دریانیوز// بهعنوان یک شهروند هرمزگانی، قدم در صحن غدیر حرم مطهر رضوی گذاشتم. شب خنک بود و نسیمی ملایم، عطر چای ایرانی و عراقی و شربت خنک را در فضای چایخانه امام رضا (ع) پراکنده کرده بود.
صدای گپوگفتهای گرم و صمیمی، همراه با زمزمههای عاشقانه شعر «ای صفای قلب زارم، هرچه دارم…» که هر از گاهی از میان خادمان وشه از حرم را دلانگیزتر میکرد. هنوز چند قدم برنداشته بودم که لهجه شیرین و آشنای هرمزگانیام گوشم را نوازش داد. بله، اینها هماستانیهای من بودند! خادمان موکب جمعیت امام رضاییهای شهرستان رودان، با همان گرمای جنوب و محبت بیریای قلبهایشان.دلم هوای یک چای داغ کرد.
در این شب خنک، لیوانهای چای داغ ایرانی و چای غلیظ عراقی، کنار شربت خنک، زائران را به وجد آورده بود. ۹۶ نفر از مردم خونگرم رودان، از جوان ۱۸ ساله تا میانسال ۵۵ ساله، در سه شب خاطرهانگیز دوم تا چهارم خرداد، از ساعت ۲۲:۳۰ شب تا سپیدهدم ۶ صبح، در چایخانه امام رضا (ع) مشغول خدمت به زائران بودند. آنچه بیش از همه به چشم میآمد، همدلی و برابری خادمان بود. همه کنار هم، مانند اعضای یک خانواده، با یکدل و یکصدا خادمی میکردند.
تعدادی چای و شربت میریختند، عدهای با لبخند اقلام پذیرایی را توزیع میکردند، گروهی لیوانهای خالی را جمعآوری میکردند و برخی با دقت مشغول شستن لیوانها بودند. این نظم و هماهنگی، تصویری زیبا از اتحاد و اخلاص بود.
با یکی از خادمان گپ زدم و لهجه غلیظ رودانیاش حس غرور را در دلم زنده کرد. سینیای پر از لیوانهای شربت خنک، چای ایرانی و عراقی، و کلوچههای محلی دستش بود و با لبخندی از عمق جان، به زائران تعارف میکرد. کمی پرسوجو کردم و فهمیدم که این موکب با هزینههای کاملاً مردمی برپا شده است.
اقلام پذیرایی، از شربت گوارا و کیک گرفته تا کلوچههای محلی خوشطعم، دمنوشهای معطر، و چای عطرآگین ایرانی و عراقی، همه با عشق و اخلاص تهیه شدهاند.
چشمم به خادمی افتاد که با دقت لیوانهای پر از شربت خنک میکرد نزدیکتر که شدم، متوجه شدم یک دست ندارد، اما انگار قلبش دو برابر دیگران کار میکرد. کمی آنطرفتر، خادمی نابینا با کمک همکارش کنار سینی شربت بود.
این صحنهها دلم را لرزاند و اشک در چشمانم جمع کرد. اینها همان مردمان ساده و بیادعای رودان بودند که با وجود محدودیتهای جسمانی، با تمام وجود به زائران امام رئوف خدمت میکردند و در میان زمزمههای «ای صفای قلب زارم»، عشقشان به امام رضا (ع) را فریاد میزدند.
سعید جاودان، مسئول موکب، با صلابت و مهربانی جنوبی برایم توضیح داد: «اینجا همه از سر عشق جمع شدهاند. از جوان ۱۸ ساله تا بزرگترهای ۵۵ ساله، از نابینا تا کسی که یک دست ندارد، همه کنار هم، برابر و یکدل، به زائران امام رضا (ع) خدمت میکنیم. چای ایرانی و عراقی، شربت خنک، و کلوچههای محلیمان را با دل و جان تقدیم میکنیم.» وقتی از هزینهها پرسیدم، با غرور گفت: «همهچیز مردمی است. مردم رودان با دل و جانشان این موکب را سرپا نگه داشتهاند.»
فضای چایخانه پر از حس و حال معنوی بود. زائران با لبخند، چای داغ یا شربت خنک میگرفتند و خادمان با صبر و محبت، لحظههایی بهیادماندنی برایشان رقم میزدند. صدای زمزمه شعر رضوی که هر از گاهی از میان خادمان بلند میشد، فضای چایخانه را عطرآگینتر میکرد. انگار اینجا، در صحن غدیر، زمان متوقف شده بود و فقط عشق به امام رضا (ع) جریان داشت. خادمان رودانی با نظم و هماهنگی مثالزدنی فضایی سرشار از آرامش و محبت برای زائران فراهم کرده بودند.
وقتی چایخانه را ترک میکردم، لیوان چای عراقی هنوز در دستم گرم بود و گرمایش، یادآور قلبهای گرم هماستانیهایم در این شب خنک رضوی. این موکب فقط یک ایستگاه پذیرایی نبود؛ نمایشگاهی از ایثار، همدلی و ارادت مردم رودان به ساحت مقدس امام هشتم (ع) بود.
خادمان رودانی نشان دادند که عشق به اهل بیت (ع) هیچ مرزی نمیشناسد و با دستان خالی اما دلی پر از عشق، میتوان گامی بلند در مسیر خدمت به زائران امام رئوف برداشت. این صحنهها، برای منِ هرمزگانی، افتخاری بود که تا همیشه در قلبم حک خواهد شد.