حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

سه شنبه, ۲۸ فروردین , ۱۴۰۳ Tuesday, 16 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2964 تعداد نوشته های امروز : 4 تعداد اعضا : 14 تعداد دیدگاهها : 84×
  • تقویم شمسی

    فروردین ۱۴۰۳
    ش ی د س چ پ ج
        فروردین »
     12345678910111213141516171819202122232425262728293031  
  • غرق شدن ساکنین شهرک دریا در دریایی از درخواست ها
    ۲۱ تیر ۱۴۰۱ - ۴:۵۱
    شناسه : 2693
    بازدید 11715
    10
    وقتی مسائل کوچک حل نمی شوند؛ چند روز پس از انتشار گزارشی از مشکلات شهرک آبشورک بندرعباس ، یکی از اهالی شهرک دریا با دفتر روزنامه تماس می گیرد و درخواست می کند برای بیان مسائل و درخواست های ساکنین این شهرک هم سری به محل زندگی شان بزنیم تا نگرانی ها ی چندین ساله این محله را به گوش مسئولان استان برسانند.
    ارسال توسط : نویسنده : محمد زارعی منبع : روزنامه دریا
    پ
    پ

    قسمت اول
    دریانیوز: چند روز پس از انتشار گزارشی از مشکلات شهرک آبشورک بندرعباس ، یکی از اهالی شهرک دریا با دفتر روزنامه تماس می گیرد و درخواست می کند برای بیان مسائل و درخواست های ساکنین این شهرک هم سری به محل زندگی شان بزنیم تا نگرانی ها ی چندین ساله این محله را به گوش مسئولان استان برسانند. در ادامه گزارشی مفصل از این بازدید چند ساعته که در دو قسمت آماده شده را خواهید خواند.

    تابلوی با غیرت

    شهرک دریا در فاصله حدود سه کیلومتری از میدان دفاع مقدس یا همان میدان میوه و تره بار قدیم واقع شده است. با نزدیک شدن به ورودی شهرک، تابلویی کوچک و رنگ پریده از دور دیده می شود که رویش نوشته شده “شهرک دریا”، تابلوی کوچک خودش را با زحمت فراوان از میان انبوه شاخ و برگ درختان کَرَت که دور تا دورش را احاطه کرده اند بالا کشیده، انگار این درختان در تلاشند تا نام این شهرک را از مقابل چشمان رهگذران پنهان کنند . اما تابلوی کوچک و رنگ پریده به هر قیمتی ، تلاش کرده حضورش را فریاد زنان نشان دهد و مردم را به سمت مقصد و راه صحیح راهنمایی کند تا مبادا کسی راه را اشتباه برود. آفرین به غیرت و پشتکار این تابلوی کوچک و هرکس که وظیفه اش را حتی در سخت ترین شرایط به طور کامل انجام می دهد! خوب است یاد بگیریم! به نشانه تشکر از تابلو با غیرت، ماشین را نگه می دارم و عکسی از آن می اندازم تا برای تشویق سایر تابلو ها هم که شده تصویرش را در روزنامه چاپ کنیم. اجزاء حاضر در عکس شامل تابلو، درختان کَرَت و چند سگ بی حال و حوصله اند که از گرمای یک بعد از ظهر تابستان به زیر سایه درختان پناه برده اند. اما در ادامه مسیر، راهی باریک، پرپیچ و خم ، طولانی و پر از دست انداز را در پیش رو دارم به محض ورود به جاده آسفالت، مبارزه ی ماشین و خیابان شروع می شود تا صبر و تحمل من را به چالش بکشند و البته که انتهای این نبرد نفس گیر با پایان یافتن راه آسفالت و پیروزی ماشین، ختم به خیر می شود. در طول مسیر آنقدر حواسم به خیابان و چاله هایش است که فراموش کردم به اطراف هم نگاهی بیاندازم و حالا بعد از عبور از یک پل کوچک بتنی، که بر روی رودخانه‌ای بیحال و کم آب بنا شده، باید به جاده ای خاکی وارد شوم. صد رحمت به جاده آسفالت و چاله‌هایش!! در شهرک دریا خبری از راه آسفالت نیست برخی خانه ها به طور کامل ساخته شده اند و معلوم است که اهالی در آن زندگی می کنند اما برخی هم به طور نیمه ساز رها شده و خالی از سکنه. تا اواسط محله و نزدیک مسجد امام حسن مجتبی علیه‌السلام که بعداً فهمیدم توسط اهالی این جا بنا شده پیش می روم و درست مقابل ساختمانی متروکه و بلااستفاده که رویش نوشته شده «تعاونی مسکن دریا پیشگان جنوب» خودرو را متوقف می کنم، تلفن همراه را برمی دارم و با میزبانمان آقای تنگسیری تماس می گیرم.

    ۲۰ سال در انتظار خانه دار شدن

    آقای تنگسیری بازنشسته نیروی دریایی ارتش است و حدود هفت سال است بعد از پایان خدمتش در ارتش، ساکن شهرک دریا شده، به محض ورودش به ماشین و بعد از سلام و احوال پرسی، دو نسخه از روزنامه های قدیمی دریا را که در دست گرفته نشان می دهد و می گوید: پیش از این هم از طرف روزنامه شما برای گزارش آمده اند انصافا تنها کسانی که صدای مردم هرمزگان را منتشر می کند شما هستید، این هم دو نسخه از گزارش‌های قبلی که برای خودم نگه داشته ام. آقای تنگسیری بدون هیچ مقدمه دیگری شروع به بیان مشکلات می کند و می گوید: این شهرک شامل حدود هزار و ۸۰۰ قطعه زمین است که سال ۱۳۷۱ توسط تعاونی مسکن نیروی دریایی ارتش به کارکنان واگذار شد و از همان سال تا کنون ساخت و ساز آن با مشکلات متعدد همراه بوده به طوری که از سال ۱۳۷۱ تا سال ۱۳۸۲ کار این شهرک رها شده بود در سال ۱۳۸۲ رئیس تعاونی مسکن منطقه یکم نیروی دریایی ارتش یک تعاونی دیگر تاسیس می کند و ساخت و ساز ها از همان موقع شروع و سال ۱۳۸۳ هم کلنگ شروع به کار این شهرک توسط استاندار وقت به زمین زده می‌شود تا کار آن رسمیت پیدا کرده باشد. در حال حاضر هم حدود ۴۰۰ خانواده در این شهرک زندگی می کنند. همچنان که در حال دور زدن در کوچه پس کوچه های خاکی شهرک دریا هستیم آقای تنگسیری خانه‌ای را نشان می‌دهد و می گوید آن درب سفید، منزل من است. پروانه ساختمانی اش ازشهرداری منطقه یک صادر شده، به جز من حدود ۱۶۰ قطعه زمین دیگر هم همان موقع پروانه ساخت را گرفته‌اند و با اینکه مراحل کار را بطور کاملا قانونی طی کرده ایم ولی از کمترین خدمات شهری بهره مند هستیم.

    ما زیاد مهم نیستیم!

    آقای تنگسیری که معلوم است بارها و بارها مشکلات و درخواست های شهرک را مطرح کرده، یکی پس از دیگری آنها را ردیف می‌کند به طوری که اصلا نیازی به پرس و‌جوی من نیست! او می گوید ، من گوش می کنم! و هم همچنان در کوچه پس کوچه های خاکی و پر از دست انداز محله ماشین را با فرمان او، به چپ و راست محله هدایت می کنم. آقای تنگسیری برای هر گوشه و نقطه ای از محله یک حرف برای گفتن دارد به طوری که وقتی چشمش به تیر برق مقابلمان می خورد، حرف‌هایش را از نوسان برق محله آغاز می‌کند ومی گوید: نوسان برق و قطعی‌های مکرر واقعاً امان ما را بریده و خیلی از ساکنین یا وسایل برقی شان آسیب دیده یا بر اثر نوسان سوخته است حتی بعضی وقت ها و بخصوص در فصل تابستان سیم های برق به علت ضعیف بودن دچار آسیب و آتش سوزی می شوند. سپس خاطره ای از چند روز قبل که برایش رخ داده را با ناراحتی توضیح می دهد و می گوید: چند روز پیش یکی از همین سیم های برق دچار آتش سوزی شد با اتفاقات برق برای رفع خرابی تماس گرفتیم که خوشبختانه برای تعمیر کابل ها یک تیم فنی اعزام کردند. مامور برق در حین کار بود که همان موقع اُپراتور اداره برق تماس گرفت و به مامور برق گفت: کار شهرک دریا را رها کن و به محله گلشهر برو! سوال من این است؛ مردم و اهالی این منطقه جزو شهر بندرعباس نیستند؟ چه تفاوتی بین ما و ساکنین گلشهر وجود دارد که کار و زندگی ما در مقابل آنها اهمیت ندارد؟ به نظر من این یعنی؛ در نظر برخی مسئولان، کار و زندگی ساکنین اینجا برای کسی مهم نیست. بعد ادامه می دهد این شهرک حداقل به چند ترانس تقویت برق نیاز دارد سیم ها و کابل ها هم ضعیف هستند و باید تعویض شوند تا مشکلات برقی مرتفع شود.

    با این پل فرسوده چه کنیم؟

    همچنان فرمان ماشین را به خواست آقای تنگسیری به این سو و آن سو می گردانم تا به نزدیکی همان پل بتنی کوچک که بعد از جاده آسفالت قرار داشت می رسیم. ماشین را روی پل متوقف می کنم و به حرف های آقای تنگسیری گوش می دهم که پر انرژی و با حرارت توضیحاتش را ادامه می دهد و می گوید : من خودم از نیروهای بازنشسته ارتش هستم ، حدود هفت سال است که بعد از بازنشستگی در اینجا ساکنم. سپس در حالی که از ماشین پیاده می شود به همان راه آسفالت باریک پر پیچ و خم اشاره می کند و می‌گوید: جاده اینجا خراب است و راه ارتباطی مناسب نداریم در ایام زمستان که بارندگی ها شدت پیدا می کند برخی مواقع راه ارتباطی ما کاملا بسته می شود. پلی هم که الان روی آن هستیم تاریخ ساختش به زمانی باز می‌گردد که کار ساخت و ساز شهرک تازه آغاز شده و به طور موقت ساخته شده بود. الان نشانه های فرسودگی، خوردگی و تخریب در قسمت های مختلف آن به طور واضح معلوم است و قسمتی از زیر آن هم خالی شده. در بارندگی سال ۱۳۹۳ راه ارتباطی کل این منطقه قطع شد و تا قسمتی از همین راه و جاده را آب با خودش برد و ساکنین شهرک با هزینه شخصی راه و پل را تعمیر کرده اند.

    همچنان که به صحبت هایش گوش می دهم قدم زنان به نقطه ای از پل می رسیم که با ملات سیمان پر شده و معلوم است که جدیدا سیمان کاری شده! می‌پرسم این دیگه چیه؟ آقای تنگسیری پاسخ می دهد: بر اثر بارندگی های پارسال قسمتی دیگر از این پل تخریب شد و مجبور شدیم زیر آن را سنگچین و با بلوک های سیمانی آن را تعمیر کنیم تا بشود از آن استفاده کرد. آقای تنگسیری در حین صحبت است که تلفنش زنگ می خورد و گرم صحبت با تلفن می شود. من هم از فرصت استفاده می کنم و به دنبال راهی می گردم تا به پایین پل بروم ، آقای تنگسیری که می بیند سرگردان و حیران، به دنبال راهی برای پایین رفتن هستم با دست اشاره می کند که از آن طرف برو پایین. بالاخره راهی برای رفتن به زیر پل پیدا می کنم ، پل بر روی رودخانه ای فصلی واقع شده که در زمان بارندگی ها پر از آب می شود ، وضعیت پل خیلی خراب است و در توصیفش همین بس که دو قطعه بزرگ بتنی ، از کناره های پل کاملا جدا شده اند و فشار آب آنها را به وسط رودخانه کشانده .

    یکی از آنها در فاصله پنج یا شش متری از پل و دیگری هم در فاصله ای حدوداً شصت متری جا خوش کرده اند. اهالی شهرک دریا به جای این دیوارهای بتنی که بر اثر شدت بارندگی وسیلابی شدن رودخانه از بدنه اصلی پل جدا شده اند با بلوک های سیمانی دیوار چینی کرده‌اند تا بتوان از پل استفاده کرد ولی با این وضع معلوم نیست با وقوع بارندگی‌های جدید چه اتفاقی برای این رودخانه و پل رخ خواهد داد؟ همچنان زیر پل مشغول گشت‌گذار هستم ، نگاهی هم به اطراف می اندازم همه جا پر است از آشغال و زباله های خانگی که در رودخانه و زیر پل رها شده اند چند عکس از زیر پل و اطرافش می اندازم و خودم را به بالای جاده آسفالت می کشم کمی که نفسم سر جایش می آید از آقای تنگسیری می پرسم : چرا اهالی زباله ها را اینجا و به این شکل رها کرده اند؟ پاسخ می دهد: اینجا سیستم جمع‌آوری زباله ندارد یعنی کسی زباله ها را جمع نمی کند برخی از اهالی که کمی بیشتر به فکر هستند زباله ها را تا نزدیکترین محل جمع آوری می برند ولی برخی دیگر که حوصله این کار را ندارند زباله ها را همین جا رها می کنند. یکی از مشکلات جدی ما هم همین موضوع است و مشکل اصلی این است که معلوم نیست این شهرک زیر نظر کجا باید اداره شود؟ آخر ما نه جزئی از شهر بندرعباس هستیم و نه روستا محسوب می شویم!

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.