دریانیوز//محققان بر این باورند که ذهن و حافظه نوزادان وکودکان همچون لوحی پاک وتمیز است که در طی زندگانی هر چیزی را که می بینند در ذهن خود ثبت می کنند و در گوشه ای از حافظه ماندگار می شود و اما چون در طول سالیان اطلاعات زیادی وارد حافظه می شود، مغز به صورت خودکار به تحلیل داده ها می پردازد و اطلاعات ورودی را اهم و مهم می کند.
به طوریکه برخی داده ها در پستوی ذهن باقی می ماند که شاید انسان در طول زندگانی هرگز دیگر به یاد آن نیفتد و یا شاید اتفاق و یا حادثه ای منجر به یاد آوری خاطره ای دور در ذهن انسان شود.به هر حال با این تفاسیر می توان گفت که به صورت عمومی از آنجاییکه اولین انسان هایی که نوزاد با آنها ارتباط برقرار می کند والدینش هستند، پس به صورت یک قانون نانوشته والدین اولین الگوی فرزندان هستند.
بنابراین فرزندان همیشه و به طور غیر قابل کنترلی، حواسشان به رفتارها و روابط والدین می باشد. از برخورد با موضوعات و مسائل زندگی گرفته تا نحوه پوشش و اعتقادات و روابط در اجتماع، همه اینها مواردی است که پایه آن در خانواده شکل می گیرد. نوع رفتار ها، کنش ها و واکنش های فرزندان، پوشش و یا حتی نوع موسیقی که گوش می دهند و مسیری که در زندگی طی می کنند وهدفی که برای خود انتخاب می کنند، همه و همه در پله اول متأثر از والدین آگاه و یا ناآگاه سر چشمه می گیرد. در واقع والدین در کنار دوستان و همسالان فرزندانشان تاثیرگذارند؛ نباید از این تاثیرگذاری غافل شد.
این تاثیرگذاری تا حدی است که رفتارهای روزمره کودکان و نوجوانان را تحتالشعاع قرار میدهد. و این نکته بسیار مهمی است که هر میزان رابطه والدین با فرزندان قویتر باشد، این تاثیرگذاری شدت بیشتری مییابد. در شرایطی که رابطه والدین با فرزندان قوی است، فرزندان، والدینشان را در قامت راهنما مییابند و برای حمایتها و نظر آنها ارزش قائلاند. بنابراین این رابطه قوی میتواند در نوجوانی تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد. هرکدام از ما شاید بارها این جمله را شنیده باشیم که نیازی به تربیت فرزندانمان نداریم چراکه فرزندان ما همانی می شوند که ما هستیم نه همانی که ما می خواهیم، زیرا ما را الگوی خود قرار می دهند.
پس بهترین و راحت ترین و منطقی ترین راه این است که نسبت به رفتارهای خودمان حساس تر باشیم و گاهی از قالب خودمان بیرون بیاییم وخود را از زاویه ای دیگر بنگریم اینگونه شاید بتوانیم برخی اشتباهات و کاستی های خود را ببینیم و آنها را بپذیرم و تلاش نماییم بر آنها غلبه کنیم . مسئله مهم این است که اشتباهات رفتاری والدین شاید در دوران کودکی نمود زیادی در رفتار فرزندان پیدا نکند اما در دوران نوجوانی همه این اشتباهات نمود پیدا خواهد کرد.برای خیلی از والدین اتفاق افتاده که بسیاری از رویاها و آرزوهایی که از دست داده اند و یا به هر دلیلی به آنها نرسیده اند را بر سر راه فرزندان شان قرار دهند و تمام تلاش خود را در جهت پیشرفت و شکوفایی فرزندان به کار بگیرند.
حال این سوال مطرح می شود که بر اساس چه اصولی فکر می کنند که راه و روش درست تربیت را انتخاب نموده اند؟ همیشه به این موضوع تأکید شده است که خانواده اولین و مهمترین نهاد اجتماعی است و با توجه به جایگاه خاص خانواده در میان نهادهای دیگر، اگر کارکرد خانواده آسیبزا باشد به همان میزان آسیبپذیری اعضای خانواده مخصوصا کودکان و نوجوانان افزایش مییابد و فرزندان نمیتوانند مطابق ارزشهای موجود در جامعه رشد کنند و چنین شرایطی زمینهساز بسیاری از اشتباهات و انتخاب های نادرست فرزندان در ادوار مختلف زندگی خواهد شد.
به عنوان مثال می توان به موضوع اعتیاد و یا حتی استفاده تفننی از مواد اعتیادآور و توهم زا اشاره نمود به طوریکه اغلب کسانی که در خانوادههای معتاد یا والدینی که هرگونه وابستگی دارند، رشد و پرورش مییابند، ترس از تجربه مصرف یا تکرار وابستگیها در آنها نسبت به مواد مخدر کاهش مییابد البته این به عنوان یک الگوی کلی مطرح نمی باشد چراکه پیش آمده و گاهی اوقات نیز مصرف مواد یا وابستگیها و عادات منفی والدین میتواند تأثیر منفی بر گرایش فرزندان نسبت به این مواد گذاشته و آنان را برای همیشه از این عادات، بیزار کند.با این تفاسیر اولین و بهترین راه تربیت فرزندان تعریف مسیر درست و تعیین معیارهایی متناسب اجتماع و شأن وجایگاه خانواده می باشد که خود والدین بر آن اصول استوار باشند و از این رو فرزندان به خودی خود به مسیر تعریف شده هدایت می شوند.
ثبت دیدگاه