دریانیوز// وقتی پا به بازار سنتی بندرعباس می گذاری، انگار وارد تابلوی زنده ای از تاریخ می شوی که با رنگ ها، صداها و بوهایش تو را در خود غرق می کند. بوی نان روغنی تازه از دکه ها بلند می شود، آنقدر گرم که رایحه اش با باد نمکی خلیج فارس درهم می آمیزد.
اینجا هر جزئیات روایتی است از آمیختگی فرهنگی که قرن ها پیش با کشتی های بازرگانان هندوستان به ساحل نشست. از روزی که شاه عباس صفوی این بندر را به دروازه شرق تبدیل کرد، گمبرون سابق نه فقط محل رد و بدل ادویه و پارچه، که چهارراهی برای تبادل فرهنگ ها شد.
جهانگردان انگلیسی قرن هفدهم در سفرنامه هایشان از شهری می نویسند که گویی قطعه ای از هندوستان را بر کرانه های خلیج فارس چسبانده اند. خانه های قاجاری با پنجره های مشبک که یادآور معماری گجرات است، مردان بندری با کورته های گشاد هندی و زنان بلوچ که سکه دوزی های لباس هایشان را از نقش ونگار راجستانی الهام گرفته اند.
حتی دیگ های روی اجاق ها هم داستان سفر می گویند. نان پرته که با روغن حیوانی به سبک پاراتاهای هندی برشته می شود، کنار قلیه میگوی تند با هل و زیره سیاه سرو می شود. آشپزهای قدیمی نقل می کنند چطور اجدادشان بریانی هندی را با ماهی جنوبی ترکیب کردند و شد «قلیه ماهی بریانی»؛ طعمی که حالا بخشی از هویت غذایی شهر است.
واژه ها هم بیکار ننشسته اند: از چتل های حصیری که ریشه در سانسکریت دارند. این آمیختگی حتی در خشت های معبد هندوها نفس می کشد، بنای آجری قرن چهاردهمی که روزگاری میزبان جشن های دیوالی بود. مراسم سندی با ریتمی شبیه به رقص کاتاک هندی ها هنوز گاهی در محله های قدیمی شنیده می شود، همانجا که پیرمردان بندری با گویشی حرف می زنند که گویی فارسی را با تلفظ هندی و پرتغالی درهم آمیخته اند.
دریانوردان قدیم هم آیین هایشان را تقسیم می کردند؛ نذر دریا برای جنوبی ها همان حکم وارونا پوجای هندی ها را داشت. امروز بندرعباس میراث دار همان روزهایی است که خلیج فارس نه خط جدایی، که پلی میان تمدن ها بود.
هر قاشق هریسه زعفرانی که در این شهر میخوری، هر پارچه باتیکی که زنان محلی می دوزند، حتی بانگله های کنار ساحل که از کلکته الهام گرفته شده، همه یادگار بازرگانان گم نامی اند که فرهنگ را مثل ادویه در صندوقچه کشتی هایشان جابه جا می کردند. این شهر ثابت می کند فرهنگ ها وقتی دریاها را پشت سر می گذارند،نه تنها غریب نمی مانند، که ریشه می دوانند.
– قلم را بر اساس سفرنامه سرتوماس هربرت بر روی کاغذ نقش زدم
ثبت دیدگاه