دریانیوز// در سیزدهمین جشنواره بینالمللی مد و لباس فجر که خردادماه ۱۴۰۴ در تهران برگزار شد، برند «چیستا» از هرمزگان با طراحی الهام افشاری و اعضای تیمش موفق به کسب مقام برگزیده در بخش مفهومی شد.
این حضور در جشنواره فجر نهفقط یک موفقیت، بلکه تأکیدی بود بر اینکه لباس میتواند زبان روایت، حافظ هویت و بازتابی از روح زمانه باشد. چیستا، قصهگوی پارچهها و رنگها، نمایندهی جنوبیترین روایتها در قلب پایتخت شد.کسب این مقام در سطح کشور توسط زنانی از دیار جنوب که راوی هنر و فرهنگ این مرز و بوم هستند بار دیگر نام زیبای هرمزگان را بر سر زبان ها انداخت.
از این رو به گفتگو با الهام افشاری، طراح تیم چیستا پرداختیم.من الهام افشاری نقاش هستم و همیشه نقاشی کرده ام، اما هیچوقت آنطور که باید از تابلو کشیدن لذت نبردم.همیشه در پس ذهنم این بود که این نقاشی ها باید به یک اتفاق کاربردی تبدیل شود. اینکه نقاش بودن من فقط به نقاشی روی کاغذ و در و دیوار منحصر شود، مرا ارضا نمی کرد.
با همین ذهنیت نقاشی هایم را روی پارچه کشیدم و این پارچه ها هم به ساک خرید پارچه ای تبدیل شدند.کم کم در این زمینه پیشرفت کردم تا اینکه توانستم در موناکوی فرانسه بازاریابی کنم و محصولاتم را درآن جا به فروش برسانم.در همین بین طراحی صحنه و تئاتر را هم انجام میدادم.
« من خودم عاشق لباسم»
وقتی خاطرات بچگی ام را مرور می کنم، از همان دوران بیشترین هزینه را برای پوشش انجام میدادم و گویی لباس برایم اولویت داشت. در طراحی لباس تئاتر بیشتر ذهنم درگیر طرح های مفهومی می شد چراکه نقش های تئاتر عموما رئال نیستند و نیاز به پوشش مفهومی دارند.
از آنجا که هنر گسترده و پایان ناپذیر است و روح کمال طلب من همیشه در تقلا برای بروز آنچه از این وادی در من نفوذ کرده و نهفته، می باشد، چند سالی است که در حوزه قلمکار نوین روی پارچه به عنوان صنعتگر در زمینه صنایع دستی وارد عرصه شدم.همه این طرح ها به اشکال مختلف روی پارچه پیاده می شد و پارچه ها تبدیل به لباس می شدند.
کسب موفقیت ها، جهشی برای ورود حرفه ای به دنیای طراحی لباس
با وجود اینکه به طور حرفه ای وارد این وادی نشده بودم اما موفقیت هایی کسب کردم که من را برای ورود حرفه ای تشویق می کرد از جمله:کسب مقام اول درآخرین جشنواره لباس هرمزگان «گلابتون» در بندرلنگه در بخش طراحی لباس صحنه ای تئاتر و همچنین دریافت مهر اصالت در حوزه صنایع دستی_لباس از سازمان یونسکو که اتفاقا اخیرا هم گواهی نامه آن را دریافت نمودم.دریافت این دو جایزه باعث شد اساسا به مقوله لباس نگاه جدی تری داشته باشیم.
بنابراین در اسفند ۱۴۰۳با جمعی از دوستان تصمیم گرفتیم رویدادی با نام « وقتی لباس ها قصه می گویند» را برگزار کنیم. قرار بود هر لباس داستان خودش را داشته باشد،از این رو ایده و مفهوم در ذهن من جوانه می زد و داستانش را پانته آ در سر می پروراند.بیشتر ایده ها بر گرفته از المان های جنوب بود مثل موج و دریا و بادگیر و…. لباسها کاملا دست ساز بودند.
برند چیستا، که بر اصالت، تولید تکنسخه بودن آثار و اجرای تمام مراحل بهصورت دستساز تأکید داشت، لباسهایی خلق میکند که هر یک عنوان، داستان و شخصیت مستقل دارند. از بافت پارچه تا نقاشی، چاپ، سوزندوزی سنتی، استفاده از نوارهای شک، ودوو و زری، همه با دستان هنرمندان جنوبی تولید میشوند.
در همین بین تصمیم گرفتیم در جشنواره لباس گلابتون با موضوع « نوآوری با رویکرد حفظ سنت در لباس هرمزگان» که در اواخر سال ۱۴۰۳ بین دو استان هرمزگان و کرمان برگزار شد؛ شرکت کنیم و در این جشنواره «خانه چیستا» با اختلاف زیادی اول شد.
کسب موفقیت در جشنواره لباس فجر
همه این دست آوردها این ذهنیت را در ما تقویت کرد که شاید ما می توانیم در این مسیر موفق تر باشیم و در نهایت تصمیم گرفتیم در جشنواره لباس فجر ۱۴۰۳ که اختتامیه آن در خرداد ۱۴۰۴ برگزار می شد؛ شرکت کنیم. موضوع این جشنواره «ایران من» بود و ما باارسال چهار اثر در حوزه آثار مفهومی شرکت کردیم.
این چهار اثر ارائهشده با عنوانهای «راز دریا»، «راز بادگیر»، «نقش بیپایان» و «آوای خاموش» که با الهام از المانهای جنوب ایران، فرهنگ بومی و معماری اصیل ایرانی طراحی شده بودند که مورد توجه داوران قرار گرفتند و موفق به دریافت جوایز این جشنواره شدند.
من الهام افشار، طراح مجموعه و مؤسس برند چیستا، با بیش از بیست سال سابقه فعالیت هنری در حوزه طراحی و نقاشی ، تدریس ، صنایعدستی و غیره ، در کنار تیم خود شامل خانمها پانتهآ نقیبپور ( راوی قصه ها و مربی پته و نقاشی روی پارچه )، سارا پورتقی (مدرس دانشگاه و طراح پارچه و لباس)، و طاهره رحیمی (مستندساز و پژوهشگر هنری) این افتخار را کسب کردیم.
مجموعه لباسهای مفهومی «چیستا» حاصل سه سال فعالیت تخصصی، پژوهشی و اجرایی یک تیم هنرمند در بندرعباس است؛ تیمی متشکل از طراح، خیاط، پژوهشگر، راوی و مدرس، به سرپرستی الهام افشار، طراح لباس، مدرس رسمی فنیوحرفهای و فرهنگ و ارشاد اسلامی، و صنایع دستی با حضور موفق در چند جشنواره ملی و بین اللملی همچنین دارای دو مهر اصالت ملی است .
نقش بیپایان
این پیراهن مفهومی زنانه با الهام از ساختار آرامگاه خیام طراحی شده است. فرم هفتیهشتی جلوی لباس با دکمه به تنه اصلی متصل شده و یادآور هندسهی ستارهای مقبرهی خیام است. روی لباس با خط نستعلیق و شکستهنستعلیق، رباعیات خیام بهصورت دستی نگاشته شده و ترکیب با پارچه بافتدار کرمرنگ، بیانی لطیف از خوشنویسی فارسی ارائه میدهد.
قصه نقش بی پایان
جایی که فلسفه ، بر تن نقش میزند.در میان خطوط هندسی که رو به آسمان قد کشیدهاند ، پیراهنی متولد شده است ؛ الهامگرفته از معماری آرامگاه خیام و اندیشههایی که از زمان عبور میکنند.لباسی نیست تنها برای تن ، بلکه پوششی است برای آگاهی ، جایی که حضور معنا پیدا می کند ؛ چینهایش چون رباعیاند : کوتاه ، عمیق ، و لبریز از اکنون.نه در بند دیروز است ، نه در انتظار فردا بلکه ایستاده در میانهی شکوه و سکو ، چنانکه خیام میسرآید : «چون عاقبتِ کار جهان نیستی است/ انگار که نیستی چو هستی خوش باش»
راز بادگیر
جلیقهی زنانه با الهام از بادگیرهای سنتی جنوب طراحی شده است. فرم عمودی و منحنیهای آن یادآور عبور نسیم از سازههای کویریست. از نوارهای دستبافت شک و ودوو استفاده شده که توسط زنان هنرمند جنوب بافته شدهاند. پارچه با رنگ گرم و الیاف طبیعی انتخاب شده تا حس بومی اثر حفظ شود.
قصه راز بادگیر
من زن جنوب هستم ؛ در دل گرم ترین بندر ، جایی که بادهای دریایی در آغوش خورشید می رقصند .من نماد سرافرازی، شکوه و زیبایی بی انتها هستم .در دلم هرم گرمای جنوب ؛ در هر گامم، تند بادها در میان موهایم می پبچند ؛ و در همان لحظه تبدیل به نسیم خنک می شوند . من نماد تاریخ و هویت سرزمینم هستم ، من در برابر گرما ایستاده ام با سری بلند در گرم ترین بندر جنوب . همان طور که فرهنگ و تمدن ایران در دل هر طوفان همچنان ایستاده.
راز دریا
با حفظ فرم جلیقهی «راز بادگیر»، این اثر به زبان دریا سخن میگوید. پارچه با تکنیکهای رنگرزی سنتی، تصویری از سطح دریا را بازآفرینی میکند. استفاده از نوارهای زری و ودوو معنا و بافتی تازه به اثر میدهد. آرامش، عمق و حرکت دریا در این طراحی لمسپذیر است.
قصه راز دریا
من، فرزند جنوب هستم .موج هایم زبان مادریاند ؛هر کدام ، قصه ای است از دلبستگی ، کوچ ، یا بازنگشتن .باد های شرجی ، نغمه مینوازند و لنجها ، با دعا دل به من میسپارند .در من ، عشقی گم شده ،دلاوری خفته و مادری چشم به راه است.موج های من ،لالایی هستند برای بعضی و نعره هستند برای آن کس که حقیقت را تاب آورد .من خاطرهام .من جنوبم .
آوای خاموش
کت مردانهای با طراحی نامتقارن که از ریتم و موسیقی الهام گرفته است. فرم غیرقرینه، چاپ دستی قلمکار نوین و رنگآمیزی خاص، به لباس روحی معنادار داده است. این اثر پیوندی میان هنر سنتی و مدرن برقرار کرده و برای مردانی با سلیقهی هنری، انتخابی خاص است.
قصه آوای خاموش
لباسی از موسیقی جنوب ؛بندرعباس… .صدای مردان جنوب ، در باد مانده …. صدایی که زمانی روی موجها با نی انبان ، جهله ، جفتی میرقصید؛حالا در دل سکوت جا خوش کرده است.اما چیستا….با ردای خاموشی که از نغمه ها بافته شده ، باز هم قصه آن صداها را روایت می کند .
تا درمانی باشد بر دل زخم هایش… . نه با کلام بلکه با تارو پود لباسی که آوا دارد.این لباس پوشش نیست ؛ مرثیه ایست بر قامت ایستاده ی مردانی که کمتر شنیده شدند.
طنینی از غم ؛ ضربی از دلتنگی ؛ و ندایی که از خاکستر جنوب دوباره برخاسته ؛ چیستا ، نه فقط جامه که صدای پوشیده جنوب است.به یاد رفتگان سانحه ی بندر شهید رجایی برای آ نها که صدایشان در تاریخ گم شد ..اما هنوز در تارو پود نقش های چیستا می تپد.
در پایان گفتنی است:جوایز کسبشده از سوی تیم چیستا، به احترام و یادبود جانباختگان حادثهی اسکله شهید رجایی به آنها تقدیم شده است.
ثبت دیدگاه