دریانیوز// پیر پسر ساخته اکتای براهینی ، فیلمی عمیق و چندلایه است که فراتر از یک داستان ساده، به تحلیلی ژرف از رذالت انسان در بستر استبداد و تراژدیهای زمانه میپردازد.
این اثر سینمایی، با الهام از ادبیات کلاسیک جهان همچون «برادران کارامازوف» و «ابله» داستایفسکی و همچنین اساطیر و افسانههای گوناگون ایرانی و خارجی ، لایههای معنایی گستردهای را برای مخاطب آشکار میکند.
فیلم تنها روایتی محدود به زمان و مکان خاصی نیست، بلکه بازتابدهنده الگوهای کهن بشری است که در طول تاریخ،به شکل ها و رنگ های مختلف تکرار شدهاند.
خانه ، استعارهای از هویت و هستی دربند
۸۰ درصد زمان فیلم در فضای بسته یک خانه میگذرد. این خانه صرفاً یک مکان فیزیکی نیست، بلکه نمادی استعاری از یک کشور، یک جغرافیا، یک فرهنگ، یک ساختار اجتماعی، یا حتی یک زیست بوم فرهنگی و جامعوی است.
خانه، تجسم هرآنچه در جهان برای انسانها ارزشمند و مهم تلقی میشود؛ از ریشهها و میراث تا آیندهای که قرار است در آن ساخته شود ،است .فضای بسته و خفقانآور خانه، بازتابی از شرایطی است که در آن، ارزشها و اخلاقیات تحلیل رفته و قدرت، بر همه چیز سیطره یافته است.
این موزه تاریخ ستم و فساد، با اشیاء قدیمی، نقاشیها و عکسهای متعدد که در آن ،هر شیء داستانی از قدرت، ثروت و شهوت را بازگو میکند و این حکایت در طول اعصار تکرار شده ، تزیین شده است. این جزئیات بصری، حس کهنگی و تکرار و فرسودگی را تقویت میکنند و نشان میدهند که الگوی استبداد و رذالت، ریشهای عمیق در تاریخ و فرهنگ این جامعه دارد.
گویی این اشیاء، شاهدان خاموش جنایات گذشتهاند که در تار و پود این خانه (نماد کشور) تنیده شدهاند.
غلام باستانی، تبلور استبداد تاریخی و فساد سیستمی
در این «کشور» یا «خانه» که نمادی از جامعهای با ساختارهای کهن استبدادی است، غلام باستانی حضوری غالب دارد. او نه تنها یک شخصیت، بلکه تجسمی از حاکمی مستبد، زورگو، خوشگذران، زنباره و به تمام معنا اهل عیش و نوش است.
نام «غلام باستانی» خود دارای نمادی عمیق و تاریخی است؛ او «غلامی از باستان» است، بندهای از گذشتههای دور که از اعصار کهن تا به امروز در طول تاریخ، در قالبها و اشکال متفاوت تکرار شده است.
او نماینده آن جریان فکری و رفتاری است که ریشههای کهنه دارد و در هر دوره، فقط شکل و ظاهرش تغییر کرده است.برای این غلام باستانی، هیچچیز جز خودش، امیالش، شهواتش و خوشگذرانیهایش مهم نیست. این خودمحوری افراطی، بنمایه استبداد را تشکیل میدهد.
او در مظلومنمایی و دروغبافی، استادی بیبدیل است؛ دروغهایی میگوید که دیگران باور کنند و حقیقت را چنان جعل میکند که گویی عین واقعیت است. او استاد جعل حقیقت است. این ویژگیها، همانند آنچه در طول تاریخ از پیش از تاریخ تا دوران معاصر دیدهایم، به کرات تکرار شده است.
انسانهایی که برای دستیابی به قدرت، ثروت و شهوت، بیپروا خون دیگران را ریختهاند، حرمسراها و بساط عیش و نوش خود را برپا کردهاند و برای اینکه بر تخت قدرت بمانند، فرزندان و حتی ملت خود را به فنا دادهاند. آنها هیچ حد و مرزی نمیشناسند؛ مردم را با چوب میزنند، فحش میدهند، و حتی اگر جنازهشان بوی کثافت و لجن بدهد، باز هم آن کثافتکاریها و لجنبازیها را تکرار میکنند.
آنها آدم میکشند، و برای منافع خود دست به هر جنایتی میزنند. این تصویر، تاریخی از رذالت انسان را به نمایش میگذارد که در هر صفحه از تاریخ مطول قدرتمداران، به اشکال مختلف بازتولید شده است. هر گونه ایستادگی در برابر قدرت مطلق اینان ، به فاجعه ای دردناک منجر شده است.
غلام باستانی، نمادی از یک سیستم فاسد است که به خودی خود بازتجدید میشود و ریشههای آن به قدری عمیق است که گویی از گذشتههای باستانی به ارث رسیده است. «گرفتن خانه با کلک از پدرزن» اشارهای آشکار به مصادرههای سیستماتیک و غصب حقوق در تاریخ معاصر دارد.پدربودن او از سر ناچاری و جبری تاریخی است والا او حتی ناپدرهم نیست .
رعنا، وسوسههای تاریخی و ابزار قدرت در دست استبداد
در مقابل این استبداد و فساد، رعنا قرار دارد؛ زنی که نماد وسوسههای زمینی است. او نه تنها یک شخصیت، بلکه تجسم زنانگیای است که در طول تاریخ، در خدمت قدرت و ثروت قرار گرفته است. رعنا فکر میکند این مدل آدمها (قدرتمندان) میتوانند پلهای برای رسیدن او به خواستههایش باشند.
او خریدار توجه و محبت است و قدرت را وسیلهای برای بقا وزندگی بهتر و خوشی های ایده آل خود میبیند.این گونه زنها نیز در طول تاریخ بسیار بوده اند ؛ زنانی که تمام وسوسههای تاریخ در آنها جمع شده و چه قتلها و جنایتهایی که به واسطه حضور یا تحریک آنها روی نداده است .
رعنای پیر پسر ، عصاره تمام زنهای تاریخی است که با استفاده از زنانگی، ظرافت، زیبایی و تنانگی خود، برای رسیدن به منافع مادی و امیال خود تلاش کردهاند و خوش داشته اند همواره در کانون توجه باشند.
او نشان میدهد که چگونه زیبایی و جذابیت نیز میتواند به ابزاری قدرتمند در دست کسانی تبدیل شود که به دنبال کسب و حفظ قدرت هستند، حتی اگر این راه به تباهی و جنایت کشیده شود. رعنا نمادی از «زن لوطیصفت» در ادبیات فارسی یا «زن ابلیسصفت» در اساطیر شرقی است که با فریب، مردان را به ورطه نابودی میکشاند.
علی، روشنفکر قربانی و تراژدی ایدهآلها
در کنار این دو ، علی، پسر زن اول غلام باستانی، قرار دارد. او فردی متخلق به اخلاق و ارزشها و دارای حد و مرزهایی برای خود است . در روابطش با دیگران از دروغگویی و جعل حقیقت پرهیز میکند. احساساتش واقعی است و به همین دلیل، در دنیایی که ریا و فساد حاکم است، جایی برای او نیست.
حتی در یک کتابفروشی که باید نماد فرهنگ باشد، وقتی «برادران کارامازوف» را به عنوان اثری اصیل ادبی معرفی میکند، دیگران به او طعنه میزنند و کسانی که اهل سوءاستفاده هستند، فضای اخراج او را از کار فراهم می آورند. این صحنه، شمایلی از سرنوشت ظاهرا محتوم روشنفکران در جامعهای است که ارزشهای فرهنگی و اخلاقی در آن رنگ باخته و به امری عادی بدل شده است.
اینگونه افراد، نه در خانه، نه در جامعه و نه در طول تاریخ، جایی برای تبلور و حضور نداشتهاند؛ چراکه به اخلاق متعهد بودهاند و «خوب بودن» برایشان تاوان داشته است.
در برابر شر،ابتذال ، فرومایگی و… این دنیا، آنها آسیب میبینند و به علت طینت پاک ،رودست دیگران را می خورند. علی در نهایت، با وجود نگاه عاطفی و اخلاقی به دیگران، نمیتواند مانع بدکرداری و بی اخلاقی بقیه «بد» باشد. او شهید این داستان است؛ قربانی میشود تا ارزشها، معنویات و خوبیها و…همچنان نشانی در جوامع انسانی داشته باشند.
او فدا میشود تا مهربانیها، ارزشها و جاودانگی خود را در تاریخ ثبت کند. این افراد، حتی اگر روزی بر علیه ظلم بشورند، راهکاری دیگر جز فدا شدن ندارند؛ در فیلم نیز میبینیم که علی مجبور میشود با چاقو پدرش را از بین ببرد تا نماد ستم را نابود کند.
علی، نماد روشنفکران و فرهیختگانی است که اخلاقمدارند و هزینه آن را میپردازند؛ آنها قربانی میشوند تا جامعهشان رهایی یابد، اما رهاییای که به بهای از دست رفتن خودشان تمام میشود. این تراژدی ایدهآلها در جهان پیرپسر ،طرحی از رستگاری در ظلمت خودخواهی و منیت طلبی هاست. او همان «روشنفکر محتاط ایرانی» است که به جای ایستادن در مقابل شر، به خواندن و نوشتن بسنده میکند و وقتی دست به عمل میزند، کار از کار گذشته است.
رضا، کنارمانده، خنثی و قربانی
رضا ، نماد فردی منفعتطلب و فرصتطلب است. او اگرچه هست اما قدرت ،اورا طفیلی می بیند و به بازی گرفته نمی شود . مجبوراست برای مجال یافتن و زیستن ، حرفهای تند ،زشت و ناروا را تحمل کند، جرات و جسارت شوریدن را دارد اما از روشنفکران طلب یاری می کند، می توان او را به مردم عادی کشور تشبیه کرد که درگیر روزمرگیها و دنیای گرفتار معاش و معیشت خودند،گذشته شان مبهم و امروزشان بیهوده و فردایشان تیره و تار است .
اگر علی را نماد انسان های فرهیخته و روشنفکری بدانیم که قربانی دسیسه ها و نقشه های اهل قدرت می شوند ، رضا نماینده اکثریتی است که میخواهند زندگی کنند، آرزوهای خود را دارند و درپی آنند از هر موقعیتی برای خود اندک سهمی ببرند.
در فیلم نیز کار او در زمینه ملک و املاک و خرید و فروش آن است؛ او با نگاهی سودجویانه به پیرامون خود مینگرد. اگر در جایی کنار افراد فرهیخته و دانا قرار میگیرد، صرفاً برای آن است که فکر می کند منافع او از این طریق تامین می شود.
رضا، نمادی از واقعگرای خنثایی است که نه به دنبال فساد عمیق استبدادی است و نه به آرمانگرایی علی دل سپرده او صرفاً به دنبال سهم خود از این «خانه» یا «کشور» است، و این منفعت را می خواهد به هر طریق ممکن به دست میآورد ، حتی به قیمت کشتن پدر و نابودی او ، هرچند درانتها او نیز مغلوب خشم قدرتی می شود که بجز کشتن وی غضبش فرو نمی کشد .
ارجاعات نمادین و جهانبینی فیلم
فیلم «پیر پسر» فراتر از شخصیتهای اصلی، از طریق ارجاعات نمادین بصری و دیالوگی، جهان معنایی خود را بسط میدهد:
اشاره به «ویل دورانت» در شیرهکشخانه ارجاع به ویل دورانت (مورخ و فیلسوف برجسته آمریکایی، نویسنده «تاریخ تمدن») در فضایی چون شیرهکشخانه، یکی از قدرتمندترین و تلخترین نمادگراییهای فیلم است.
شیرهکشخانه خود نمادی از تباهی، اعتیاد، فراموشی و تباهی انسان است. در این فضای تاریک و فاسد، نام ویل دورانت، که نماد دانش، تاریخنگاری و روشنگری است، به شکلی متناقض و دردناک مطرح میشود.این ارجاع میتواند به معنای این باشد که تاریخ در حال تکرار است: حتی با وجود تمام درسهایی که تاریخنگارانی چون ویل دورانت از گذشته آموختهاند، انسانها همچنان در چرخه رذالت و فساد گرفتارند و از تاریخ درس نمیگیرند.
دانش در برابر تباهی ناچیز است. در فضایی که تباهی و جهل حاکم است، حتی بزرگترین آثار فکری و دانشی نیز بیقدرت میشوند یا به شکلی مسخرهآمیز مطرح میگردند.اشاره به چنین منبع دانشی در چنین محیطی، نشاندهنده فروپاشی و بیارزش شدن معارف و تاریخ در دنیایی است که بر پایههای شهوت و فساد بنا شده است.
این کنتراست شدید، تلخی و عمق فاجعه انسانی را در فیلم دوچندان میکند تحلیل در پرتو نظریه استبداد شرقی و شیوه تولید آسیایی «پیر پسر» را میتوان به مثابه تمرکز یک میکروسکوپ بر روی ساختارهای کهن قدرت و روابط اجتماعی در جوامع شرقی، بهویژه با تکیه بر نظریات مارکس درباره شیوه تولید آسیایی و استبداد شرقی دانست.
این نظریات، که بر نقش دولت متمرکز در کنترل منابع (مانند آب) و تصاحب مازاد تولید از طریق مالیات و بهره مالکانه تأکید دارند، چارچوبی برای تحلیل نمادین شخصیتهای فیلم فراهم میکنند: غلام باستانی، تجلی استبداد شرقی با نامی که خود ریشهای دیرینه را تداعی میکند، تجسم بیبدیل استبداد شرقی در فیلم است.
او نماد حاکمیتی است که قدرت و ثروت را در هم تنیده و بر پایه زور، فریب و فساد بنای سیطره خودرا پایه گذاشته است. از دیدگاه شیوه تولید آسیایی، این شخصیت نماینده دولتی متمرکز است که به جای مالکیت خصوصی بر زمین، نوعی مالکیت-حاکمیت را اعمال میکند.
کنترل او بر «خانه» (که میتواند نمادی از سرزمین و منابع آن باشد)، و تصاحب آن از طریق فریب و فساد (گرفتن خانه پدرزنش با شیادی)، بازتابی از نحوه تصاحب مازاد اقتصادی و کنترل منابع توسط دولتهای استبدادی شرقی است. غلام باستانی با قتل و کشتار زنان و…، نمونه بارز این حاکمان است که برای حفظ جایگاه خود، از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند. این همان معادله شوم «شهوت + قدرت = هیولا» است که در نمونههای تاریخی از هارونالرشید و شاهان صفوی تا دیکتاتورهای معاصر تکرار شده است.
رعنا، وسوسه قدرت در بستر استبداد
رعنا را میتوان نه تنها نمادی از زنانگی قدرتطلب و خودخواه ، بلکه تجسم وسوسهای دانست که در بستر جامعهای استبدادی امکان بروز و رشد مییابد. در نظامهای استبداد شرقی، جایی که روابط طبقاتی به معنای غربی آن وجود ندارد و قدرت سیاسی محض تعیینکننده است، افراد برای دستیابی به منافع و جایگاه، از هر ابزاری استفاده میکنند.
زنانگی رعنا در این چارچوب، به ابزاری برای نفوذ و دستیابی به قدرت و ثروت تبدیل میشود. او نمادی از آن دست آدمهایی است که در چنین سیستمهایی، به دلیل نبود اخلاق و ارزشهای مدون، برای رسیدن به اهدافشان دست به تهمت، دروغ و حتی تباهی میزنند.
انسانشناسی سیاسی و مرثیهای برای اخلاق
«پیر پسر» با دقت و خوشساختی مثالزدنی، لایه به لایه روابط این پدر با دو پسرش و زنها را آشکار میکند. ما با نوع نگاه هرکدام به زندگی و دنیا آشنا میشویم. این فیلم نشان میدهد که عشق واقعی در مقابل این همه رذالت و پول، رنگ میبازد. با پول میتوان عشق واقعی را کنار زد و در نهایت، کسی که نمیخواهد تن به رذالت بدهد، کشته میشود و باید در کنار جنازههای دیگر دفن شود.این فیلم، تاریخ رذالت انسان را به تصویر میکشد.
تاریخی که در آن، قدرت و ثروت، انسانها را به فساد میکشاند و هرگونه مقاومت در برابر آن، با نابودی همراه است. «پیر پسر» با شخصیتپردازیهای عمیق و نمادین خود، تصویری تکاندهنده از چرخه خشونت، فساد و قربانیشدن ارزشها در بستر جامعهای استبدادی ارائه میدهد که ریشههای آن به اعصار باستانی باز میگردد.
این جهان معنایی، فراتر از یک داستان فردی، به فلسفه وجودی شر و خیر در ساختارهای کهن جامعه میپردازد و نشان میدهد که چگونه برخی ارکان قدرت، خود به نمادهایی از شر ذاتی و رذالت بیانتها تبدیل میشوند. فیلم، در نهایت، یک نشانه شناسی از تراژدی اخلاق در برابر قدرت لجامگسیخته است.
میتوان این فیلم را مرثیهای برای جامعه و تراژدی شکست اخلاق درمواجهه با قدرت و فساد خواند؛ جایی که همه شخصیتها در نهایت بازندگان بازی قدرت هستند و ایدهآلها، بیحاصل، در گودال عمیق فاضلاب رذالت ها و زشتی ها قربانی میشوند.
ثبت دیدگاه