دریانیوز//چراغهایی که هنوز روشناند؛ روایت معلمانی که اجازه ندادند کلاسهای کمنور خاموش شوند.هرمزگان، استانی با ظرفیتهای بزرگ انسانی و جغرافیایی، سالهاست در حوزه آموزش با رنجی مزمن دستوپنجه نرم میکند؛ رنجی که فقط در آمار کمبود معلم و مدرسه یا نبود تجهیزات آموزشی، آزمایشگاهی و برودتی خلاصه نمیشود، بلکه در سرنوشت هزاران دانشآموزی جریان دارد که یا ترک تحصیل کردهاند یا با کیفیتی نابرابر، وارد رقابتی ناعادلانه با همسالان خود در استانهایی با شرایط آموزشی مطلوبتر شدهاند. کلاسهایی با جمعیت بالا، کمبود نیروی انسانی، فقدان تجهیزات آزمایشگاهی، کارگاهی و حتی وسایل سرمایشی در اقلیم گرم جنوب، تصویری آشنا از مدرسه در بسیاری از نقاط هرمزگان است؛ تصویری که با عدالت آموزشی فرسنگ ها فاصلهای معنادار و جدی دارد.در چنین شرایطی، دانشآموز هرمزگانی باید در کنکور، المپیاد یا آزمونهای سرنوشتساز، با دانشآموزانی رقابت کند که از مدارس هوشمند، کلاسهای مجهز، معلمان کافی و برنامههای کمکآموزشی متنوع و…. برخوردارند. این رقابت نابرابر، نهتنها شانس راهیابی به دانشگاههای تراز اول و رشتههای پرتقاضا را کاهش میدهد، بلکه بهتدریج حس «ناتوانی تحمیلی» را در ذهن دانشآموزان نهادینه میکند؛ حسی که ریشه بسیاری از ترکتحصیلها، بیانگیزگیها و فاصله گرفتن از مسیر علم است. متاسفانه شرایط آموزشی و امکاناتی حتی در برخی از مدارس خاص استان هم مورد رضایت والدین و دانش آموزان قرار ندارد. با این همه، روایت آموزش در هرمزگان فقط روایت کمبود و محرومیت نیست. در دل همین کلاسهای کمنور، معلمانی ایستادهاند که چراغ امید را روشن نگه داشتهاند؛ معلمانی دلسوز، ایثارگر و خلاق که اجازه ندادهاند فقر امکانات، فقر یادگیری بسازد. معلمانی که با ابتکار، روش تدریس را از قالبهای خشک و بیروح خارج کردهاند؛ با ابزارهای ساده، نمایش، داستان، تجربههای بومی، مشارکت دانشآموزان و پیوند درس با زندگی روزمره، مفاهیم دشوار را قابل لمس کردهاند.
این معلمان، قهرمانان خاموش آموزشاند؛ سرمایههایی که کمتر دیده میشوند اما بیشترین اثر را میگذارند.واقعیت این است که بسیاری از دروس، بهویژه در مقاطع بالاتر، بهدلیل شیوههای سنتی آموزش، برای دانشآموزان به دروس «فراریدهنده» تبدیل شدهاند؛ درسهایی که نه فهم میشوند و نه دوستداشتنیاند، بلکه فقط حفظ میشوند تا از سد امتحان بگذرند. معلمان خلاق نشان دادهاند که میتوان این چرخه معیوب را شکست؛ میتوان درس را به تجربه تبدیل کرد، میتوان یادگیری را لذتبخش ساخت و میتوان دانشآموز را به جای حفظکننده، به کاوشگر تبدیل کرد. اما سؤال اساسی اینجاست: چرا این تجربهها تکثیر نمیشوند؟ پاسخ روشن است؛ چون نظام آموزشی ما هنوز بهدرستی یاد نگرفته است که خلاقیت معلم را شناسایی، حمایت و نهادینه کند. این معلمان اغلب به همت فردی و عشق شخصی پیش میروند، نه با پشتیبانی ساختاری. اگر آموزشوپرورش بهدنبال ارتقای کیفیت است، باید این نگاه را تغییر دهد. معلمان خلاق باید معرفی شوند، تجربههایشان ثبت و مستندسازی شود، از شیوههای تدریس آنان فیلمهای آموزشی تهیه و در اختیار سایر معلمان قرار گیرد و دورههای انتقال تجربه، نه بهصورت شعاری، بلکه عملی و مستمر برگزار شود. الگوسازی واقعی، نه با بنر و تقدیرنامه، بلکه با سیاستگذاری هوشمندانه شکل میگیرد.از سوی دیگر، محتوای آموزشی نیز نیازمند بازنگری جدی است. کتابهای درسی که بیش از حد حافظهمحورند و کمتر به فهم، مهارت و کاربرد میپردازند، عملاً به کارخانه تولید استرس تبدیل شدهاند. دانشآموزان حجم بالایی از مطالب را حفظ میکنند، امتحان میدهند و اندکی بعد همهچیز را فراموش میکنند؛ بیآنکه مهارتی برای زندگی، تصمیمگیری، ارتباط، حل مسئله یا مدیریت هیجان بیاموزند. جای آموزش مهارتهای زندگی در مدارس ما خالی است؛ خلائی که پیامدهای آن را در اضطراب، فرسودگی روانی و گاه بروز حوادث ناگوار میتوان دید.مدرسه نباید فقط محل عبور از امتحان باشد؛ باید محل یادگیری زندگی باشد.
آموزش مهارتهای زندگی، سواد رسانهای، گفتوگو، کار گروهی، تابآوری و مدیریت استرس، نه یک موضوع حاشیهای، بلکه ضرورتی فوری است؛ بهویژه در استانهایی که دانشآموزان با فشارهای مضاعف اقتصادی و اجتماعی روبهرو هستند. بازنگری در کتابها و روشها، اگر با تکیه بر تجربه معلمان خلاق همراه شود، میتواند تحولی واقعی ایجاد کند.نکته مهم دیگر، نگاه حمایتی به معلم است. معلم خلاق، امنیت شغلی، آرامش روانی و فضای اعتماد میخواهد. خلاقیت در فضایی شکوفا میشود که خطا بهعنوان بخشی از یادگیری پذیرفته شود، نه تهدیدی برای معلم. آموزشوپرورش اگر میخواهد شاهد افزایش روشهای مبتکرانه در مدارس باشد، باید از نگاه دستوری فاصله بگیرد و به معلم میدان بدهد؛ میدانی همراه با آموزش، پشتیبانی و انگیزه.هرمزگان امروز بیش از هر چیز، به سرمایهگذاری بر نیروی انسانی نیاز دارد. ساخت مدرسه و تأمین تجهیزات ضروری است، اما کافی نیست. آنچه کیفیت آموزش را متحول میکند، ترکیب امکانات با معلم توانمند و خلاق است. اگر این معلمان دیده شوند، اگر تجربههایشان تکثیر شود و اگر آموزش مهارتمحور جای حفظمحوری را بگیرد، میتوان امید داشت که فاصله آموزشی کاهش یابد و دانشآموز هرمزگانی، نه با حس عقبماندگی، بلکه با اعتمادبهنفس وارد رقابتهای علمی شود.چراغهایی که امروز در کلاسهای کمنور هرمزگان روشناند، اتفاقی نیستند؛ نتیجه عشق، تعهد و خلاقیتاند. وظیفه سیاستگذار این است که از خاموش شدن این چراغها جلوگیری کند و از نورشان، راهی روشن برای آینده آموزش بسازد. معلمان خلاق و توانمند در مدارس دولتی و خصوصی فعالیت دارند، اما حقوق شان بسیار اندک است و برخی از معلمان مدارس غیردولتی که حتی حقوق کارگری قانون کار را هم دریافت نمی کنند که اجحاف بزرگی در حق شان صورت می گیرد و آموزش و پرورش و دستگاه های نظارتی ضرورت دارد به این حوزه هم ورود کنند.






ثبت دیدگاه