دریانیوز//خانواده کوچکترین و بنیادی ترین نهاد اجتماعی است که از پیوند زناشویی یا خویشاوندی شکل میگیرد و وظیفه تأمین نیازهای حیاتی، عاطفی، روانی و اجتماعی اعضای خود را بر عهده دارد. خانواده نخستین بستر رشد، یادگیری و جامعهپذیری انسان است و نقش مهمی در تولید نسل، حمایت عاطفی و روانی، تأمین اقتصادی، انتقال ارزشها و هنجارهای فرهنگی، آموزش اجتماعی و ایجاد احساس هویت و تعلق دارد. محیط امن و پایدار خانواده زمینه رشد فردی و شکلگیری شخصیت را فراهم و اعضای آن با ایفای نقشهای خاص خود به تقویت نظم و سلامت روابط خانوادگی کمک می نمایند. پدر در خانواده ها عمدتاً نقش اقتصادی، ایجاد امنیت و مشارکت در تربیت فرزندان را بر عهده دارد. مادر با مدیریت عاطفی و تربیتی، صمیمیت و آرامش را ایجاد میکند و فرزندان با رعایت احترام، همکاری در امور خانه و تلاش برای رشد فردی، در حفظ انسجام خانوادگی سهیم هستند. انجام درست این وظایف و همدلی میان اعضا موجب تقویت پیوندها و کاهش تعارضها میشود.
فروپاشی خانواده زمانی رخ میدهد که پیوندهای اساسی میان اعضا بهویژه زن و شوهر از نظر قانونی، عاطفی یا ساختاری از بین برود. این فروپاشی ممکن است ناشی از مرگ یکی از زوجین یا طلاق رسمی باشد؛ اما پیش از آن نیز خانواده میتواند بهصورت عملی دچار گسست عاطفی، روانی و کارکردی شود. زمانی که تفاهم، احترام، ارتباط سالم و حمایت متقابل از بین برود و نیازهای اعضا برآورده نشودخانواده از مدار و کارکرد واقعی خود خارج و ممکن است به جدایی رسمی، جدایی عاطفی یا زندگی سرد و بیروح منجر شود.اصولاً پدیده طلاق فراتر از جدایی دو فرد است و پیامدهای گستردهای بر خانواده و جامعه دارد. این پدیده باعث اختلال در تربیت و امنیت روانی فرزندان، افزایش افسردگی، تنهایی و فشارهای اقتصادی والدین و کاهش سرمایه اجتماعی میشود. همچنین با افزایش آن بزهکاری، فقر، ناهنجاریها و تضعیف ارزشهای خانوادهمحور، بار اقتصادی و روانی بر نهادهای حمایتی و درمانی تحمیل می گردد.جامعه شناسان طلاق را فرایندی چندلایه می دانند که ابتدا در درون رابطه شکل گرفته و سپس در سطح اجتماعی و قانونی نمایان میشود. نخست طلاق عاطفی رخ میدهد که در آن صمیمیت و پیوند احساسی میان زوجین از بین رفته هرچند زوجین زیر یک سقف زندگی می نمایند.
سپس طلاق اقتصادی شکل میگیرد که در آن زوجین منابع مالی و مسئولیتهای اقتصادی خود را جدا و در نهایت طلاق قانونی با ثبت رسمی در دادگاه پایان ازدواج تأیید می گردد. پس از آن طلاق توافقی میان والدین برای تعیین حضانت، ملاقات و مسئولیتهای تربیتی فرزندان صورت می گیرد و طلاق اجتماعی که تغییر روابط زوجین با جامعه و اطرافیان را شامل میشود. مرحله نهایی طلاق بعد روانی است که فرد از نظر هویتی و درونی خود را از ازدواج جدا میبیند. این مراحل نشان میدهد که طلاق فرایندی تدریجی و چندبعدی است.عوامل مؤثر بر افزایش طلاق شامل نبود مهارتهای ارتباطی، تفاوتهای فرهنگی و تربیتی، مشکلات اقتصادی، دخالت خانوادهها، ازدواجهای عجولانه، اعتیاد، خیانت، انتظارات غیر واقع بینانه و ناتوانی در مدیریت تعارضهاست. این عوامل زمانی شدت مییابند که زوجین مهارت گفتوگو، همدلی و حل مسئله را نداشته و اختلافات به شکافهای عمیق تبدیل شود.تغییرات اجتماعی و فرهنگی، استقلال اقتصادی زنان، افزایش توقعات اجتماعی، تأثیر فضای مجازی، کمبود حمایتهای روانی و مشاورهای و نگاه قضاوت گرانه جامعه نسبت به زنان مطلقه از جمله این عوامل است. در نتیجه بسیاری از ازدواجها تاب آوری لازم در برابر بحرانها را نداشته و طلاق به عنوان راهحل نهایی اما رو به افزایش انتخاب میشود.طلاق پیامدهای روانی و شخصیتی شدیدی برای والدین داشته و باعث افسردگی، اضطراب، خشم، کاهش اعتمادبهنفس، احساس شکست، تنهایی و بحران هویت می گردد.
فشارهای هیجانی و نگرانی از آینده ممکن است باعث کاهش انگیزه، اختلال خواب، افت عملکرد شغلی و حتی مشکلات جسمانی شود و فرد را به سمت انزوا، رفتارهای پرخطر یا وابستگیهای ناسالم سوق دهد. متاسفانه فرزندان بیشترین آسیب را پدیده طلاق متحمل میشوند و ممکن است دچار مشکلات عاطفی، افت تحصیلی، ناسازگاری رفتاری، سردرگمی ،احساس گناه و … شوند که نقش والدین روابط میان آنها و فشار اقتصادی نیز تحت تأثیر قرار میگیرد و کاهش حمایت عاطفی، فضای تنش و ناامنی در خانواده ایجاد میشود. در بُعد اجتماعی، طلاق کاهش سرمایه اجتماعی، اختلال در روابط دوستانه و خانوادگی و افزایش احساس طرد شدگی یا قضاوت اجتماعی را به همراه دارد.
نگاه منفی به زنان مطلقه در برخی جوامع نیز چالشهای شغلی و اجتماعی ایجاد میکند. افزون بر این طلاق میتواند زمینهساز فقر، بزهکاری، رفتارهای پرخطر نوجوانان و کاهش مشارکت اجتماعی شده و بار اقتصادی و روانی بیشتری بر نظام خدمات اجتماعی و سلامت تحمیل نماید.در مجموع خانواده به عنوان بنیادی ترین نهاد اجتماعی نقش حیاتی در تأمین نیازهای عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی اعضای خود دارد و پایداری آن وابسته به ایفای درست نقشها و همدلی میان اعضا است. فروپاشی خانواده چه به صورت جدایی قانونی، جدایی عاطفی، پیامدهای عمیقی برای والدین، فرزندان و جامعه دارد.در پایان طلاق پدیدهای چند بعدی است که نیازمند پیشگیری، حمایت روانی و اجتماعی و ارتقای مهارتهای زندگی و ارتباطی زوجین برای کاهش آثار منفی آن است.






ثبت دیدگاه