حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

شنبه, ۱۱ مرداد , ۱۴۰۴ Saturday, 2 August , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 5306 تعداد نوشته های امروز : 10 تعداد اعضا : 13 تعداد دیدگاهها : 160×
  • تقویم شمسی

    مرداد ۱۴۰۴
    ش ی د س چ پ ج
        فروردین »
    ۱۲۳۴۵۶۷۸۹۱۰۱۱۱۲۱۳۱۴۱۵۱۶۱۷۱۸۱۹۲۰۲۱۲۲۲۳۲۴۲۵۲۶۲۷۲۸۲۹۳۰۳۱  
  • روایتِ پرملالِ یک زن درحصار جامعه ای نامرد
    ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۹:۰۰
    شناسه : 31084
    بازدید 144
    1
    نگاهی به فیلم زن و بچه سعید روستایی دریانیوز// فیلم «زن و بچه» به کارگردانی سعید روستایی، با وجود تلاش ستودنی در به تصویر کشیدن مصائب یک زن در جامعه‌ای پر از چالش، در نهایت قربانی جاه‌طلبی‌های روایی خود شده و با سرریزِ محتوا و فقدانِ انسجام، از رسیدن به عمق مورد انتظار باز می‌ماند.
    ارسال توسط : نویسنده : سیدرضا هاشمی زاده منبع : روزنامه دریا
    پ
    پ

    دریانیوز// فیلم «زن و بچه» به کارگردانی سعید روستایی، با وجود تلاش ستودنی در به تصویر کشیدن مصائب یک زن در جامعه‌ای پر از چالش، در نهایت قربانی جاه‌طلبی‌های روایی خود شده و با سرریزِ محتوا و فقدانِ انسجام، از رسیدن به عمق مورد انتظار باز می‌ماند.

    این نقد، به بررسی لایه‌های مختلف داستان، شخصیت‌پردازی، ساختار فرمیک و نقاط ضعف و قوت این اثر می‌پردازد.

    رنجِ تنهایی در بسترِ واقعیتِ تلخ

    فیلم «زن و بچه»، تازه‌ترین ساخته سعید روستایی، کارگردانی که پیش‌تر با آثاری چون «ابد و یک روز» و «متری شیش و نیم» نام خود را به عنوان صدایی آشنا در سینمای اجتماعی ایران مطرح کرده بود، تلاشی جاه‌طلبانه برای به تصویر کشیدن رنج‌های عمیق یک زن در مواجهه با چالش‌های بی‌امان جامعه است.

    این درام اجتماعی پیچیده و چندوجهی، مخاطب را از همان لحظات ابتدایی به درون گردابی از مشکلات زندگی مهناز با بازی پریناز ایزدیار(باشغل پرستاری ) می‌کشاند. مهناز که همسرش را به دلیل سکته ناشی از نوسانات بورس از دست داده، اکنون سرپرستی علیار، پسر نوجوانش، و یک دختر خردسال را بر عهده دارد.

    فیلم با شروعی پرکشش، مهناز را در آستانه فصل جدیدی از زندگی‌اش نشان می‌دهد؛ رابطه‌ای عاطفی با حمید سعیدی (با نقش‌آفرینی پیمان معادی)، مردی حدوداً ۴۸ ساله که علی‌رغم ابراز علاقه، تاکنون موفق به ازدواج نشده است.

    اما این امید تازه، از همان ابتدا با شرطی گزنده همراه است: حمید برای خواستگاری، خواستار عدم حضور فرزندان مهناز در آن روز است؛ شرطی که نه تنها باری سنگین بر دوش مهناز می‌گذارد، بلکه اولین جرقه از آتش درگیری‌ها و مصائب پیش رو را نیز می‌زند.

    تقاطع شخصیت‌ها و نهادها؛ بلبشوی روایت‌ها

    یکی از ویژگی‌های بارز «زن و بچه»، تلاش بی‌امان روستایی برای درهم‌تنیدگی سرنوشت شخصیت‌های متعدد با معضلات گسترده اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی است. این رویکرد، در عین حال که جاه‌طلبانه به نظر می‌رسد، به یکی از چالش‌های اصلی فیلم نیز تبدیل می‌شود.

    علیار و چالش‌های نظام آموزشی و نوجوانی: علیار، پسر مهناز، نمونه‌ای از نسل نوجوانی است که در مواجهه با مشکلات خانوادگی و ضعف سیستم آموزشی، به کج‌روی و بزهکاری گرایش پیدا می‌کند. او نوجوانی «شرور و شیطون» تصویر می‌شود که در مدرسه با قماربازی، تلاش می‌کند تا پول لازم برای ابراز علاقه به رعنا، همکار حدوداً سی ساله مادرش، را به دست آورد. شیطنت‌های علیار تا حدی پیش می‌رود که مدرسه را به آشوب می‌کشاند و او را با مدیر و معاون درگیر می‌کند.

    این بخش از داستان، نقدی صریح بر ناکارآمدی نظام آموزشی در برخورد با نوجوانان آسیب‌پذیر و همچنین فقدان مراقبت‌های لازم برای حل مشکلات روحی و روانی آنان است. اخراج موقت او از مدرسه در همان هفته‌ای که خواستگاری در پیش است، زنجیره‌ای از اتفاقات ناگوار را آغاز می‌کند که به فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر می‌انجامد.

    چرخش‌های ناگهانی عاطفی؛ خیانتِ عشق و روابط خانوادگی

    یکی از نقاط عطف دراماتیک فیلم، چرخش ناگهانی رابطه عاطفی است. در روز خواستگاری، حمید سعیدی (خواستگار مهناز) به شکلی غیرمنتظره و در یک نگاه دلباخته مهری با بازی سها نیاستی، خواهر کوچکتر ۲۲ ساله مهناز می‌شود و خواستگار او می‌گردد.

    این چرخش نه تنها لایه‌ای از خیانت عاطفی را به داستان اضافه می‌کند، بلکه بذر بی‌ثباتی و کینه را در دل مهناز می‌کارد. این اتفاق، نه تنها مهناز را از حمایت عاطفی محروم می‌کند، بلکه او را در گردابی از تنهایی و خشم فرو می‌برد که به تدریج به جنون و انتقام‌جویی می‌انجامد. این پیچش ناگهانی، در عین حال که غافلگیرکننده است، گاهی اوقات فاقد پرداخت کافی به نظر می‌رسد و به سرعت در انبوهی از رویدادهای دیگر گم می‌شود.

    فاجعه و زیر ذره‌بین قرار دادن جامعه

    برای فراهم آوردن شرایط خواستگاری، مهناز مجبور می‌شود بچه‌ها را به خانه پدربزرگ پدری‌شان بسپارد. پدربزرگ، مردی بیمار، بدخلق و بداخلاق است که در حین دنبال کردن علیار، موجب افتادن او از پنجره و ضربه مغزی شدنش می‌شود. این حادثه تلخ به مرگ علیار در بیمارستان منجر می‌شود و مهناز، در یک واکنش جنون‌آمیز، تمام نهادها و افراد مرتبط را در مرگ فرزندش مقصر می‌داند. این بخش، محملی برای کارگردان می‌شود تا نقدهای اجتماعی خود را مطرح کند:

    • نقد نظام آموزشی: اخراج موقت علیار از مدرسه به دلیل شیطنت‌هایش، او را مجبور به ماندن در خانه پدربزرگ می‌کند؛ تصمیمی که به صورت غیرمستقیم به فاجعه می‌انجامد. این اتفاق، پرسشی جدی درباره مسئولیت‌پذیری مدارس و فقدان رویکردهای حمایتی برای دانش‌آموزان مشکل‌دار مطرح می‌کند.

    • نقد نهاد خانواده: تقصیر پدربزرگ در حادثه و همچنین بی‌تفاوتی نسبی خانواده پدری نسبت به وضعیت علیار و حمایت ناکافی از مهناز، زیر سوال می‌رود. فیلم به خوبی نشان می‌دهد که چگونه ساختارهای خانوادگی سنتی و از هم‌گسیخته، می‌توانند به جای پناهگاه، به منبع آسیب تبدیل شوند.

    • نقد نظام حقوقی و قانون: مهناز برای شکایت از پدربزرگ با موانع قانونی متعدد روبرو می‌شود. او متوجه می‌گردد که قانون در این موارد، جانب احتیاط را رعایت می‌کند و عمل پدربزرگ از نظر حقوقی «نوعاً کشنده» نبوده است، اگرچه از نظر اخلاقی کاملاً مذموم و غیرقابل قبول است. این بخش، نقد صریحی است بر نارسایی‌های سیستم قضایی در حمایت از قربانیان و بی‌عدالتی‌های پنهان در لفافه قانون .قانون ازنظرمهناز ظرفیت دفاع از حقوق و مطالبه کیفر دادن بانی مگر پسرش را ندارد .

    • نقد نهاد بهداشت و درمان و اقتصاد :روستایی به صورت گذرا، اما تأثیرگذار، به فساد در سیستم درمانی (نظیر شبه دزدی بیماران از مراکز درمانی، انجام جراحی‌های بی‌مورد برای کسب درآمد و دلال‌بازی در آمبولانس‌ها) و همچنین نقش اقتصاد بیمار در زندگی افراد اشاره می‌کند. مرگ همسر مهناز به دلیل سکته ناشی از مشکلات بورس، نمادی از این بحران اقتصادی است.
    این رویکرد، یادآور دغدغه‌های روستایی در آثار قبلی‌اش، به ویژه «برادران لیلا»، است که در آن نیز شاهد نقد نهادهای خانواده و اقتصاد بودیم. این موضوعات، بار مضمونی فیلم را سنگین‌تر می‌کنند و نشان می‌دهند که چگونه فرد در جامعه‌ای بیمار، درگیر مبارزه‌ای نابرابر با سیستم‌های مختلف می‌شود.

    انتقام‌جویی و جنون مهناز؛ قربانیِ یک سیستم ناسالم

    پس از مرگ پسرش و ازدواج خواهرش مهری با حمید، مهناز دچار نوعی جنون می‌شود و دیوانه‌وار سعی می‌کند زندگی آن‌ها را به هم بریزد. او به هر شکلی، حتی با جمع آوری مدارک برای افشای فساد حمید (گول زدن بیماران و اجاره دادن آمبولانس ها به خانواده‌های بی‌بضاعت شهرستانی)، تلاش می‌کند تا انتقام بگیرد.

    این جنون مهناز، دیگر تنها یک واکنش فردی نیست؛ بلکه نمادی از ناتوانی یک زن سرپرست خانوار در مواجهه با سیستم‌های ناعادلانه و پشتوانه قانونی ناکافی است. مهناز، که خود بار تمام این مشکلات را بر دوش می‌کشد، به شخصیتی رنج‌کشیده و در عین حال، قربانی تبدیل می‌شود؛ زنی که در تقابل با جامعه، نه تنها حامی ندارد، بلکه از سوی نزدیک‌ترین افرادش نیز مورد بی‌مهری و خیانت قرار می‌گیرد.

    این بخش از فیلم، به خوبی وضعیت بغرنج زنانی را به تصویر می‌کشد که در بلبشوی اقتصادی و اجتماعی، برای بقا و حفظ کرامت انسانی خود می‌جنگند.

    تلاش برای به خدمت گرفتن فرم

    سعید روستایی در «زن و بچه»، تلاش کرده تا از نظر فرمیک و بصری، اثری متفاوت و قابل تأمل ارائه دهد. این تلاش‌ها در چندین جنبه مشهود است:

    _ راهروهای پیچیده و ابعاد هندسی: یکی از تکنیک‌های بصری برجسته در فیلم، استفاده چند باره از نماهای بالا به پایین در راهروهای پیچیده خانه مادری مهناز است. این نماها، نه تنها ابعاد هندسی پیچیده و تو در توی محیط را به نمایش می‌گذارند، بلکه به صورت استعاری، سردرگمی و گرفتار بودن شخصیت‌ها در هزارتوی مشکلات زندگی را نشان می‌دهند.

    این نماها چندین بار در طول فیلم تکرار می‌شوند و حس حبس‌شدگی و ناتوانی در خروج از وضعیت موجود را به مخاطب القا می‌کنند.

    _ نمادگرایی بصری و تکرار سرنوشت: روستایی از نمادگرایی بصری برای بیان مضامین عمیق‌تر استفاده می‌کند. به عنوان مثال، چرخش مداوم فرفره در صحنه‌های قمار علیار در مدرسه و کات‌های متوالی به چرخش پنکه سقفی بالای سرش، نمادی قدرتمند از تکرار اتفاقات، چرخه بی‌انتهای مشکلات و شاید سرنوشت اجتناب‌ناپذیر است. این تقطیع‌های بصری، به مخاطب اجازه می‌دهد تا فراتر از داستان عینی، به لایه‌های پنهان و معنایی فیلم راه پیدا کند.

    _کلوزآپ‌های تکراری و تمرکز بر میمیک صورت: استفاده گسترده و مکرر از کلوزآپ‌ها بر صورت‌ها، چشم‌ها و میمیک بازیگران، یکی دیگر از امضاهای بصری روستایی در این فیلم است. این تکنیک، تمرکز را بر کنش و واکنش‌های درونی و عاطفی شخصیت‌ها می‌افزاید و به مخاطب اجازه می‌دهد تا به عمق احساسات، دردها و ترس‌های آن‌ها نفوذ کند.

    برای مثال، نگاه طولانی، بی‌صدا و پشیمان‌کننده ندا (دختر کوچک مهناز) به معاون مدرسه در دادگاه، یکی از لحظات تأثیرگذار فیلم است. این نماها، قدرت سکوت و بیان بصری را به رخ می‌کشند و نیازی به دیالوگ‌های پرطمطراق برای انتقال احساسات ندارند.

    سرریز محتوا و اغتشاش روایی

    این فیلم، شاید توقع ما را نسبت به کارگردانی چون روستایی که پیش‌تر با تمرکز بر چند مسئله معدود، آثار ماندگاری خلق کرده بود، برآورده نمی‌کند. «زن و بچه» در نهایت، بیش از آنکه یک فیلم سینمایی باشد، به یک سریال فشرده شباهت پیدا می‌کند که تلاش دارد تمام نقدها و طعنه‌های خود را به سیستم‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در قالب یک روایت منفرد بگنجاند. مهناز در این بین، نماد و استعاره‌ای از زنانی می‌شود که با وجود ضربه خوردن از نزدیک‌ترین کسان و خیانت دیدن از عشق و قانون، ناچارند به تنهایی بار تمام مشکلات زندگی را به دوش کشند و مقاومت کنند.

    با وجود تلاش‌های فرمیک و بازی‌های قوی بازیگران، به خصوص پریناز ایزدیار در نقش مهناز و همچنین سها نیاستی در نقش مهری و علیار اصانلو، «زن و بچه» از نقطه‌ای به بعد دچار افت ریتم و اغتشاش روایی می‌شود که به نظر می‌رسد از جاه‌طلبی بیش از حد کارگردان ناشی می‌شود.

    _دریایی از مصائب در ظرفی کوچک: یحتمل روستایی قصد داشته یک «دریایی از مصائب» (شامل نقد نظام قضایی، آموزش و پرورش، اقتصاد، بهداشت و درمان، و مناسبات اجتماعی) را در یک «ظرف آب کوچک» (فیلمی ۱۳۵ دقیقه‌ای) بگنجاند.

    این تعدد خرده‌روایت‌ها و تلاش برای نقد همزمان چندین سیستم، بار فیلم را به شدت سنگین کرده و به آن حالتی «سریال‌گونه» داده است. این حجم بالای مسائل باعث می‌شود که روایت تکه‌تکه و بریده‌بریده به نظر برسد و مخاطب نتواند به عمق تمام موضوعات بپردازد. هر یک از این خرده‌روایت‌ها (مثلاً داستان علیار، رابطه مهناز و حمید، فساد در بیمارستان و…) به خودی خود می‌توانست موضوع یک فیلم مستقل باشد، اما قرار گرفتن همه آن‌ها در کنار هم، باعث پراکندگی و عدم تمرکز می‌شود.

    _ فقدان انسجام و «رودل روایی»: مهناز در این فیلم، نمادی از زنانی است که بار مشکلات جهان را بر دوش می‌کشند؛ زنی که هم پدر است و هم مادر، باید از پس هزینه‌های معیشتی برآید، با خیانت نزدیکانش (مانند حمید و مهری) روبرو شود، و در عین حال از حقوق خود در مقابل نهادهای بی‌تفاوت دفاع کند.

    اما این سنگینی مضامین، به جای عمیق‌تر کردن داستان، آن را به یک «رودل روایی» تبدیل کرده است. فیلم تلاش می‌کند بگوید همه نهادها در مقابل یک نفر ایستاده‌اند و او باید مقاومت کند، اما این پیام در میان انبوهی از رویدادها و شخصیت‌ها گم می‌شود. مخاطب به جای همذات‌پنداری عمیق با مهناز و دردهای او، درگیر پیگیری خرده‌داستان‌های متعدد می‌شود و این از تأثیرگذاری کلی فیلم می‌کاهد.

    _ شخصیت‌پردازی‌های متزلزل: برخی از شخصیت‌ها، با وجود پتانسیل بالا، پرداخت کافی ندارند. برای مثال، حمید در ابتدا هوس باز و هول به نظر می‌رسد؛ مردی که علی‌رغم رفتارهای به ظاهر شرورانه (دزدی بیمار)، در پایان فیلم به نوعی از حالت «خبیث بودن» در می‌آید و به شخصیتی خاکستری تبدیل می‌شود، به خصوص در صحنه پایانی و تاثیرپذیری از صحنه بغل کردن نوزاد توسط مهناز.

    این تغییر، اگرچه می‌تواند نمادی از بازیافت زندگی باشد (نوزاد جدید به جای علیار از دست رفته)، اما به دلیل عدم پرداخت کافی به تحولات درونی حمید، کمی ناگهانی و غیرقابل باور به نظر می‌رسد.

    _ ریتم ناپایدار: در حالی که بخش‌های ابتدایی فیلم از ریتم مناسبی برخوردار است و مخاطب را درگیر می‌کند، از نقطه‌ای به بعد، ریتم افت می‌کند و داستان چند پاره می‌شود. این نوسان در ریتم، به همراه تراکم رویدادها، تماشای فیلم را برای مخاطب به تجربه‌ای چالش‌برانگیز تبدیل می‌کند و از تعلیق و جذابیت آن می‌کاهد.

    زن و بچه؛ استعاره‌ای از جامعه‌ای بیمار

    با تمام کاستی‌ها، «زن و بچه» را می‌توان استعاره‌ای از جامعه‌ای دانست که در آن افراد، به خصوص زنان، در مواجهه با سیستم‌های فاسد و بی‌تفاوت، تنها و بی‌دفاع رها می‌شوند. مهناز نه تنها از سوی جامعه و قوانینش مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد، بلکه از نزدیک‌ترین کسانش نیز خیانت می‌بیند.

    فیلم به خوبی نشان می‌دهد که چگونه یک زن، مجبور است هم نقش پدر و هم نقش مادر را ایفا کند، از پس هزینه‌های سنگین زندگی برآید و در عین حال، بار تمام مشکلات شخصی و اجتماعی را به دوش بکشد.

    اشاره به مسائل اجتماعی مانند اجاره دادن آمبولانس به خانواده‌های بی‌بضاعت یا مسافران شهرستانی که جایی برای خوابیدن ندارند و بیمارانشان در بیمارستان‌های تهران بستری هستند، نشان‌دهنده عمق نگاه کارگردان به مصائب اجتماعی دوران خود است.

    این جزئیات، اگرچه گاهی به صورت خرده‌روایت ظاهر می‌شوند، اما به خوبی فضای جامعه‌ای پر از نابرابری و بی‌عدالتی را ترسیم می‌کنند.

    اثری جاه‌طلبانه با روایتی مغشوش

    «زن و بچه» یک فیلم خوش‌ساخت از نظر فنی است که از بازی‌های قوی و کارگردانی هنرمندانه در بخش‌هایی از آن بهره می‌برد. استفاده از تکنیک‌های بصری مانند نماهای پیچیده و کلوزآپ‌های پرمعنا، نقاط قوت فیلم به شمار می‌روند. با این حال، عدم انسجام روایی و تراکم بیش از حد موضوعات اجتماعی و فردی، به وضوح از پتانسیل‌های فیلم کاسته و آن را از رسیدن به عمق مورد انتظار باز داشته است.

    به نظر می‌رسد سعید روستایی در این فیلم، تلاش کرده تا «دنیایی از موضوعات» را در یک فیلم واحد بگنجاند، اما این جاه‌طلبی، به جای خلق یک اثر عمیق و منسجم، به اغتشاش روایی انجامیده است. مخاطب در پایان فیلم، با حجم زیادی از اطلاعات، شخصیت‌ها و مشکلات روبرو می‌شود که به دلیل پرداخت ناکافی به هر کدام، احساس «رودل» و سردرگمی پیدا می‌کند.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.