حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

چهارشنبه, ۹ مهر , ۱۴۰۴ Wednesday, 1 October , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 5627 تعداد نوشته های امروز : 9 تعداد اعضا : 13 تعداد دیدگاهها : 170×
  • تقویم شمسی

    مهر ۱۴۰۴
    ش ی د س چ پ ج
        فروردین »
     123456789101112131415161718192021222324252627282930  
  • یادی از حاج ایوب دبیری نژاد در هفتمین سال عروج
    ۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۹:۵۳
    شناسه : 33172
    بازدید 166
    1
    هم تبار دریا و موج، همنشین صفا و ایمان دریانیوز// هفت سال از غروب تلخ مردی گذشت که در رسم و وصف خوبی و شرافت، سرآمد و نمونه بود ایوب دبیری نژاد، ناباورانه ازمیان جامعه رسانه ای و فرهنگی هرمزگان رخت دنیابرکند و به سرای دیگرو نزد رب جلیل شتافت.
    ارسال توسط : نویسنده : سیدرضا هاشمی زاده منبع : روزنامه دریا
    پ
    پ

    دریانیوز// هفت سال از غروب تلخ مردی گذشت که در رسم و وصف خوبی و شرافت، سرآمد و نمونه بود ایوب دبیری نژاد، ناباورانه ازمیان جامعه رسانه ای و فرهنگی هرمزگان رخت دنیابرکند و به سرای دیگرو نزد رب جلیل شتافت.

    هفت سال است که سیما و صدای او را دوستان و یاران و مصاحبانش ندیده و نشنیده اند اما طنین حضورش همچنان در فضای رسانه و میان جمع دوستانش منعکس است .

    اینک،یادکرد او نه از جنس مرثیه‌سرایی برای درد فراق، بلکه تجلیل از شکوه حضوری است که در طوفان‌های سهمگین روزگار، همواره کشتی‌بان استوار دوستان و یاران و بویژه روزنامه دریا بود.حاج ایوب، یک نام نبود، یک مرام بود؛ یک الگو از مدیری عملگرا و انسانی دغدغه‌مند.

    او رفت، اما میراث او زنده است؛ میراثی که سنگ بنای آن را نه با پول و قدرت، بلکه با خمیرمایه‌ی صبر، انصاف و عشق به مردم برپا ساخت. حاج ایوب حتی درزمان مدیریت و ریاست درجاهای مختلف ، مدیری پشت میزنشین، محدود به بخشنامه‌ها و قواعد خشک اداری نبود. حاج ایوب، یک ناخدای واقعی بود.

    ناخدایی که قبل از نشستن پشت فرمان، دل به دریا می‌زد و ازمیان طوفان‌زده‌ترین آب‌ها هم ، خود و همراهان را به آرامش ساحل آگاهی می‌رساند.روزنامه “دریا” که نامش تداعی‌گر عظمت و حرکت است، صرفاً یک نشریه نبود، بلکه تجلی مستقیم روحیه خود او بود، ناآرام، توفنده، زاینده و همیشه در حرکت.

    “دریا” آینه‌ای بود از ذهن کنجکاو و روح بی‌پروای او که از رکود و سکون بیزار بود. ایوب دبیری‌نژاد، قلم را به سکوت نفروخت، بلکه آن را به شمشیری برای نقد سازنده و چراغی برای هدایت تبدیل کرد. حاجی ایوب، تحصیلات عالیه را در حوزه رسانه به شیوه‌ی مرسوم طی نکرده بود، اما عمق درک و دانش او از این عرصه، حیرت‌آور بود.

    او خود می‌گفت: «نمایشگاه‌های مطبوعاتی، کلاس درس من هستند.» او از دل میدان یاد می‌گرفت، با مردم و نشریات زندگی می‌کرد. به همین دلیل، نگاه او عمیق‌تر و دقیق‌تر از هر منتقد صرفاً آکادمیکی بود؛ او با چشمی بینا، ایرادهای ساختاری و محتوایی رسانه را می‌گرفت و برای اصلاحش، با تعهد و بی‌وقفه می‌کوشید. این نگاه دقیق و عملگرایانه، روزنامه “دریا” را به میدان عمل، آگاهی و نقد جسورانه و سازنده بدل کرد.

    یکی از والاترین ویژگی‌های شخصیتی حاج ایوب، نقش او به عنوان سنگ صبور و حامی وحدت در جامعه رسانه‌ای استان بود. در دنیای پر فراز و نشیب و پرکشمکش مطبوعات و خبر، جایی که رقابت‌ها گاه به تخاصم می‌انجامید، حاجی ایوب، “نخ تسبیح” بود. او نه تنها خود را از جدال‌ها دور نگه می‌داشت، بلکه در هنگامه‌ای که دیگران قهر می‌کردند و مرز می‌کشیدند، او مشتاقانه پل می‌ساخت.

    ایشان در میان مرافعه‌های صنفی، نه به دنبال مقصر، که در پی یافتن نقطه‌ی مشترک بود. او با نقل آشتی، لب‌های دو طرف را شیرین می‌کرد و با حکمت و تدبیر خود، غبار کدورت را می‌زدود. این روحیه‌ی والا، نشان از آن داشت که برای او، منافع جمع و انسجام صنفی، بر هر حق شخصی و منافع فردی اولویت داشت.

    او برای همدلی و همگرایی میان اهالی رسانه می‌سوخت و این سوز درون، روشنگر راه دیگران بود.آنچه سیمای حاج ایوب را در یاد دوستانش جاودانه ساخته، روحیه‌ی بخشندگی و التیام‌بخشی او بود. همکاران و نزدیکانش گواهی می‌دهند: “حاجی با وجود همه جراحت‌های درونی، همیشه رویی گشاده داشت؛ گویی لبخندش، هدیه‌ای بود برای التیام دردهای دیگران.”

    این جمله، چکیده‌ی انسانیت مدیری است که می‌توانست دردهای خود را، که کم هم نبود، پشت لبخندی عمیق پنهان کند و انرژی مثبت و امید را به اطرافیانش ببخشد. او کسی بود که زخم‌های درونی خود را نردبان آشتی و آرامش دیگران می‌کرد. این حد از فداکاری عاطفی و تمرکز بر نیازهای روحی جمع، او را به یک قطب عاطفی و اخلاقی در میان جامعه تبدیل کرده بود.

    حاج ایوب، تنها یک روزنامه‌نگار نبود، بلکه یک مرهم بود برای زخم‌های صنفی و شخصی.دغدغه‌های حاج ایوب دبیری‌نژاد، محدود به دنیای کلمات و خبر نبود. او یک مرد میدان بود که پیش از رسانه، در عرصه‌های مدیریت شهری و استانی، حضور فعال و موثر داشت.

    اما در تمام این مناصب، یک دغدغه فراتر از پست، مقام و عنوان برای او وجود داشت: مردم.او عاشق مردم بود و این عشق، یک شعار سیاسی یا اداری نبود، بلکه یک باور عمیق و قلبی بود. او دلسوز معیشت و مشکلاتشان بود و لحظه‌ای از اندیشیدن به اوضاع آن‌ها فارغ نمی‌شد.همین بیقراری و شورمندی بود که او را از آسایش نسبی پشت میزهای مدیریتی به قلب میدان رسانه کشاند.

    او می‌دانست که رسانه، قوی‌ترین ابزار برای طرح مسائل و پیگیری مشکلات است. حاج ایوب، رسانه را به عنوان تریبونی برای صدای بی‌صدایان و چراغ هدایت‌گر جامعه می‌دید و با تمام وجود برای ایفای این نقش کوشید. او نماد مسئولی بود که از مردم فاصله نگرفت و به جای دستور دادن، صدای مردم شد.

    اخلاق دبیری‌نژادی، یک اخلاق ساده نبود؛ اخلاقی بود متصل به انصافی عمیق، صبری مثال‌زدنی و فهمی کامل از مسائل. هفت سال گذشت، اما جای خالی ایوب دبیری‌نژاد، پرنشده است. این فقدان، نه از ضعف ما در یافتن جایگزین، بلکه از عظمت شخصیتی اوست که به آسانی پُر شدنی نیست.

    زیرا مردانی از جنس او، هرگز محدود به زمان و مکان نمی‌شوند.مردان راستین، هرگز نمی‌روند؛ فقط به خاطره‌ها کوچ می‌کنند و اکنون، نام و مرام او، تبدیل به یک لنگرگاه امن در دریای پرتلاطم و پرچالش زندگی حرفه‌ای ما شده است. در هر کجای این مسیر که طوفانی برپا شود، یاد او، ما را به ساحل انصاف، وحدت و دغدغه‌مندی هدایت می‌کند.

    امروز، روزنامه “دریا” و سایر وابسته های رسانه ای ، قطعاً یک میراث ماندگار از حضور حاج ایوب است. اما به گواه تمام کسانی که با او کار کرده‌اند یا مراوده داشتند، بزرگ‌ترین میراث او، چیزی فراتر از یک سازمان یا نشریه بود: اخلاق و انصاف .او در عمل ثابت کرد که قدرت واقعی در نفوذ کلام و عمق اندیشه است، نه زور بازو یا منصب رسمی.

    این میراث اخلاقی، وصیت نانوشته‌ای است که باید سینه‌به‌سینه به نسل‌های بعدی رسانه منتقل شود.یاد و خاطره‌ی این ناخدای دلسوز و اخلاق‌مدار،هم تباردریا و موج و همنشین صفا و ایمان برای همیشه در قلب جامعه رسانه‌ای و دوستدارانش زنده و تابنده خواهد ماند.

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

    هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

    در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند

    تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود

    آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

    که اگر سر برود از دل و از جان نرود

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.