دریانیوز // هرمزگان سالهاست با مجموعهای از چالشهای آموزشی دستوپنجه نرم میکند؛ از کمبود معلم و کلاس درس گرفته تا فقر تجهیزات آموزشی، آزمایشگاهی و حتی امکانات اولیه برودتی در مدارس مناطق گرمسیری. این کاستیها باعث شده فاصله استان با «عدالت آموزشی» نهتنها کاهش نیابد، بلکه در برخی مناطق عمیقتر هم بشود. در چنین شرایطی، تکیه صرف بر بودجههای محدود دولتی پاسخگو نیست و ضرورت دارد از همه ظرفیتها نهادهای حاکمیتی، گروههای جهادی، خیرین، صنایع و سرمایه اجتماعی معلمان برای جبران این شکاف استفاده شود.در شمارههای پیشین روزنامه «دریا»، بخش نخست گفتوگوی مفصل ما با آرش باقرپور، دبیر قرارگاه عدالت آموزشی وابسته به ستاد اجرایی فرمان امام(ره) منتشر شد. در آن بخش، درباره کلیات عدالت آموزشی، وضعیت استان و برخی تجربههای میدانی صحبت کردیم. در این شماره، قسمت دوم این گفتوگو را میخوانید؛ جایی که باقرپور صریحتر از «مکانیزم معیوب مدرسه»، «نقش معلم بهمثابه قدرت اجتماعی»، «ضرورت شبکهسازی جهادی» و «فقدان همافزایی میان نهادها» سخن میگوید و معتقد است بدون تغییر بنیادین در فرایند تعلیم و تربیت، نه کیفیت تحصیل بالا میرود و نه آسیبهای اجتماعی کاهش مییابد.

دریا:به نظر شما، تحقق عدالت آموزشی چه تأثیری بر کیفیت تحصیل دانشآموزان و کاهش آسیبهای اجتماعی دارد؟
بسماللهالرحمنالرحیم. اگر بخواهم از یک مثال روشن شروع کنم، باید بگویم ما گاهی درباره نظام آموزشی دچار سوءتفاهم میشویم. تصور میکنیم با رنگولعاب دادن به مدرسه، با افزودن چند برنامه جانبی یا با شعار عدالت آموزشی، میتوانیم خروجی متفاوتی بگیریم. در حالی که مسئله اصلی «مکانیزم» است.مدارس نوین در غرب، محصول انقلاب صنعتیاند. کارخانهها به نیروی کار نیاز داشتند و مدرسه طراحی شد تا نیروی کار مناسب نظام سرمایهداری تربیت کند؛ کارگر و کارمندی که چرخ اقتصاد سرمایهداری را بچرخاند. فلسفه این مدارس اساساً انسانسازی، حیات طیبه یا عدالت اجتماعی نبود. ما همان مدل را وارد کردیم، فقط ظاهرش را عوض کردیم؛ دیوارها را رنگ زدیم، شعارها را تغییر دادیم، اما خروجی همان است. مثالی که همیشه به ذهنم میآید، مثال کارخانه است. اگر کارخانهای برای تولید محصولی خاص طراحی شده باشد، هرچقدر هم روی دیوارش شعار بنویسید، خروجی همان محصول خواهد بود. اگر میخواهیم خروجی تغییر کند، باید چرخدندهها، فرایند و مکانیزم را عوض کنیم. این همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب از آن به «تحول بنیادین در آموزشوپرورش» تعبیر میکنند. تا زمانی که مدرسه ما برای تربیت «کارمند و کارگر» طراحی شده، نمیتوانیم از آن انتظار کاهش آسیبهای اجتماعی، پرورش انسان مسئول، عدالتخواه و اندیشمند را داشته باشیم. عدالت آموزشی فقط مساوات ظاهری نیست؛ اینکه همه یک کتاب داشته باشند یا یک کلاس مشابه. عدالت آموزشی یعنی انسانمحوری در تعلیم و تربیت. اگر این تغییر بنیادین رخ ندهد، با سطحیسازی و اقدامات نمایشی به جایی نمیرسیم

دریا:برخی کشورها مثل فنلاند بهعنوان الگوی نظام آموزشی موفق معرفی میشوند. نگاه شما به این مقایسهها چیست؟
بله، فنلاند را زیاد مثال میزنند. اما باید ببینیم خروجی این نظامها چیست. سؤال این است که نگاه جامعهای مثل فنلاند به ظلم جهانی چیست؟ به مسائل انسانی، به فجایعی مثل غزه یا رفتار قدرتهای سلطهگر چه نگاهی دارند؟ اینها محصول همان نظامهای آموزشیاند.نظام سرمایهداری غرب، علاوه بر ساختار آموزشی، یک برچسب هم دارد؛ اگر همسو نباشی، تو را «عقبمانده» یا «جهانسومی» معرفی میکند. در حالی که ما اگر بهدنبال عدالت آموزشی واقعی هستیم، باید انسانِ دارای اندیشه، مسئولیت اجتماعی و دغدغه عدالت تربیت کنیم؛ نه صرفاً فردی که در چارچوبهای از پیش تعیینشده عمل میکند.
دریا:چگونه میتوان بهبود شرایط آموزشی در مناطق روستایی و کمبرخوردار هرمزگان را تسریع کرد؟
ایدهاش را ما داریم. این ایده از ابتدای انقلاب وجود داشته؛ نامش «بسیج» است. تجربههایی مثل نهضت سوادآموزی را ببینید. در کمتر از یک دهه، انقلابی در باسواد شدن مردم ایران ایجاد شد؛ الگویی که در دنیا کمنظیر است. اینها میراث فکری امام خمینی(ره)، شهید بهشتی، شهید رجایی و شهید باهنر است؛ اما ما قدرش را ندانستیم. راهحل، شبکهسازی معلمان است؛ معلمانی با روحیه جهادی و تفکر بسیجی. معلمانی که فقط سر کلاس نایستند، بلکه موتور محرک توسعه اجتماعی یک روستا یا محله باشند. در گذشته، معلم در روستا امین مردم بود؛ حلوفصل اختلافات میکرد، مطالبهگر حقوق مردم بود و صدای روستا به شمار میرفت. اما بهتدریج شأن اجتماعی معلم را پایین آوردند. معلمی از یک «شغل انبیایی» تبدیل شد به یک دعوای صرفاً صنفی. نگاه مادیگرایانه جای رسالت اجتماعی را گرفت. نتیجهاش این شد که برخی از معلمان بهجای مطالبه امکانات آموزشی برای دانشآموزان و منطقه، صرفاً به حقوق خودشان فکر کنند( که البته بایستی دغدغه های حقوقی، مسکن و معیشت و….معلمان هم توسط دولت و متولیان مربوطه برطرف شود) . این تغییر نگاه، یک ضربه جدی به آموزش در مناطق محروم زد.اگر امروز بخواهیم مناطق روستایی را احیا کنیم، باید این شأن را به معلم برگردانیم؛ معلم را توانمند کنیم، به او قدرت اجتماعی بدهیم و در قالب شبکههای منسجم، او را به دل مناطق بفرستیم. این کار شدنی است؛ ظرفیتش در بدنه آموزشوپرورش وجود دارد.
دریا:به همکاریها و مشارکتها اشاره کردید. وضعیت تعامل نهادها و خیرین در مسیر عدالت آموزشی را چگونه ارزیابی میکنید؟
همه دارند کار میکنند؛ سپاه، حوزههای علمیه، سازمان تبلیغات، ستاد اجرایی، خیرین،صنوف، صنایع، نهادهای حمایتی و…؛ مشکل کمکاری نیست، مشکل «همافزایی» است. ما یکپارچگی نداریم. اعتماد متقابل بین دستگاهها شکل نگرفته است.در میدان میبینیم یک مدرسه، بهدلیل توان چانهزنی مدیرش، از چند جا کمک میگیرد؛ اما مدرسهای دیگر حتی یک بسته لوازمالتحریر هم ندارد. این یعنی توزیع ناعادلانه منابع. چرا؟ چون هر نهاد جداگانه کار میکند و برخی هم دنبال تیتر خبری خودشان هستند.اگر این اعتماد و همافزایی شکل بگیرد، باور کنید در هرمزگان هیچ کلاس بدون معلم، هیچ مدرسه بدون آب، بدون سرویس بهداشتی، بدون دستگاه تکثیر و حتی بدون سرویس ایابوذهاب نخواهیم داشت. منابع مالی کم نیست؛ اما پراکنده و غیرهدفمند هزینه میشود. بهنظر من، آموزشوپرورش باید محور این همافزایی باشد. اطلاعات جامع در اختیار این نهاد است. اگر همه دستگاهها و مسئولیتهای اجتماعی صنایع در یک سازوکار مشترک ذیل آموزشوپرورش قرار بگیرند، عدالت آموزشی دستیافتنی است.
دریا:نقش نمایندگان مجلس و مدیران ارشد استان را در این مسیر چگونه میبینید؟
نمایندگان مجلس و مدیران ارشد باید تسهیلگر همافزایی باشند. نمایندهای موفق است که بتواند بین نهادها اتحاد ایجاد کند، نه اینکه هر دستگاهی را به سمت کار نمایشی سوق دهد. اگر قرار است مردم نماینده انتخاب کنند، باید به این نکته توجه داشته باشند که آن فرد چقدر توان ایجاد هماهنگی و اعتماد بین دستگاهها را دارد.عدالت آموزشی با شعار محقق نمیشود؛ با کار واقعی، شبکهسازی انسانی و تغییر نگرشها محقق میشود. اگر این اتفاق بیفتد، آموزشوپرورش میتواند پیشران کاهش آسیبهای اجتماعی، افزایش کیفیت تحصیل و در نهایت توسعه پایدار استان باشد.
عدالت آموزشی
گفتوگوی ما با آرش باقرپور نشان میدهد عدالت آموزشی، بیش از آنکه به بودجه وابسته باشد، به «نگاه» وابسته است؛ نگاهی که مدرسه را صرفاً محل انتقال محفوظات نمیداند، بلکه آن را کانون انسانسازی و عدالتخواهی میبیند. هرمزگان برای عبور از چالشهای آموزشی، نیازمند تحول بنیادین، بازگشت شأن اجتماعی معلم و همافزایی واقعی میان نهادهاست. مسیری دشوار، اما شدنی؛ اگر ارادهای جدی پشت آن باشد. هرمزگان تشنه عدالت آموزشی است و این مهم باید محقق شود.






ثبت دیدگاه