دریانیوز// در سالهای اخیر، کاهش محسوس میانگین نمرههای دانشآموزان و کسب نتایج ضعیف در ارزیابیهای معتبر بینالمللی، زنگ خطری جدی برای آینده علمی و آموزشی کشور محسوب میشود.
این روند نزولی تنها یک شکست آماری نیست، بلکه نشاندهنده عمق شکافی است که بین نظام آموزشی ما و استانداردهای جهانی به وجود آمده است. یکی از دلایل بنیادین این وضعیت، تداوم روشهای تدریس خشک، سنتی و مبتنی بر محفوظات است که همچنان در بسیاری از کلاسهای درس ما حاکم است.
در این سیستم، آموزش به جای پرورش تفکر خلاق، مهارت حل مسئله و یادگیری فعال، به فرآیندی مکانیکی برای انتقال مطالب و فرمولها تقلیل یافته است. در چنین فضایی، دانشآموزان صرفاً برای گذر از مقطعی کوتاه و قبولی در امتحانی محدود آموزش میبینند، بدون آنکه توانایی تحلیل مسائل پیچیده یا کاربرد واقعی دانش خود در زندگی روزمره را به دست آورند.
در کنار این چالش بزرگ، مسئله معیشت و جایگاه اجتماعی معلمان نیز تأثیر مستقیم و انکارناپذیری بر کیفیت خروجیهای آموزشی دارد. حقوق ناکافی و فقدان انگیزههای مالی پایدار باعث شده است تا کرامت حرفهای این قشر تحت تأثیر قرار گیرد و بسیاری از معلمان مجبور شوند برای تأمین حداقلهای زندگی، زمان و انرژی ذهنی خود را بین چند شغل مختلف تقسیم کنند.
طبیعی است که در این شرایط، تمرکز و فراغت بال لازم برای طراحی تدریس خلاقانه و ارتباط مؤثر با دانشآموزان به شدت کاهش مییابد. از سوی دیگر، نگرش بخشی از خانوادهها که ارزش آموزش را در گرو مدرک تحصیلی میدانند و نه کسب مهارتهای زندگی و شغلی، و همچنین تغییر نگرش نسل جدید به تحصیل و آینده، بر پیچیدگی این مسئله افزوده است.
این امر منجر به شکلگیری چرخه معیوبی شده است که در آن انگیزه برای یادگیری عمیق از هر دو سو کاهش یافته و آموزش به مکانیسمی برای تولید نمره و مدرک بدون عمق تبدیل شده است.شواهد این عقب افتادگی به وضوح در نتایج ارزیابیهای بینالمللی مانند PISA که به سنجش توانایی تحلیل، تفکر انتقادی و حل مسئله میپردازد، قابل مشاهده است.
این آزمونها نشان میدهند دانشآموزان ایرانی در مقایسه با همتایان خود در دیگر کشورها، حتی برخی از همسایگان، با شکاف قابل تأملی رو به رو هستند. برای برونرفت از این وضعیت ناگوار، نیازمند یک تحول بنیادین و جهادی در روشهای تدریس و نگرش به مفهوم آموزش هستیم.
ایجاد کلاسهای درس فعال و مشارکتمحور، تشویق روحیه پرسشگری و نقد سازنده، تلفیق یادگیری عملی و تجربی با مبانی نظری و بهرهگیری هوشمندانه از فناوریهای آموزشی نوین، میتواند انگیزه و توانایی دانشآموزان را به شکل چشمگیری افزایش دهد.
همچنین، ارتقای شرایط معیشتی معلمان و تبدیل شدن تدریس به یک شأن اجتماعی و اقتصادی قابل احترام، همراه با سرمایهگذاری روی تربیت حرفهای و مستمر آنان، امری حیاتی است. بازنگری در محتوای سنگین و بعضاً قدیمی درسی و همسو کردن اهداف آموزشی با مهارتهای مورد نیاز جهان امروز و فردا، دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت اجتنابناپذیر است.
اصلاح نظام آموزشی، بهبود وضعیت معیشتی معلمان و تغییر نگرش جامعه به فرآیند یادگیری، سرمایهگذاری بلندمدتی است که نه تنها منجر به ارتقای رتبهها در آزمونها میشود، بلکه نسلهایی خلاق، توانمند، مسئلهیاب و مسئولیتپذیر پرورش خواهد داد که میتوانند با چالشهای پیچیده فردا روبرو شوند و در عرصههای جهانی رقابت کنند. تعلل در این امر، تنها باعث تعمیق شکاف موجود و محروم ماندن کشور از سرمایههای عظیم انسانی خود خواهد شد.
ثبت دیدگاه