دریانیوز// اين روزها هر بار که پايم به بازار باز ميشود، قبل از خريد، آه از دلم بلند ميشود. قيمت گوشت و مرغ که زماني قوت اصلي سفره مردم بود، حالا تبديل به رؤيا شده است.
هر روز نرخها بالا ميرود، بدون هيچ توضيح و حسابي. مردم ماندهاند بين نياز و ناتواني، بين سفرهاي که هر روز کوچکتر ميشود و درآمدي که ثابت مانده است.گوشت قرمز ديگر از فهرست خريد خيليها حذف شده. خانوادههايي را ميشناسم که ماهي يکبار هم توان خريد نيمکيلو گوشت را ندارند. مرغ هم که زماني «جايگزين ارزانتر» بود، حالا ديگر فرقي با گوشت ندارد.
هر بار قيمتش بالا ميرود و هيچ مسئولي هم پاسخ نميدهد که چرا؟ چرا وقتي نهادهها با ارز دولتي تأمين ميشود، بايد مرغ کيلويي چندصدهزار تومان فروخته شود؟بازار ميوه هم دستکمي ندارد. هندوانه و خربزه و انار که زماني با چند هزار تومان ميشد خريد، حالا با ديدن قيمتشان، بيشتر حس نمايشگاه لوکس پيدا ميکني تا بازار روز! بعضي ميگويند «ميوه لوکس است»، اما مگر ميوه خوردن هم بايد لوکس حساب شود؟ مگر ويتامين طبيعي و تغذيه سالم فقط براي قشر خاصي است؟
همه از گراني مينالند. از پيرزن سر کوچه گرفته تا راننده تاکسي، از کارگر ساده تا کارمند اداري، همه حرفشان يکي است: «نظارتي نيست». در ظاهر، نهادهاي زيادي براي کنترل بازار وجود دارد؛ از تعزيرات گرفته تا بازرسيها. اما نتيجه چه شده؟ کافي است به مغازهها سري بزنيم؛ هرکس قيمت خودش را دارد، هر جنسي در هر مغازه قيمتي متفاوت دارد و مردم فقط نگاه ميکنند و ناچار خريد ميکنند، چون چارهاي ندارند.گراني حالا ديگر فقط مسئله اقتصادي نيست؛ تبديل به مسئلهي روحي و رواني شده است.
خيليها ديگر اميدي به کاهش قيمتها ندارند. در صف نانوايي يا سوپرمارکت، وقتي صحبت از گراني ميشود، همه فقط سر تکان ميدهند و ميگويند: «اين وضع درست بشو نيست». اين يعني فرسايش اميد، يعني بياعتمادي به نظارت و وعدهها.در حالي که دولت و مسئولان مرتب از کنترل تورم و کاهش قيمتها حرف ميزنند، مردم چيزي جز افزايش هزينهها نميبينند. اگر واقعاً نظارت وجود دارد، چرا نتيجهاش در زندگي مردم ديده نميشود؟ چرا هر مغازهدار هرطور بخواهد قيمت تعيين ميکند؟
بازار، آينه زندگي مردم است؛ وقتي آينه کدر شود، همهچيز در هالهاي از بياعتمادي فرو ميرود. شايد وقت آن رسيده باشد که نهادهاي نظارتي واقعاً وارد عمل شوند، نه فقط با چند مصاحبه يا بازديد صوري. نظارت بايد ملموس باشد، بايد نتيجهاش در قيمتها ديده شود، نه فقط روي کاغذ.مردم چيزي جز انصاف و عدالت نميخواهند. کسي توقع ندارد گوشت يا مرغ رايگان شود، فقط ميخواهند قيمتها منطقي باشد و نظارتي واقعي وجود داشته باشد. آنهم نه فقط در مناسبتها يا زمانهاي خاص، بلکه هر روز و در همهجا.
گراني وقتي دردناکتر ميشود که در کنار آن، بيتفاوتي ديده شود. مردمي که با هزار سختي زندگي را ميگذرانند، حق دارند انتظار داشته باشند که صدايشان شنيده شود. مسئولان بايد از پشت ميزها بيرون بيايند و بازار واقعي مردم را ببينند، نه آمارهاي خوشرنگ و بياثر را. تا زماني که فاصله ميان واقعيت بازار و تصميمگيريهاي اداري اينقدر زياد باشد، هيچ وعدهاي از گراني کم نميکند. مردم عمل ميخواهند، نه حرف.
سفرهها هر روز کوچکتر ميشود و لبخندها کمرنگتر. اما هنوز اميد هست، اگر نظارت واقعي و اراده جدي براي مقابله با گرانفروشي شکل بگيرد. مردم خستهاند، اما هنوز چشمانتظار روزي هستند که بتوانند با آرامش وارد بازار شوند، بدون آنکه نگران عددهاي سرسامآور روي تابلوي قيمتها باشند.
ثبت دیدگاه