دریانیوز//در سالهای اخیر، پدیده حضور شبانه معتادان متجاهر در پیادهروها و فضاهای باز شهری به یکی از مهمترین دغدغههای امنیت روانی تبدیل شده است. صحنههایی تکراری که هر شب در بسیاری از خیابانها دیده میشود: افرادی که زیر نور کمرنگ معابر، کنار جویها، زیر پلها یا حاشیه بوستانها دراز کشیدهاند و در بیتوجهی نهادهای مسئول، این فضاها را به محل استراحت و مصرف تبدیل کردهاند. این وضعیت نهتنها سیمای شهر را مخدوش میکند، بلکه بهطور جدی بر احساس امنیت مردم، بهویژه کودکان، سایه میاندازد.مشکل زمانی پررنگتر میشود که خانوادهها پس از غروب آفتاب، با نگرانی از کنار این افراد عبور میکنند. کودکانی که دست والدین را محکمتر میگیرند، زنان و دخترانی که مسیر خود را تغییر میدهند و سالمندانی که از تردد در شب صرفنظر میکنند، تنها بخشی از پیامدهای دیدهنشده این بحران هستند. در واقع، خوابیدن معتادان در پیادهروها موضوعی صرفاً ظاهری نیست؛ یک اختلال عمیق اجتماعی و شهری است که بهطور مستقیم امنیت روانی جامعه را تخریب میکند.ریشه اصلی این وضعیت در نبود مدیریت یکپارچه در برخورد با معتادان متجاهر نهفته است. دستگاههایی که باید در کنار هم عمل کنند، یا دچار ناهماهنگیاند یا مسئولیتها را به دوش دیگری میاندازند.
نتیجه این خلأ مدیریتی، اشغال فضاهای عمومی توسط افرادی است که در چرخه اعتیاد، بیخانمانی و بیماریهای متعدد گرفتار شدهاند. حضور شبانه آنان، علاوه بر ایجاد احساس ناامنی، احتمال وقوع سرقتهای خرد، درگیریهای ناگهانی و رفتارهای غیرقابل پیشبینی را افزایش میدهد.پیادهرو باید امنترین و در دسترسترین فضای عمومی برای شهروندان باشد؛ اما زمانی که محل خواب و مصرف میشود، کارکرد اجتماعی خود را از دست میدهد. در بسیاری از نقاط، شهروندان گزارش میدهند که عبور شبانه از مسیرهایی که سابقاً محل قدمزدن و تعامل اجتماعی بود، اکنون به تجربهای همراه با اضطراب بدل شده است. این اضطراب، بهویژه برای کودکان، اثرات روانی بلندمدتی به جا میگذارد و شهر را از مفهوم «مکان امن» تهی میکند.از منظر اجتماعی، حضور معتادان در پیادهروها نشانهای از ضعف سیاستهای حمایتی و درمانی نیز هست. بسیاری از این افراد در نبود سرپناه، خدمات مددکاری یا مراکز نگهداری، ناچارند شب را در فضای باز بگذرانند. نبود امکانات اولیه، آنان را به نقاط تاریک شهر سوق میدهد و همین نقاط تاریک، ناخواسته به کانون خوف برای رهگذران تبدیل میشود. معضل زمانی عمیقتر میشود که برخی شهروندان، بهویژه کودکان، به تماشای این صحنهها عادت کنند و تصویر «شهر رها شده» در ذهن آنان شکل گیرد.در کنار این واقعیتها، باید به پیامدهای بهداشتی نیز اشاره کرد. رها شدن پسماندها، سرنگها، بطریها و آثار مصرف مواد در کنار جویها، علاوه بر تهدید سلامتی معتادان، برای مردم نیز خطرناک است. کودکانی که در مسیر مدرسه از کنار این نقاط عبور میکنند، با صحنههایی مواجه میشوند که هیچ تناسبی با شأن تربیتی شهر ندارد. این شرایط، بخشی از اعتماد عمومی به مدیریت شهری را نیز تضعیف میکند؛ چراکه مردم انتظار دارند فضاهای عمومی تحت نظارت و پاکیزگی مستمر باشند.
راهحل این وضعیت، نه در پاکسازیهای مقطعی و نه در برخوردهای کوتاهمدت است. تجربه سالهای گذشته نشان داده که جمعآوریهای شتابزده، بدون ارائه خدمات درمانی، مشاورهای و بازتوانی، نتیجهای جز بازگشت دوباره افراد به همان نقاط ندارد. ساماندهی مؤثر، نیازمند ایجاد مراکز شبانه، تقویت ظرفیت کمپهای ترک اعتیاد، ارائه خدمات رواندرمانی، اشتغالزایی پایدار و حمایت پس از ترک است. تا زمانی که چرخه درمان و بازگشت سالم به جامعه کامل نشود، پیادهروها همچنان خوابگاه ناامن باقی خواهند ماند.در کنار این اقدامات، باید نظارت شهری و روشنایی معابر تقویت شود. دوربینهای نظارتی، گشتهای شبانه و افزایش روشنایی مسیرهای تاریک، میتواند بخشی از احساس امنیت ازدسترفته را بازگرداند. همچنین حضور فعال نیروهای خدمات شهری در پاکسازی مستمر این نقاط، نقش مهمی در بازگرداندن اعتماد عمومی دارد.در نهایت، مسئله معتادان متجاهر در پیادهروها یک هشدار است؛ هشداری درباره ترک خوردن دیوار امنیت اجتماعی و رهاشدگی بخشی از فضاهای شهری. این پدیده تنها چهره شهر را زشت نمیکند، بلکه فرهنگ، امنیت روانی و آرامش نسل آینده را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. شهری که کودکانش با ترس از کنار پیادهرو عبور کنند، شهری است که به بازنگری جدی در شیوه مدیریت اجتماعی خود نیاز دارد. حل این بحران، نه فقط وظیفه یک دستگاه، که مسئولیتی جمعی است؛ مسئولیتی برای بازگرداندن شأن پیادهرو، کرامت انسان و آرامش شبانه به خیابانهای شهر.






ثبت دیدگاه