دریانیوز//در سالهایی که فشارهای اقتصادی، دغدغه تأمین معیشت و اضطرابهای روزمره بر شانههای خانوادههای کمدرآمد سنگینی میکند، شاید یکی از مهمترین نقشهایی که نهادهای مردمی و حمایتی میتوانند ایفا کنند، دمیدن امید در دل کسانی باشد که در میانه دشواریها، تصمیمهای بزرگ و گاه دردناک در پیش رویشان قرار دارد. مراکز «نَفَس» یکی از همین جریانهای امیدبخشاند؛ مراکزی که با مادران در معرض سقط جنین ارتباط میگیرند، رفیق روزهای سختشان میشوند و با حمایتهای عاطفی، معنوی و معیشتی، آنان را ترغیب میکنند تا سرنوشت کودک نازادهشان را به زندگی گره بزنند. این مراکز در همان نقطه حساس که مادر میان تردید، اضطراب و فشارهای مالی و… گیر کرده، دستش را میگیرند و میگویند: تنها نیستی. اما نباید فراموش کرد که رسالت این مراکز تنها با زنده ماندن جنین یا تولد کودک پایان نمیپذیرد. آوردن کودکی سالم به دنیا تنها آغاز راه است. وعده حمایت، وقتی معنا دارد که در طول مسیر رشد کودک نیز پابرجا بماند؛ تا مادر و خانوادهاش در روزهای سخت، دستخالی نمانند و فرزندآوری که زمانی همراه با تشویق و دلگرمی پذیرفته شد، بعدها به حسرت، فشار روانی و یا پشیمانی تبدیل نشود. اینکه مادری به دلیل ناتوانی در تأمین یک قوطی شیرخشک، یا ناتوانی در تهیه ابتداییترین وسایل زایمان، یا نبود سقف امن بالای سر کودکش، در برابر تصمیمی که درست و انسانی بوده، احساس شکست کند، عین بیعدالتی است.
خانوادههای بسیاری هستند که در این شرایط، با وجود میل و عشق فراوان به فرزندشان، توان ایستادن ندارند و اگر دست یاری به سمتشان دراز نشود، از نَفَس میافتند. اینجاست که نهادهای انقلابی، سازمانهای حمایتی، خیرین و بهویژه صنایع و بنگاههای اقتصادی که مسئولیت اجتماعی بر دوش دارند، باید کنار مراکز نفس قرار گیرند؛ نه برای انجام کارهای نمایشی، بلکه برای ساختن پشتوانهای واقعی برای جانهایی که تازه پا به جهان گذاشتهاند.واقعیت این است که این روزها خانوادههای نیازمندِ دارای کودک خردسال یا مادر باردار، بیش از آنکه با یک چالش روبهرو باشند، با زنجیرهای از مشکلات درگیرند. در بسیاری از موارد، همین هزینههای ابتدایی مانند غربالگری مادر و جنین، هزینههای سزارین یا زایمان طبیعی، تهیه سیسمونی ساده، هزینههای درمان نوزاد، تغذیه مناسب مادر، شیرخشک، لباس گرم یا حتی یک تخت کوچک برای خواب کودک و… ، آنان را زمینگیر میکند.
فشارهای اقتصادی، نگرانیهای مادر را چند برابر میکند و سایه سنگینی بر آینده نوزاد میافکند. روایتهایی که این روزها از میان خانوادههای محروم شنیده میشود، نشان میدهد شکاف میان توان مالی و نیازهای اولیه به شدت عمیقتر شده است. تنها در هفته گذشته، بارها از خانوادهای در بندرعباس نوشتیم؛ خانوادهای پنجنفره با سه فرزند ۱۲ ساله، ۹ ساله و نوزاد دهماهه. آنان در خانهای اجاره ای فرسوده زندگی میکنند؛ خانهای که بخشهایی از دیوارش فرو ریخته و صاحبخانه نیز تصمیم به بازسازی و تخلیه گرفته است. این خانواده تنها ۵۰ میلیون تومان پول ودیعه دارند؛ در حالی که برای یافتن خانهای در حداقلترین مناطق حاشیهای شهر، نیازمند پنج تا ده برابر این مبلغاند.غذای برخی روزهایشان با نان و چای میگذرد. مادر نه غذای کافی میخورد و نه شیر مغذی دارد که به نوزادش بدهد. کودک دهماهه، بیقرار و گریان است. کودکان بزرگتر نیز از تکرار نان و چای خسته شدهاند. یخچال خالی است، دارو برای درمان آنفلوآنزا نیست، سقف بالای سر امنیت ندارد و این خانواده، نمونهای کوچک از صدها خانوادهای است که در نقطه بینَفَسی ایستادهاند.
در چنین شرایطی، کمکهای مقطعی، چاره نیست. باید سازوکاری پایدار شکل گیرد؛ سازوکاری که بر آن اساس:
• مراکز نفس پس از تولد کودک نیز همچنان و بیشتر همراه خانواده ها بمانند.
• نهادهای حمایتی بستههای ویژه مادران باردار و خانوادههای دارای نوزاد را تأمین کنند.
• صنایع و بنگاههای اقتصادی بخشی از مسئولیت اجتماعی خود را به حمایت معیشتی و درمانی این خانوادهها اختصاص دهند.
• خیرین بتوانند با شفافیت و اطمینان، خانوادههای واقعیِ در خطر را شناسایی و حمایت کنند.
• حمایتها در حوزه مسکن ویژه مادران باردار و خانوادههای دارای کودک خردسال تقویت شود.
• و نهایتاً، هیچ مادری تنها گذاشته نشود تا بخاطر فقر، در برابر زندگی یا مرگ کودک خود قرار گیرد.
تجربه نشان داده است که هر جا امید زنده نگه داشته شده، نتیجهاش تولد زندگیهای تازه، آرامش مادران و کاهش آسیبهای اجتماعی بوده است. حمایت از فرزندآوری، فقط شعار نیست؛ مسیری طولانی و پرمسئولیت است که از یک تماس ساده با مادر در بحران آغاز میشود و تا سالها بعد از تولد کودک باید ادامه یابد. اگر میخواهیم جامعهای پویا، دارای نیروی انسانی سالم و آیندهدار داشته باشیم، باید از امروز به زندگیِ همین نوزادانی که در آغوش مادران کمبرخوردارند، اهمیت بدهیم. نباید بگذاریم فقر، ناتوانی یا بیپشتوانگی، کودکانی را که قرار بوده نسیم شادی باشند، به بادهای نگرانی تبدیل کند.مراکز نفس امروز نفسبخشند؛ اما برای اینکه بینفسها از پا نیفتند، لازم است همه نهادها، خیرین، رهگذرانی که دلشان به درد میآید و حتی صنایع بزرگ، بخشی از توان خود را کنار این جریان انسانی بگذارند. حمایت از مادران و کودکان، کاری صرفاً خیریهای نیست؛ سرمایهگذاری بر آینده جامعه است.بیاییم دست به دست دهیم تا هیچ مادری در تنگنای فقر، دست از زندگی نکشد، هیچ کودکی با گرسنگی به خواب نرود و هیچ خانوادهای در آستانه فروپاشی، بیپناه رها نشود. این کمترین وظیفه ما و بزرگترین نَفَسی است که میتوانیم به جان جامعه بدمد.






ثبت دیدگاه