حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

یکشنبه, ۱۶ آذر , ۱۴۰۴ Sunday, 7 December , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 6164 تعداد نوشته های امروز : 9 تعداد اعضا : 13 تعداد دیدگاهها : 173×
  • تقویم شمسی

    آذر ۱۴۰۴
    ش ی د س چ پ ج
        فروردین »
     123456789101112131415161718192021222324252627282930  
  • رسالت دانشجو در دوران رخوت
    ۱۶ آذر ۱۴۰۴ - ۴:۵۷
    شناسه : 36656
    بازدید 173
    1
    دریانیوز//ضمن گرامیداشت یاد و خاطره سه یار دبستانی شهیدان شریعت رضوی، قندچی و بزرگ‌نیا، یادآور می‌شوم عنوان «سه یار دبستانی» نام کتابی به قلم هالدین ماگفال با ترجمه‌ی عبدالله وزیری و اسدالله طاهری، افسانه‌ای است خواندنی در باره‌ی سه تن از برجسته‌ترین شخصیت‌های تاریخ ایران که در قرن پنجم هجری می‌زیستند.
    ارسال توسط : نویسنده : حجت السلام عباس فضلی منبع : روزنامه دریا
    پ
    پ

    دریانیوز//ضمن گرامیداشت یاد و خاطره سه یار دبستانی شهیدان شریعت رضوی، قندچی و بزرگ‌نیا، یادآور می‌شوم عنوان «سه یار دبستانی» نام کتابی به قلم هالدین ماگفال با ترجمه‌ی عبدالله وزیری و اسدالله طاهری، افسانه‌ای است خواندنی در باره‌ی سه تن از برجسته‌ترین شخصیت‌های تاریخ ایران که در قرن پنجم هجری می‌زیستند. اولی حکیم عمر خیامو ریاضیدان و شاعر و دومی خواجه نظام‌الملک طوسی، دولتمرد سلجوقی و سومی حسن صباح، رئیس فرقه‌ی اسماعیلیه. بر پایه‌ی داستان کتاب، این سه شخصیت در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسیدند آن دو دیگر را یاری رسانند. خواجه نظام‌المک وزیر سلجوقیان شد و به خیام پیشنهاد فرمانروایی نیشابور داد که نپذیرفت ولی ده هزار دینار مقرری برای او تعیین کردو سومی هم به راه دیگری رفت. علامه قزوینی این جریان که در کتاب جامع‌التواریخ و حبیب‌السیر هم آمده را بعید می‌داند چنان که محمدعلی فروغی در مقدمه‌‌اش بر تصحیح رباعیات خیام و سند معتبری برای آن قائل نیست و دکتر حسن انصاری، تاریخ‌پژوه معاصر، آن را یک خبط و خطای تاریخی دانسته است. اگر از این کتاب و نقدهای آن بگذریم؛ این مفهوم ترکیبی، امروزه بر نهضتی دلالت می‌کند که آغازگر حرکت دانشجویی در سال ۱۳۳۲ بود. چندماهی از کودتای ۲۸ مرداد گذشته بود.

    جامعه در کرخت و رخوت سنگینی به سر می‌برد. شاه، مغرور از بازگشت به قدرت بود و ریچارد نیکسون معاون وقت رئیس جمهور آمریکا قرار بود بیاید، دانشجویان دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران به این آمدن معترض بودند. گارد شاه وارد دانشگاه شد و بر دانشجویان خشمگین آتش گشود و سه تن از آن‌ها در خون خود غلطیدند و سه قطره خون بر پیکر دانشگاه ریخت. ریختن خون همانا و رسوایی رژیم همان. عنوان سه قطره خون در ده سال پیش از این، ترکیبی بود که صادق هدایت برای مجموعه داستان‌های کوتاه خود به کار برده بود. این کتاب هم روایتگر انسان‌هایی است که به هنجارها و ناهنجاری‌های اجتماعی گرفتار آمده‌اند و از محیط پیرامون خود در رنج و عذاب هستند. صرف نظر از وجه تسمیه‌ی این دو کتاب، گویا حرکت‌های سیاسی و اجتماعی جوامع حکایت و روایت کسانی است که ندای حقیقت را سر می‌دهند و بر آنچه زشتی و پلشتی است می‌تازند. اصلا تاریخ گواه همین روایت‌هاست. تلخ یا شیرین و سرانجام، اصطلاح سه یار دبستانی، در یادداشتی توسط دکتر علی شریعتی در بزرگداشت ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ برای سه تن از شهیدان دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران که یکی از آنان برادر همسرش بود، به کار گرفته شد. در ضمن دو تعبیر «سه قطره خون» و «سه آذر اهورایی» هم در آن یادداشت آمده است. و بعدها از زبان دیگران تکرار شد.

    و سرود «یار دبستانی» نیز تداعی همین معناست. پیرامون «رسالت دانشجو در دوران رخوت» باید عرض کنم که یک دانشجو سال‌های بهاری عمرش را در دانشگاه می‌گذراند و همین امر سبب می‌شود که به رسالت خودش بیشتر واقف گردد و علاوه بر درس و بحث که امری ضروری و مهم است؛ به وظایف و تکالیف اجتماعی و سیاسی خود نیز آگاهی یابد و در قبال آن مسائل واکنش نشان دهد.از طرفی توقع جامعه هم از دانشجو این است که او فردی کارآمد به بار آید و شخصیتش ذوابعاد شود در زمینه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی بدرخشد و در مسیر حقیقت گام بردارد. در تمام کشورها اوضاع به همین منوال پیش می‌رود و این روند را می‌توان یکی از پیامدهای مدرنیته برشمرد. اساتید هم آغاز بیداری و تحول خود را مدیون دوران دانشجویی هستند. اگر خاطرات بزرگان تأثیرگذار را بخوانید؛ معلوم می‌شود که وجودشان در دانشگاه شکوفا شده است و آینده‌ی آن‌ها را ساخته و پرداخته کرده است. در این میان برخی هم با فرار از مدرسه و دانشگاه شیوه‌ی متفاوتی را اختیار نموده‌اند و عرصه‌های دیگری را تجربه کرده‌اند. من معتقدم که اتفاقا فراری‌های از دانشگاه موفق‌تر بوده‌اند و در این باره مقاله‌ی مفصلی نوشته‌ام. مرادم از فرار از مدرسه در آن مقاله، قانع نشدن به فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی دانشگاهی است و وابستگی و دلبستگی به یک امر اجتماعی و سیاسی یا فرهنگی است که پس از فراغت از تحصیل و یا با نیمه تمام گذاشتن آن شکل گرفته است. فعلا از این مسأله هم عبور می‌کنم.

    یافتن یک نگاه متفاوت این است که در دوران رخوت، اندوخته‌های علمی و فکری خود را تقویت کنید. و تا می‌توانید از تجربیات قلمی و قدمی دیگران بهره بگیرید. حضور در خوابگاه و دانشگاه سبب دریافت تجارب جدید می‌شود. گفت و گوی چهره به چهره با دوستان آثار بسیار مفیدی دارد. در این نشستن و برخاستن‌هاست که شما وزنه‌ی فکری و دانشی خود را درمی‌یابید. آشنا شدن با فرهنگ دیگر اقوام و مذاهب حاصل همین برخوردهاست. با تنش‌های گفتاری و رفتاری است که فکر و عمل شما صیقل داده می‌شود. با برگزاری کنفرانس‌ها و نشست‌های علمی و فرهنگی شما با ابعاد حیات و مهارت‌های زندگی آشنا می‌گردید. پس از آن است که تصمیم می‌گیرید چه شیوه‌ای در زندگی آینده‌ی خود پیگیری کنید.من پس از سال‌ها تجربه به این نتیجه رسیده‌ام که فعالیت رادیکال سیاسی دانشجو در دانشگاه با توجه به برخوردی که با او می‌شود و تنگ نظری‌هایی که در بیرون از دانشگاه وجود دارد؛ برای دانشجو نتیجه‌ای جز سرکوب و سرخوردگی از ورود به مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی به دنبال ندارد. بنابراین ما محتاج بازاندیشی در این باره هستیم به این که چه کار کنیم که هم دانشجو فعّال سیاسی باشد و کارکرد مسئولان را به چالش بکشد و هم به فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی پس از فارغ التحصیلی دل ببندد.این را که عرض می‌کنم مرادم این نیست که دانشجو از فعالیت‌های سیاسی و چالش‌های فکری دست بردارد بلکه منظورم این است که در چگونگی این پردازش تجدید نظر کند. یعنی همواره یک الگوی سیاسی برای مواجهه با مسائل، کارساز نیست.

    مطالبه‌گری دانشجو امری ضروری و مطلوب است. اصلا ناف دانشجو را با مطالبه‌گری بسته‌اند. اما سؤال اساسی این است که با چه کیفیتی خواسته‌های خود را با حاکمان در میان بگذارد تا کارآمد و اثرگذار باشد.از طرفی ما می‌خواهیم دانشجو پس از فراغت از تحصیل همچنان کنشگر باقی بماند نه این که سرخورده و ناامید شود. یادمان باشد که فراز و نشیب‌های سیاسی و اجتماعی جامعه‌ی ایران در صد سال اخیر حکایت نوعی کم‌توجهی به خواست‌های دانشجو است. البته جرقه‌ی جنبش‌های اجتماعی از سوی این قشر به عنوان نبض بیدار جامعه آغاز شد و به دیگر لایه‌های اجتماعی سرایت کرد. سیر اجمالی در جنبش دانشجویی از دهه‌ی سی تاکنون بیانگر این معناست که این حرکت با آرمان‌خواهی و غلبه‌ی گفتمان چپ متأثر از انقلاب شوروی آغاز شد و مواضع رادیکال این حرکت‌ها پس از انقلاب اسلامی نیز تداوم یافت. تا این که در دهه‌ی هفتاد و هشتاد جنبش اصلاح‌طلبی مبنای حرکات سیاسی گردید. و دو دهه پس از آن با فروکش کردن این جنبش، جامعه روند رخوتی را تجربه کرد. اما وجه مشترک تمام این دوران‌ها این بود که دانشجو با پرداخت هزینه‌ی بالا به نتایج اندکی دست یافت. و حرکتش از سوی حکومت‌ها منکوب و سرکوب شد. الان مجال آن است که دانشجو نه فقط به عنوان پیشتاز حرکت بلکه همگام با دیگر اقشار جامعه برای رسیدن به خواسته‌های خود پافشاری کند و فردا که از دانشگاه رهایی می‌یابد، خود را جدا از توده‌ی مردم نداند و همچنان در کنار دیگران از حقوق و مطالبات خود دفاع کند. درهر صورت ما امروز شاهد شیفتی مسالمت‌آمیز از دانشگاه به سطح جامعه و خیابان هستیم و گروه‌های مختلف اجتماعی، با مدارایی، خواست‌های بحق خود را از مسئولان نظام مطالبه می‌کنند. نمونه‌اش را در این چند سال اخیر در گردهمایی معلمان و بازنشستگان و کشاورزان و کارگران مشاهده می‌کنیم. که تصور می‌کنم اینها همان افرادی هستند که دهه‌ی هفتاد و هشتاد در دانشگاه‌ها بودند.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.