دریانیوز// تابستان هرمزگان همیشه داغ بوده، اما امسال این داغی معنای تازهای پیدا کرده است؛ گرمایی که دیگر فقط گرمای آفتاب نیست، بلکه شعلههای خشم و خستگی مردمی است که هر روز، در خاموشیهای طولانی و بیبرنامه گرفتار میشوند.
خاموشیهایی که نهتنها کولرها را از کار میاندازد، بلکه آرامش مردم را هم میسوزاند.در استانی که دما گاهی از ۵۰ درجه هم عبور میکند و رطوبت به نفسکشیدن هم رحم نمیکند، برق حکم اکسیژن را دارد؛ و وقتی این اکسیژن قطع میشود، زندگی مردم بهمعنای واقعی کلمه فلج میشود.
شاید برای کسانی که در مناطق معتدل زندگی میکنند، قطعی برق چند ساعته چیزی بیش از یک زحمت موقتی نباشد؛ اما برای مردم هرمزگان، آغاز کابوسی روزانه است.
* زندگی پشت دیوارهای داغ
در دل همین گرما، آپارتمانهای بلند در شهرهای بندری مثل بندرعباس به تنور تبدیل میشوند. مردم طبقات پایین شاید هنوز رمقی برای بالا و پایین رفتن داشته باشند، اما قصهی طبقات بالاتر تلختر است.مثلاً در یک ساختمان هفتطبقه در مرکز شهر، خانمی بیمار در طبقه هفتم زندگی میکند؛ زنی که هر بار آسانسور از کار میافتد، مجبور است برای رسیدن به خانه، خودش را از پلهها بالا بکشد.
هر پله برای او شبیه گذر از دیوار آتش است؛ پاهایش میلرزد، نفسش میگیرد و نگاهش به پلههایی که تمام نمیشوند، پر از دلهره میشود.در همان ساختمان، زنی باردار بعد از یک روز کاری به خانه برمیگردد؛ دستی در دست فرزند کوچکش و دستی روی دیوار برای حفظ تعادل. باید شش طبقه را در گرمای خفهکننده بالا برود، در حالیکه کولر خاموش است، بدنش عرق کرده و قلبش تند میزند.
در راه پلهای که پر از گرمای متراکم و نفسگیر است، فقط فکر میکند که کی این راه تمام میشود.برد آسانسور این ساختمان در یکی از همین قطعیهای ناگهانی سوخته و چندین روز است که ساکنان مجبورند بدون آسانسور زندگی کنند. این فقط یک دستگاه نیست که از کار افتاده؛ برای بعضیها یعنی حبس شدن در خانه، برای بعضی یعنی خطر سلامتی، و برای همه یعنی خستگی و درماندگی.
* خاموشی که ویرانی میآورد
اما داستان به همینجا ختم نمیشود. خاموشیهای بیبرنامه باعث شدهاند یخچال طبقه پنجم بسوزد؛ سه دستگاه آیفون تصویری از کار بیفتند و یک کولر هم به کلی خراب شود. تصور کنید در استانی که دمای هوا سر به فلک میکشد، یخچال خانهای از کار بیفتد؛ یعنی غذای کودکان، داروهای بیماران و همهی ذخیرهی غذایی یک خانواده از بین برود.
در کوچه و خیابان، وقتی با مردم صحبت میکنی، بیشترشان تجربهای مشابه دارند؛ وسایل برقی که با اولین نوسان برق میسوزند، مواد غذایی که در چند ساعت فاسد میشوند وبسیاری از مصائب دیگر که در این یادداشت فرصت گفتنشان نیست اما با وجود همهی این سختیها، قبض های برق همچنان سنگین و بیرحمانه به دست مردم میرسند.
* فراتر از خسارت مالی
قطعی برق تنها خسارت مالی نیست؛ ضربهای است به روح و روان مردم. پیرمردی میگوید وقتی برق میرود، فشار خونش بالا میرود و نگران میشود که اگر دوباره آسانسور خراب شود، چطور به خانه برگردد.در این شرایط، صدای نارضایتی بلند میشود، اما پشت درهای بستهی ساختمانهای اداری و جلسههای رسمی گم میشود. انگار کسی از مسئولان، این تجربهی واقعی مردم را زندگی نکرده باشد.
* مسئولان کجا ایستادهاند؟
انتظار مردم هرمزگان، انتظار معجزه نیست. کسی نمیخواهد در اوج تابستان، تمام مشکلات برقی کشور یک شبه حل شود. مردم فقط یک خواستهی ساده دارند اینکه برق استان های جنوبی به خصوص هرمزگان اصلا قطع نشود به جای آن استان هایی که هوای بهتری نسبت به جنوب دارند ساعات بیشتری برق شان قطع شود همانگونه که ما در زمستان در مصرف گاز با استان های سردسیر همکاری می کنیم.
اینکه برای زیرساختها فکری اساسی شود و از همه مهمتر، مسئولان میان مردم بیایند؛ همان پلههایی را بالا بروند که زن باردار و زن بیمار هر روز با زحمت از آنها بالا میروند. شاید در آن لحظه، بهتر بفهمند که قطعی برق یعنی چه.
* چراغی که هنوز امیدش روشن است
با همهی این دردها، مردم هرمزگان هنوز ایستادهاند؛ در خانههای داغ، پشت پنجرههای پر از گرد و غبار، با کولرهای سوخته و یخچالهای خاموش. اما سؤال اصلی این است: تا کی؟ و چه کسی پاسخ این سؤال را خواهد داد؟
این مطلب، تلاشی است برای شنیده شدن صدای کسانی که صدایشان در لابلای آمار و گزارشها گم میشود. کاش اینبار، پیش از آنکه دیر شود، چراغ خانهها و مهمتر از آن، چراغ دل مردم خاموش نشود.
ثبت دیدگاه