دریانیوز// در کشوری که مدعی عدالت آموزشی است، در استان هرمزگان زنگ خطر از سالها پیش به صدا درآمده، اما گویا مسئولان، یا خواباند یا خود را به خواب زدهاند! کدام زنگ خطر؟ همان زنگی که حالا نهتنها ترکتحصیل گسترده دانشآموزان را رقم زده، بلکه آنان را به سمت قاچاق، مشاغل کاذب و فقر ساختاری سوق داده است.
این فاجعه نه یک موضوع ساده آموزشی، بلکه یک بحران عمیق اجتماعی، اقتصادی و حتی امنیتی است که نباید با آمارسازی و وعدههای سرخرمن، از کنار آن گذشت.ترکتحصیل یا ترک آینده؟ این موضوع بسیار مهم است.
طبق آمار مدیرکل آموزش و پرورش هرمزگان در جلسه دو هفته قبل شورای شهر بندرعباس، فقط در سال جاری، ۸ درصد دانشآموزان در هرمزگان ثبتنام نکردهاند. یعنی نزدیک به ۵۰ هزار نفر از آینده کشور، از قطار آموزش جا ماندهاند. اگر فرض کنیم تنها نیمی از این جمعیت به سمت مشاغل کاذب یا قاچاق سوخت سوق پیدا کنند، یعنی دهها هزار نوجوان و جوان بهجای تحصیل و آموزش، مشغول پر کردن گالن سوخت و عبور از مسیرهای مرگآفرین قاچاق میشوند.
چه کسی پاسخگوست؟ کدام نهاد وظیفه داشته تا برای این کودکان و نوجوانان، حمایت تحصیلی تدارک ببیند؟ مگر نه اینکه اصل ۳۰ قانون اساسی دولت را موظف به تأمین آموزش رایگان تا پایان دوره متوسطه کرده؟ پس چرا در بسیاری از مناطق هرمزگان، دانشآموزان حتی توان خرید کفش، کیف، دفتر و لباس مناسب مدرسه را ندارند؟ چرا مدارس مطالبه هزینه با عنوان کمک به مدرسه و… می کنند و دانش آموزانی شرمنده فقر والدینشان در بین همکلاسی های شان می شوند.
نابرابری آموزشی و تبعیض سیستماتیک در استان در یکی دو دهه اخیر تشدید و روز به روز هم بیشتر می شود. وقتی مدرسهای در مناطق حاشیهای بندرعباس یا روستاها حتی معلم و تجهیزات آموزشی و آزمایشگاهی و حتی کولر ندارد و کلاسهای درس ۴۰ تا ۵۰ نفره با کمبود معلم و امکانات مواجه است، چگونه انتظار داریم که دانشآموز این استان با دانشآموزی از مناطق برخوردار کشور در کنکور رقابت عادلانه ای داشته باشد؟
اصلا چند درصد این دانش آموزان باسواد شده و درسطح علمی مناسبی قرار می گیرند که بتوانند در کنکور سراسری رقابت کنند و پای شان به دانشگاه های درجه یک کشور بازشود؟ در بسیاری از مدارس هرمزگان، نه آزمایشگاه علمی مناسبی وجود دارد، نه کارگاه فنی و نه حتی معلم بهقدر کافی. دانشآموزی که در هرمزگان تحصیل کرده که پایه درسیاش ضعیف است، باید در کنکور با دانشآموزان مدارس شیراز، کرمان، یزد و… رقابت کند! آیا این عدالت است یا تبعیض سیستماتیک؟
چرا خانواده هایی باید فرزندان شان را بهخاطر نداشتن پول خرید کیف و کفش و لباس و نوشتافزار و…، از تحصیل محروم کند که این شرایط را از سالهای گذشته داشته ایم و گاهی اگر خانواده ای سه یا چهار فرزند مدرسه ای داشته است، مجبور می شد یک یا دو فرزندش را در مدرسه ثبت نام کند که این شرایط حتی در محلات بندرعباس در این سال ها به وفور یافت می شد و در دهه ۹۰ هم گزارش هایی را در این حوزه منتشر کردیم و در سه چهار سال اخیر همشرایط حادتر شده است.
اگر نوجوانی امروز پشت گالن سوخت ایستاده و یا پشت فرمان خودروی سوختبر نشست و جانش را برای چند لیتر بنزین و گازوییل گرو گذاشته، مقصر او نیست! مقصر سیستمی است که برای او جایگزین نساخته، آموزش کیفی فراهم نکرده و اشتغال مولد ایجاد نکرده است.
نباید همه قاچاق را یککاسه دید. بین قاچاق سازمانیافته که میلیاردها تومان سود به جیب دانهدرشتها میریزد، با نوجوان ۱۵ سالهای که حتی برای چندصدهزار یا یکی دو میلیون تومان، جانش را کف دست گرفته، فرق است.وقتی دولت و نهادهای مسئول بهجای توسعه مراکز فنیوحرفهای دولتی، کارگاهها و مراکز را در یک دهه اخیر به بخش خصوصی واگذار میکنند، نتیجهاش همین است.
تنها آنهایی که تمکن مالی دارند، از آموزش مهارت بهرهمند میشوند و بقیه، قربانیان خاموش فقر ساختاری میشوند. چرا در یک دهه گذشته تعداد مراکز فنیوحرفهای دولتی در هرمزگان افزایش نیافته است و هیچ مرکز دولتی ویژه بانوان در بندرعباس نداریم؟مدیران صنایع بزرگ مستقر در بندرعباس و سایر مناطق استان، سالانه هزاران میلیاردها تومان درآمد دارند، اما سهمشان از مسئولیت اجتماعی برای آموزش فرزندان این خاک، چقدر است و چند صنعت در یکی دو دهه اخیر در این حوزه فعالیت داشته اند؟
چرا وزارت صمت و نهادهای ناظر، صنایع و بنگاههای اقتصادی را ملزم به ساخت و تجهیز مدارس، تأمین وسایل آموزشی و حمایت از دانشآموزان محروم نکردند؟چرا خانوادهای با سه یا چهار دانشآموز باید برای خریدهای اولیه و ضروری تحصیل شان وبرای هرکدام مجبور شود حداقل ۵ تا ۱۰ میلیون تومان هزینه کند؟ از کجا بیاورد؟ آن هم در استانی که بنا به آمار رسمی مرکز آمار ایران و مرکز پژوهش های مجلس، در صدر فقر فلاکت، بیکاری و حتی گرانی ایستاده است!
اگر به خانوادهها از تابستان اطمینان داده شود که کیف، کفش، لباس، دفتر، کتاب و حتی تغذیه فرزندانشان توسط دولت، خیرین، نهادهای انقلابی و صنایع تأمین میشود، آیا باز هم ۸ درصد دانشآموزان ثبتنام نمیکردند؟ نه! مشکل اینجاست که برنامهای نیست؛ پیگیری نیست؛ دغدغهای نیست!
وضعیت مدارس شبانهروزی در استان نیز در این سال ها اسفبار بوده است. دانشآموزان درسالهای قبل از کیفیت پایین غذا، فرسودگی خوابگاهها، نبود تجهیزات و بیتوجهی مدیران شکایت دارند. اگر آموزش شبانهروزی هم نتواند امید را در دل محرومان زنده کند، پس چه باید کرد؟ آیا وقت آن نرسیده که دولت ها از نمایشنامههای تبلیغاتی فاصله بگیرند و واقعاً به جای آمارسازی، کاری واقعی برای آموزش محرومان انجام دهند؟
ما موظفیم به نوجوانی که به سمت قاچاق رفته بگوییم: نرو! اما باید همزمان بگوییم کجا برود؟ چه شغلی دارد؟ کدام مهارت را یاد بگیرد؟ کدام کارخانه پذیرایش است؟ اگر راهی جایگزین نساختیم، نهی از منکر، پوچ است و فقط به تحقیر قربانی میانجامد.اداره کل آموزش و پرورش استان، سازمان برنامهوبودجه، فرمانداریها، استانداری، صنایع و حتی برخی نهادهای دیگر، باید پاسخگو باشند.
چرا هزاران دانشآموز از تحصیل جا ماندهاند؟ چرا مدارس روستایی و حاشیهای ای شهرها از حداقلها محروماند؟ چرا وعدههای تجهیز مدارس در این سالها فقط در رسانهها شنیده میشود و در عمل کمتر دیده میشود؟ چرا نابرابری آموزشی در هرمزگان هر سال بیشتر میشود؟ هر چند امسال بنظر می رسد تلاش شده وضعیت بهبود یابد، اما همچنان کمبودها بیداد می کند.
ضعف آموزشی در استان بایستی دیده شود و برای تحقق عدالت آموزشی در هرمزگان محروم ،همه نهادهای دولتی و غیردولتی، انقلابی ، حمایتی ،خیرین ، صنایع ، تجار وبازرگانان و… سهیم شوند.اگر امروز کاری نکنیم، اگر امروز تحصیل را برای فرزندان این مرز و بوم جذاب، مؤثر، رایگان و دردسترس نسازیم، فردا دیر است.
قاچاق، بزهکاری، بیکاری، اعتیاد، افسردگی و … ، همه از دل همین سیستم ضعیف آموزشی برمیخیزند.ما در برابر این فاجعه مسئولیم. آینده این سرزمین در حال سوختن است؛ نه در پمپبنزینها، بلکه در بیتوجهی مسئولانی که تحصیل را رها کردهاند و قاچاق را به تقدیر واگذار کردهاند.
موضوع دیگر اینکه بایستی معلم مورد نیاز در سیستم آموزشی و پرورش استان جذب شود و همچنین معلمان موردنیاز در دانشگاه فرهنگیان و…آموزش ببینند ؛ نه اینکه برای رفع کمبود معلم به معلمان فعال آنقدر ساعات تدریس داده شود که فرصت تحقیق و پژوهش نیابند و از طرفی هم معلمان با مشکلات اقتصادی، معیشتی ، مسکن و… مواجه باشند که شغل دوم و سوم داشته باشند.
دولت با مشارکت صنایع و بنگاه های اقتصادی و نهادهای انقلابی بایستی حمایت های لازم را از معلمان استان بخصوص معلمانی که در مناطق کمتر برخوردارتر فعالیت میکنند داشته باشند وحتی از معلمان مدارس غیردولتی حمایت بیشتری شود تا دانش آموزان با سطح علمی بالاتری را بتوانند تربیت کنند.
نکته پایانی اینکه از ۶۲۲۴ دانش آموز تحت پوشش بهزیستی ، ۴۳۷۴ دانش اموز هنوز نیاز به کیف و نوشت افزار نیاز دارند که ضرورت دارد این اقلام برایشان تامین و توزیع شود.
ثبت دیدگاه