دریانیوز//یک کارشناس مسائل سیاسی هرمزگان با بررسی روند تاریخی فروپاشی امپراتوری عثمانی، شکلگیری رژیم صهیونیستی و سیاستهای قدرتهای غربی، معتقد است تفرقهافکنیفروپ مذهبی و تجزیه جغرافیای جهان اسلام، راهبردی هدفمند برای تضعیف امت اسلامی و سلطه بر منطقه بوده است.تحولات امروز غرب آسیا را نمیتوان جدا از ریشههای تاریخی آن تحلیل کرد. بسیاری از بحرانها، منازعات و شکافهای سیاسی و مذهبی منطقه، امتداد تصمیمها و پروژههایی هستند که از اواخر قرن نوزدهم و همزمان با افول امپراتوری عثمانی آغاز شد. در همین چارچوب، حجتالاسلام والمسلمین احمد غلامی، کارشناس مسائل سیاسی هرمزگان، دراین یادداشت تحلیلی، پیوند میان سقوط عثمانی، مداخلات استعمارگران و تولد رژیم صهیونیستی را بررسی کرده و آن را یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ معاصر جهان اسلام میداند.به باور این کارشناس، امپراتوری عثمانی یکی از سه امپراتوری بزرگ جهان بود که قلمرو آن سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا را دربر میگرفت. این گستره جغرافیایی، به جهان اسلام نوعی انسجام سیاسی و قدرت بازدارنده بخشیده بود؛ عاملی که مانع پیشروی اهداف استعمارگران غربی میشد.غلامی معتقد است همزمان با تضعیف تدریجی عثمانی، قدرتهای اروپایی بهدنبال طراحی نظم جدیدی در جهان اسلام بودند؛ نظمی که بر پایه تجزیه، وابستگی و تفرقه شکل میگرفت. به گفته او، دشمنی غرب با اسلام، پدیدهای مقطعی یا معاصر نیست، بلکه سابقهای چندقرنی دارد و در قالبهای مختلف سیاسی، نظامی و فرهنگی بروز یافته است.در این تحلیل، به نقش مستقیم برخی کشورهای اروپایی و آمریکا در بحرانسازی علیه کشورهای اسلامی اشاره شده است. غلامی با یادآوری جنگ تحمیلی هشتساله علیه ایران، تأکید میکند که تجهیز رژیم بعث عراق به سلاحهای شیمیایی، هواپیماهای پیشرفته و پشتیبانی لجستیکی، نمونهای روشن از این سیاستهاست؛ سیاستی که بهزعم او با هدف مهار و تضعیف یک نظام اسلامی مستقل دنبال شد.وی این رویکرد را بخشی از راهبرد کلان غرب برای جلوگیری از شکلگیری الگوی «اسلام مستقل و مقاوم» میداند؛ الگویی که میتواند معادلات قدرت را در منطقه برهم بزند.
به اعتقاد غلامی، پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در قرن نوزدهم، سرزمینهای اسلامی به کشورهای کوچکتر و ضعیفتر تقسیم شدند. عراق، سوریه، لبنان، اردن و فلسطین هر یک تحت نفوذ یا قیمومیت مستقیم قدرتهای استعماری قرار گرفتند؛ لبنان و سوریه به فرانسه واگذار شد و عراق و فلسطین در اختیار بریتانیا قرار گرفت.این کارشناس سیاسی میگوید: هدف اصلی از این تقسیمبندیها، کاهش قدرت جهان اسلام و افزایش امکان کنترل و سلطه بر آن بود؛ چراکه کشورهای کوچک و وابسته، توان مقاومت در برابر فشارهای سیاسی و نظامی را ندارند.در ادامه این تحلیل، به نقش جریانهای افراطی و فرقهسازی در جهان اسلام پرداخته میشود. غلامی با تفکیک میان اهل سنت و جریانهای تکفیری، تأکید میکند که حساب مسلمانان اهل سنت از گروههایی مانند وهابیت جداست و این جریانها، بهزعم او، در راستای ایجاد اختلاف و درگیری داخلی میان مسلمانان شکل گرفتهاند. وی معتقد است فرقهسازی مذهبی، یکی از ابزارهای مؤثر برای مشغولسازی جهان اسلام به نزاعهای درونی و غفلت از دشمنان خارجی بوده است؛ ابزاری که در نهایت به تضعیف انسجام امت اسلامی منجر شده است.به گفته این کارشناس مسائل سیاسی، تلاش صهیونیستها برای تصرف فلسطین، از همان دوران عثمانی آغاز شد. وی به ماجرای پیشنهادهای مالی تئودور هرتزل به سلطان عبدالحمید دوم اشاره میکند و پاسخ قاطع خلیفه عثمانی را نماد مقاومت در برابر پروژه صهیونیسم میداند.پس از ناکامی این مسیر، به باور غلامی، با فروپاشی عثمانی و حمایت قدرتهای غربی، زمینه برای تأسیس رژیم صهیونیستی فراهم شد؛ رژیمی که با حمایت سیاسی و نظامی آمریکا و اروپا، در قلب جهان اسلام شکل گرفت.در بخش پایانی این یادداشت، غلامی به تحولات اخیر فلسطین اشاره میکند و برخورد دوگانه دولتهای غربی با موضوع حقوق بشر را مورد انتقاد قرار میدهد. او میگوید در حالی که جنایات علیه مردم فلسطین ادامه دارد، نهتنها سران رژیم صهیونیستی محاکمه نمیشوند، بلکه حامیان فلسطین در دانشگاهها و جوامع غربی با محدودیت و برخورد مواجه میشوند.این یادداشت نشان میدهد که از نگاه این کارشناس سیاسی، تجزیه جغرافیایی، تفرقه مذهبی و حمایت غرب از رژیم صهیونیستی سه ضلع یک راهبرد مشترک برای تضعیف جهان اسلام بوده است. غلامی تأکید دارد که تنها راه عبور از این چرخه بحران، بازگشت به وحدت اسلامی، شناخت دشمنان واقعی و پرهیز از درگیریهای داخلی است؛ مسیری که به باور او میتواند عزت و اقتدار را به امت اسلامی بازگرداند.






ثبت دیدگاه