دریانیوز// در کوچههای تنگ و فرسوده محله چاهستانی های بندرعباس، جایی که دیوارها هر روز کمی بیشتر خم میشوند و سقفها هر شب با ترس و لرز بالای سر مردم میخوابند، خانهای هست که این روزها بیش از همیشه بوی اضطراب میدهد.خانهای که ظاهرش هنوز سنگ و سرامیک دارد، اما پشت همین نقاب، دیوارهایی خسته، سست و ترکخورده پنهان شده؛ دیوارهایی که چند هفته پیش بخشی از سنگ و سرامیک آنها فرو ریخت و اگر لحظهای دیرتر اتفاق میافتاد، شاید نوزاد این خانواده امروز در میان ما نبود.پدر خانواده، کارگری ساده است؛ مردی که دستان پینهبستهاش سند سالها کارگری است، اما کفایت هیچکدام از این کارها به اجارهبهای امروز بندرعباس نمیرسد.
او، همسرش و سه فرزندش ــ نوزاد ۱۰ ماهه، پسر ۹ ساله و دختر ۱۲ ساله ــ در خانهای اجارهای زندگی میکنند که صاحبخانه حالا عذرشان را خواسته است؛ چون خانه نیاز به تعمیر دارد، یا شاید بهتر است بگوییم خانه در آستانه فروپاشی است. این خانواده ۵۰ میلیون تومان پول پیش و ماهانه ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان اجاره میپردازند؛ رقمی که با حقوق کارگری پدر، بیشتر شبیه طنز تلخ روزگار است. اما دردناکتر از آن، وضعیت بازار اجاره در محلات حاشیهای بندرعباس است؛ جایی که حتی خانههای قدیمی و فرسوده با خطر ریزش، امروز ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان پول پیش میخواهند. رقمی که برای این خانواده و بسیاری از خانوادههای کارگری، تنها یک رؤیای دور است. رؤیایی دستنیافتنی؛ مثل داشتن سقفی که بشود زیرش با خیال راحت خوابید.
دیوارهایی که فقیرند، مالکانش فقیرتر
در بندرعباس، بسیاری از خانههای محلات قدیمی، فرسودهاند؛ دیوارهایی پوسیده، تیرهای چوبی نمکشیده، پشتبامهایی که هر بار باران میبارد ،لرزشی از آینده نامعلوم در دل خانوادهها مینشانند. اما نکته تلختر اینکه مالکان همین خانهها نیز عمدتاً از قشر محروم هستند؛ کسانی که خودشان توان تعمیر ندارند، چه رسد به اینکه بخواهند خانهای استاندارد بسازند. در نتیجه، چرخهای شکل گرفته که در آن محروم، محروم را خانهدار میکند و هر دو زیر فشار فقر به آرامی فرومیریزند.چند روز پیش نیز گزارشی از یک خانواده بیسرپرست در کوی ملت منتشر شد؛ خانوادهای که داستانشان بسیار شبیه همین روایت است. مادربزرگ ۷۱ سالهای که سالها پیش دخترش را از دست داده و حالا با نوهها و فرزندانش در خانهای زندگی میکند که سقف حمام و سرویس بهداشتیاش از شدت فرسودگی دیگر قابل استفاده نیست.
سقف چوبی حمام هر لحظه ممکن است فرو بریزد و به همین دلیل، این خانواده مدتهاست که برای یک حمام ساده، یا به خانه همسایه میروند یا مجبورند در حیاط خانه خودشان و زیر آفتاب و باد و باران وسرما حمام کنند. بخشی از سقف خانه شان هم شکسته است. در سال ۱۴۰۴، در مرکز استان هرمزگان، هنوز خانوادههایی هستند که بهخاطر سقف فرسوده، از حمام کردن میترسند.اینها فقط «چند مورد» نیستند؛ اینها بخشی از صورت زخمی بندرعباس است. زخمی که سالهاست روی آن مرهمی گذاشته نشده.
بحران مسکن؛ محصول یک دهه بیعملی
ریشه این بحران فقط در خانههای فرسوده نیست؛ در تعطیلی یک دههای ساختوساز دولتی در بندرعباس است. شهری که مهاجرپذیریاش بالاست، جمعیتش در حال رشد است و ظرفیتهای اقتصادیاش بهروز شده، اما مسکنش هنوز در همان سالها جا مانده است. طرح ملی مسکن در بندرعباس با چنان کندی و بیبرنامگی پیش میرود که بیشتر به پروژهای متروکه شباهت دارد. هنوز ۱۵ هزار واحد نهضت ملی در شمال بلوار شهید رجایی بلاتکلیف و نیمهکاره است؛ بلوکیها که اگر سال گذشته یا حتی سال قبلتر ساخته شده بود، امروز خانوادههای کارگری و چندفرزندی در صف اجاره خانههای فرسوده محلات حاشیه ای نمیایستادند و با ۲۰۰ و ۳۰۰ و۴۰۰ میلیون پول پیش مواجه نمیشدند.این تأخیر، این بیعملی و این پشتگوش انداختن ساخت مسکن، امروز به گرانی سرسامآور اجارهبها منجر شده؛ به جایی رسیدهایم که حتی خانوادههایی با درآمد متوسط هم از پس هزینهها برنمیآیند، چه برسد به کارگران، به خانوادههای چندفرزندی، به زنسرپرست خانوارها، به خانوادهای که حتی توان تعمیر یک دیوار وسقف شکسته را هم ندارد.
سقف، امنترین جای خانه است… اگر داشته باشی
در محله چاهستانی ها، آن خانواده کارگری به این در و آن در زده اند و هیچ دری برایشان باز نشد. از سویی از پس هزینه های امروزشان برنمی آیند و گاهی حتی صبحانه ندارند و بچه های مدرسه ای شان هم هر روز می آیند و می گویند مدرسه برای فلان برنامه هزینه می خواهد واین خانواده تحت فشار مضاعف قرار می گیرند و پدر و مادر، شرمنده بچه های شان.
مادر دیسک کمر دارد و با شرایط سخت جسمی و روحی مواجه است و رفت و آمد از پله ها و سراشیبی و سربالایی ها در محله همبرایش سخت است و کارش شده استرس و حرص و جوش خوردن که آواره نشوند. اگر خانه اجاره ای فرو ریخت چه کار کنند؟ صاحبخانه هم بارها گفته که خانه را تخلیه کنند و آنها ماهها گشته اند وبا این پول شان نتوانسته اند هیچ خانه ای پیدا کنند.صاحبخانه تصمیم گرفته خانه را تعمیر کند، اما این خانواده جایی برای رفتن ندارند. نه ۲۰۰ و ۳۰۰ میلیون پول پیش دارند و نه توان پرداخت اجاره بهای بیشتر، نه پساندازی و نه امیدی که بتوانند در محلات حاشیهای خانهای با شرایط مناسب و ایمن پیدا کنند.ترس بزرگتر، اما چیز دیگری است: اینکه دیوار دیگری فرو بریزد. مادری که هر بار نوزادش را در آغوش میگیرد، نگاهش به دیوارهای ترکخورده میافتد. کودکان خانواده هر شب با صدای تکان خوردن سنگ و سرامیک از خواب میپرند. در این خانه، هر لحظه میتواند آخرین لحظه باشد؛ و این، دردناکترین جملهای است که میتوان درباره زندگی یک خانواده محروم نوشت.
نهادهای حمایتی، صنایع و مسئولیت اجتماعی
در چنین شرایطی، وقت آن است که نهادهای حمایتی، بنیادهای انقلابی و صنایع بزرگ استان نقش مؤثرتر و واقعیتری ایفا کنند. صنایع بزرگ هرمزگان که سالانه هزاران میلیارد سود میبرند، باید بخشی از مسئولیت اجتماعی خود را به ساخت مسکن برای محرومان و خانوادههای چندفرزندی اختصاص دهند.
خانوادهها حق دارند در خانهای امن زندگی کنندبحران مسکن امروز بندرعباس فقط یک مشکل اقتصادی نیست؛ یک بحران انسانی است. کودکی که در خانه فرسوده بزرگ میشود، مادری که از ترس فرو ریختن سقف خواب ندارد، پدری که شرم اجارهخانه بر شانهاش سنگینی میکند – اینها فقط آمار نیستند، اینها زندگیاند؛ زندگیهایی که زیر بار فقر و بیتوجهی در حال خرد شدن است.اگر فکری نشود، شاید فردا از همین خانهها خبر دیگری منتشر کنیم؛ نه گزارشی از ترکخوردگی و فرسودگی، بلکه خبری از حادثه، فرو ریختن سقف، یا جانباختن کودکی که فقط میخواست زیر یک سقف امن بزرگ شود.






ثبت دیدگاه