حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

شنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۴ Saturday, 22 November , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 6042 تعداد نوشته های امروز : 6 تعداد اعضا : 13 تعداد دیدگاهها : 173×
  • تقویم شمسی

    آبان ۱۴۰۴
    ش ی د س چ پ ج
        فروردین »
    ۱۲۳۴۵۶۷۸۹۱۰۱۱۱۲۱۳۱۴۱۵۱۶۱۷۱۸۱۹۲۰۲۱۲۲۲۳۲۴۲۵۲۶۲۷۲۸۲۹۳۰  
  • ایـن خـانه هنـوز ایسـتاده… امـا تا کـی؟
    ۰۱ آذر ۱۴۰۴ - ۴:۳۵
    شناسه : 35809
    بازدید 124
    0
    قصه تلخ حمام کردن مادربزرگ و دختر ونوه اش در حیاط شان و خانه همسایگان؛ دریانیوز//در یکی از محله‌های قدیمی بندرعباس، درست همان‌جا که کوچه‌ها هنوز بوی کودکی‌های فراموش‌شده را می‌دهند، مادربزرگی ۷۱ ساله در کوی ملت بندرعباس زندگی می‌کند؛ زنی که سال‌هاست قامتش زیر بار زندگی خم شده، اما هنوز پای امید ایستاده است.
    ارسال توسط : نویسنده : علی زارعی منبع : روزنامه دریا
    پ
    پ

    دریانیوز//در یکی از محله‌های قدیمی بندرعباس، درست همان‌جا که کوچه‌ها هنوز بوی کودکی‌های فراموش‌شده را می‌دهند، مادربزرگی ۷۱ ساله در کوی ملت بندرعباس زندگی می‌کند؛ زنی که سال‌هاست قامتش زیر بار زندگی خم شده، اما هنوز پای امید ایستاده است.

    خانه‌اش را اگر خانه بتوان نامید، بنایی است نیمه‌جان با سقفی که ترک‌هایش هر روز عمیق‌تر می‌شود و دیوارهایی که صدای هر لرزششان مثل هشدار یک فاجعه است؛ فاجعه‌ای که هر لحظه امکان دارد به واقعیت تبدیل شود.این پیرزن بی سرپرست که سالها پیش همسرش را نیز از دست داده است، تنها نیست؛ کنار او فرزندانش و نوه‌هایی زندگی می‌کنند که مادرشان را از دست داده‌اند و پدری بالای سرشان نیست.

    دنیای این بچه‌ها از همان ابتدا کوچک‌تر و تلخ‌تر از سن و سالشان بوده است. آن‌ها از همان سال‌های کودکی فهمیده‌اند که بعضی خانه‌ها سقف دارند اما امنیت ندارند، دیوار دارند اما آرامش ندارند، چراغ دارند اما زندگی در آن‌ها روشن نیست. حمام خانه‌شان مدت‌هاست غیرقابل استفاده است. آبگرمکن ندارند و این سرمای اخیر، جان بچه‌ها را می‌لرزاند. حمام کردن برایشان تبدیل به نگرانی و گاهی شرمندگی شده؛ یا باید در حمام خانه همسایه با هزار خجالت حمام کنند، یا در گوشه حیاط کوچک و فرسوده خودشان، پشت یک پرده، با آب سرد.

    تصور کنید نوجوانی که تنها آرزویش داشتن یک زندگی معمولی است، مجبور باشد چنین وضعیتی را تحمل کند.شب‌ها اما قصه دردناک‌تر از این‌هاست. این خانواده در وسط هال نمی‌خوابند. هر شب پیش از خواب، دیوارها را نگاه می‌کنند و جای امن‌تر را انتخاب می‌کنند. کنار دیوار می‌خوابند، نه برای گرما یا راحتی؛ بلکه برای اینکه اگر سقف فرو ریخت، رویشان نریزد و زنده بمانند. تصورش درد دارد: کودکی که باید با خیال‌پردازی‌های شیرین بخوابد، هر شب با هراس از ریزش سقف چشم‌هایش را می‌بندد.برق‌کشی خانه فرسوده و خطرناک است.

    هر بار کلید برق را می‌زنند، دلشان می‌ریزد. یک جرقه، یک اتصال، یک آتش‌سوزی ناگهانی… و این خانه نیمه‌جان ممکن است آخرین سرپناهشان را نیز از آن‌ها بگیرد.چهارشنبه گذشته، در نشست خبری که به مناسبت هفته بسیج با حضور جانشین فرمانده سپاه امام سجاد(ع) برگزار شد، درباره این خانواده و خانواده‌های دیگری که در چنین شرایط سخت زندگی می‌کنند، صحبت شد. گفتم و باز هم می‌گویم: این خانه‌ها هر لحظه ممکن است فروبریزد؛ و اگر فروبریزند، فقط سقف نیست که سقوط می‌کند… جان انسان‌هاست.

    فاجعه انسانی و مرگ صدها و هزاران نفر در این خانه های فرسوده رقم می خورد. ما عادت کرده‌ایم بندرعباس را با سواحل زیبایش، با آفتابش و با صنایع بزرگی که در کنار آن رشد کرده‌اند، بشناسیم؛ اما پشت این تصویر پرزرق‌وبرق، محلاتی هستند که هر روز در سکوت، فرسوده‌تر و غمگین‌تر می‌شوند. خانه‌هایی که ساکنانش نه توان تعمیر دارند، نه امیدی به نوسازی و نه سندی که بتواند برایشان تسهیلاتی به ارمغان بیاورد. این‌ها همان بندرعباسی‌ها هستند؛ همان مردمی که سال‌هاست مالیات داده‌اند، عوارض داده‌اند، زندگی کرده‌اند، اما هنوز سهم‌شان از این شهر یک سقف امن نیست.دیگر نمی‌توان فقط گفت «درد است» و رد شد. این قصه فقر نیست؛ قصه فراموش‌شدگی است.

    قصه پیرزن ۷۱ ساله‌ای است که در پاییزی از عمر، به جای آرامش و آسودگی، هر شب با ترس فروریختن سقف بر سر فرزندان و نوه‌هایش می‌خوابد. قصه دخترانی است که به جای آرامش، مجبورند مراقب شکاف دیوارها باشند. قصه مادربزرگی است که نمی‌داند اگر باران یک شب شدید بارید، آیا فردا خانه‌شان هنوز ایستاده است یا نه. امروز نیازمند اقدام فوری هستیم.نیازمند آنیم که نهادهای انقلابی، مسئولان محلی، صنایع و بنگاه‌های اقتصادی در حوزه مسئولیت اجتماعی از شعار عبور کنند و وارد میدان عمل شوند.نیازمند آنیم که پیش از آنکه حذف یک خانه یا یک جان را «حادثه» بنامیم، جلوی آن را بگیریم.بازسازی این خانه‌ها، فقط یک اقدام عمرانی نیست؛ نجات جان انسان‌هاست.

    آینده این بچه‌ها نباید قربانی فرسودگی دیوارها شود. مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایی که یک عمر برای این شهر زحمت کشیده‌اند، نباید آخرین سال‌های عمرشان را زیر سایه مرگبار سقفی لرزان سر کنند.اگر امروز دست‌به‌کار نشویم، شاید فردا دیر باشد.اگر امروز نشنویم، فردا صدای فرو ریختن خانه‌ها مجبورمان می‌کند بشنویم.این خانواده، تنها یک نمونه است؛ در محلات حاشیه‌نشین و بافت فرسوده بندرعباس صدها خانواده دیگر همین وضعیت را دارند.امیدواریم که این بار، روایت این مادر ۷۱ ساله و لرزش سقف خانه‌اش، مسئولان را از پشت میزهایشان بلند کند.

    امیدواریم این قصه، محرک وجدان تمام کسانی باشد که امکانات، نفوذ، قدرت یا منابعی دارند. شاید هنوز دیر نشده باشد؛ شاید هنوز بتوان کاری کرد که شب‌های این خانواده و بسیاری دیگر، با ترس و لرز سپری نشود.بندرعباس شایسته این نیست که مردمانش زیر سقف‌های ترک‌خورده و دیوارهای موریانه‌خورده زندگی کنند.این شهر، پیش از هر چیز، باید خانه امن مردمش باشد و امروز، بیش از هر زمان دیگری، زمان آن رسیده است که برای این مردم کاری کنیم… پیش از آنکه حادثه، نامش را از دست بدهد و تبدیل به فاجعه شود.

    پیش از آنکه مسئولان استان بخواهند با کمک های ملی و بین المللی اجساد مدفون شدگان‌در زیرآوار املاک فرسوده را در زلزله و بارندگی شدید و…. را بیرون بیاورند، بایستی اقدامات پیشگیرانه برای بازسازی و ایمن سازی املاک فرسوده محرومان شروع شود‌. به هشدارهای رسانه های داخلی و محلی توجه شود.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.