دریانیوز//باران که می بارد، دل ساکنان املاکفرسوده در هرمزگان و بندرعباس هم می لرزد و نگرانند که خانه ها برسرشان آوار شود و در زیر آوار خانه های قدیمی و فرسوده و ناایمن شان مدفون شوند وخانه ها به گورهای دسته جمعی تبدیل شود.
بیش از یک دهه نوشتیم و فریاد زدیم که محرومان در هرمزگان توان تعمیر وبازسازی املاک شان را ندارند و هشدار دادیم این املاک فرسوده برسرشان آوار می شود و ضرورت دارد دولت، نهادهای انقلابی و صنایع و بنگاه های اقتصادی در راستای ایفای نقش مسئولیت های اجتماعی شان برای تعمیر و بازسازی این خانه های فرسوده آستین همت را بالا بزنند و منتظر نمانند تا خانه ها فروبریزند و دهها نفر جان شان را ازدست بدهند وآنگاه بگویند حاضرند در بازسازی این املاک مشارکت کنند.
باران که میبارد، باید نوید حیات باشد؛ اما در بندرعباس و بسیاری از شهرها و روستاهای هرمزگان، باران به کابوس بدل شده است. کابوسی به نام «خانه فرسوده». سقفهایی که با هر رگبار ناله میکنند، دیوارهایی که ترک برداشتهاند و خانوادههایی که شب را با ترسِ آوار شدن صبح میکنند. این، روایت امروز هزاران خانه ناایمن در استانی است که پارادوکس تلخی را زندگی میکند: تشنهی آب است، اما از باران میترسد.
دوشنبهشب، گروه جهادی محله آیتالله غفاری بندرعباس به همراه نیروهای هلالاحمر، بیش از ۱۲۰ خانه را در این محله شناسایی کردند؛ خانههایی که برخی سقفشان فرو ریخته یا چندلها و تیرهای چوبیشان شکسته بود. گزارشها ساده و تکاندهنده است: خانوادهها نگراناند، شبها را بیدار میمانند و هر صدای باران، لرزشِ دل میآورد. این فقط یک محله نیست؛ تصویری است از گسترهای وسیع از بافتهای فرسوده و حاشیهای که سالهاست در بندرعباس و هرمزگان دیده نشدهاند.
از ابتدای هفته، با هشدارهای سازمان هواشناسی و ستاد بحران درباره بارندگی شدید، اضطراب در این محلات بالا گرفته است. حق هم دارند. وقتی سقف خانهها بر پایه چوبهای فرسوده و دیوارهای ترکخورده ایستاده، باران نه نعمت که تهدید است. در بازدیدهای میدانی، خانههایی دیدهایم که آوار شدنشان دور از انتظار نیست؛ خانههایی که تنها با «شانس» سرپا ماندهاند، نه با ایمنی.
سؤال تلخ اینجاست: چرا باید در استانی که سالها با خشکسالی دستوپنجه نرم میکند و آب شربش از آبشیرینکنها تأمین میشود—با همه مخاطرات زیستمحیطی آن—از بارندگی بترسیم؟ پاسخ روشن است: بیتدبیری مزمن، فقر انباشته و فراموشی مسئولیت اجتماعی صنایع و بنگاه های اقتصادی استان. فرسودگی املاک، یک شبه بهوجود نیامده؛ نتیجه سالها تعویق، بیبرنامگی و حواله دادن مسئولیتها به آینده است.
امروز، پیشگیری یک انتخاب نیست؛ ضرورت است. صنایع بزرگ استان که از منابع این سرزمین بهره میبرند، باید مسئولیت اجتماعی را از شعار به عمل بیاورند. نهادهای انقلابی و دستگاههای حمایتی باید پیش از وقوع فاجعه انسانی وارد میدان شوند. مقاومسازی اضطراری، اسکان موقت امن، تأمین مصالح و اولویت دادن به محلات پرخطر—اینها اقداماتی فوری و شدنیاند، اگر اراده باشد.
هر بارندگی که میگذرد و کاری نمیشود، قمار با جان محرومان است. اگر فردا حادثهای رخ دهد، هیچ توجیهی پذیرفتنی نیست. باران حق این مردم است؛ ترس از باران، نه. وقت آن رسیده که پیش از آنکه سقفی فرو بریزد و خانوادهای بیپناه شود، مسئولیتها ادا شود. امروز، نه فردا.
بندرعباس زیر سایه آوار
در بندرعباس و بسیاری از شهرها و روستاهای هرمزگان، خانهها دیگر نامی از «سرپناه» ندارند؛ بیشتر شبیه تلهای هستند که هر لحظه میتواند جان خانوادهای محروم را بگیرد. هزاران خانه فرسوده، با سقفهای شکسته و دیوارهای ترکخورده، سالهاست در انتظار یک فاجعه خاموش ایستادهاند. خانه های فرسوده محرومان که توان بازسازی شان را ندارند، در حال افزایش است؛ برخی سقفشان فرو ریخته و تیرهای چوبیشان شکسته بود. خانوادهها با چشمانی نگران، تنها یک پرسش مشترک داشتند: «آیا خانهمان امشب بر سرمان آوار میشود؟»
این نگرانی بیدلیل نیست. از ابتدای هفته، سازمان هواشناسی و ستاد بحران استان هشدار بارندگی شدید دادهاند. باران، نعمتی که هرمزگان سالهاست بهخاطر خشکسالی و کمبود منابع آب از آن محروم بوده، حالا به کابوس مردم تبدیل شده است. پارادوکس تلخ اینجاست: استانی که تشنه آب است، باید از باران بترسد؛ نه بهخاطر سیلاب، بلکه بهخاطر فرسودگی خانههایی که با نخستین قطرات باران، دیوارهایشان میلرزد و سقفهایشان فرو میریزد.
بازدید از محلات حاشیهای نشان میدهد که آوار شدن خانهها دیگر یک احتمال دور نیست؛ واقعیتی است که هر لحظه میتواند رخ دهد. این وضعیت، نه فقط یک بحران شهری، بلکه یک تهدید انسانی است. وقتی خانوادهای محروم در خانهای زندگی میکند که هر باران میتواند به گور دستهجمعی آنان بدل شود، دیگر نمیتوان با وعدههای کلیشهای و جلسات بیپایان بحران را مدیریت کرد.
مسئولیت اجتماعی صنایع و نهادهای انقلابی در اینجا معنا پیدا میکند. کارخانهها و شرکتهای بزرگ استان که از منابع طبیعی و انسانی این سرزمین بهره میبرند، نمیتوانند نسبت به این فاجعه بیتفاوت باشند. بازسازی و مقاومسازی خانههای فرسوده باید پیش از آنکه باران به خونباران بدل شود، آغاز گردد. این یک مطالبه انسانی است، نه صرفاً عمرانی.
از سوی دیگر، استفاده گسترده از آبشیرینکنها برای جبران کمبود آب، خود مخاطرات زیستمحیطی جدی دارد. اما پرسش اصلی اینجاست: چرا باید در استانی که با خشکسالی دستوپنجه نرم میکند، باران به جای امید، به هراس بدل شود؟ پاسخ روشن است: بیتوجهی مزمن به بافتهای فرسوده و محلات حاشیهای.
امروز بندرعباس و هرمزگان بیش از هر زمان دیگری نیازمند اقدام فوری هستند. نه فردا، نه پس از بارندگی، بلکه همین امروز. هر سقف شکسته، هر دیوار ترکخورده، و هر تیر چوبی پوسیده، نشانهای است از بیعدالتی اجتماعی و غفلت مدیریتی. اگر صنایع و نهادها دست به کار نشوند، اگر دولت و شهرداریها تنها به هشدار بسنده کنند، باید منتظر تیترهای سیاه فردا باشیم: «دهها خانواده زیر آوار خانههای فرسوده جان باختند.»
این یادداشت نه برای هشدار، بلکه برای مطالبه است. مطالبه حق ابتدایی مردم برای داشتن سرپناهی امن. بندرعباس تشنه آب است، اما پیش از آن تشنه عدالت و امنیت اجتماعی. باران اگر بیاید، باید نوید زندگی باشد، نه ناقوس مرگ.






ثبت دیدگاه