دریانیوز// بار دیگر و اینبار در حضور رئیسجمهور، امام جمعه بندرعباس فریاد مردم مظلوم و محروم هرمزگان را تکرار کرد. فریادی که سالهاست در گوش تصمیمگیران میپیچد، اما گوش شنوایی نمییابد.
ایشان در نشست شورای برنامهریزی و توسعه استان، با صراحتی ستودنی هشدار دادند که هرمزگان در رتبههای نخست فقر و بیکاری کشور ایستاده است؛ استانی که باید در صدر توسعه و رفاه باشد، امروز در قعر فقر و محرومیت دستوپا میزند.
امام جمعه بندرعباس در همان جلسه به نکتهای دردناکتر اشاره کردند: سهم استان هرمزگان از مسئولیتهای اجتماعی صنایع و بنگاههای اقتصادی، کمتر از یک همت است، در حالی که برخی استانها تا بیست همت از این محل بهرهمند میشوند. این یعنی عدالت، سالهاست در تقسیم منابع و امکانات، چشمان خود را بر جنوب کشور و بهویژه بر هرمزگان بسته است.
هرمزگان، شاهرگ اقتصاد ایران است؛ بندر تجارت، معدن ثروت و منبع انرژی کشور. از بندر شهید رجایی تا پالایشگاههای عظیم نفت و گاز، از اسکلههای صادراتی تا معادن فلزات و کارخانههای سیمان و فولاد، همه در این استان فعالیت دارند.
اما پرسش اساسی این است: سهم مردم هرمزگان از این همه ثروت چیست؟ جز آلودگی هوا و خاک، جز ترافیک و گرانی مسکن، جز بیکاری جوانان و کمبود امکانات آموزشی و درمانی؟
در حالیکه میلیاردها تومان از درآمد صنایع و بنگاههای اقتصادی در قالب مسئولیت اجتماعی باید صرف توسعه مناطق پیرامونی شود، سهم مردم این استان از این ثروت عظیم، تقریباً هیچ است. اگر در یکی دو دهه اخیر، صنایع بزرگ فقط بخشی از سود خود را برای آبادانی استان هزینه کرده بودند، امروز هرمزگان نباید از کمبود مدرسه، بیمارستان، کتابخانه، سالن ورزشی و مراکز فرهنگی وآموزش و…. رنج میبرد.
دانشآموزان زیادی در نقاط مختلف استان، تنها به دلیل ناتوانی خانوادهها در تأمین کیف، کفش،لباس و نوشتافزار، از تحصیل بازماندهاند. مدارس فرسوده، کلاسهای کانکسی و نبود سیستم سرمایشی و گرمایشی مناسب، واقعیت تلخ آموزش در هرمزگان است. اگر صنایع هرمزگان در این سالها ذرهای احساس مسئولیت اجتماعی داشتند، حتی یک دانشآموز نباید به خاطر فقر از تحصیل محروم میماند.در حوزه بهداشت و درمان نیز وضع استان اسفبار است.
استانی با دهها پالایشگاه و کارخانه و حادثه صنعتی، هنوز یک بیمارستان تخصصی سوانح و سوختگی ندارد. انفجار اردیبهشتماه در بندر شهید رجایی نشان داد که کارگران و مردم در لحظه حادثه، پناهی ندارند و ناچارند برای درمان به استانهای دیگر منتقل شوند و یا در تاول های سوختگی جان دهند.
آیا این بیعدالتی نیست که استانی که بار توسعه اقتصادی کشور را بر دوش میکشد، در درمان ابتداییترین آسیبهای صنعتی خود ناتوان باشد؟همین امروز در بندرعباس، کتابخانه مرکزی استان هنوز نیمهتمام مانده و نیازمند اعتبار است؛ در حالیکه بودجه مسئولیت اجتماعی صنایع میتواند در چند ماه آن را تکمیل کند. آیا حق مردم فرهنگدوست هرمزگان نیست که دستکم از یک کتابخانه مجهز برخوردار باشند که صنایع هم در ساختش مشارکت داشته باشند؟
حتی آب، این مایه حیات، در هرمزگان با طعم بیعدالتی همراه است. در همین سفر اخیر رئیسجمهور، فاز دوم آبشیرینکن یک میلیون مترمکعبی بندرعباس افتتاح شد؛ اما تمام این آب تصفیهشده نه به مردم تشنه هرمزگان، که به استانهای دیگر ارسال میشود. امام جمعه بندرعباس و نمایندگان مجلس نیز از این تبعیض آشکار گلایه کردند. چرا آلودگیهای زیستمحیطی و تبعات صنعتیاش برای هرمزگان است، اما آب شیرینش برای دیگران؟
آیا اگر چنین طرحی در استانهای مرکزی کشور بود، اجازه میدادند که ثمرهاش از آن دیگران شود و آلودگی اش سهم مردم خودشان؟در کنار همه اینها، مشکلات اجتماعی و شهری نیز بیداد میکند. در محلات قدیمی و حاشیهای بندرعباس، کوچههای تنگ و تاریک به پاتوق معتادان و موادفروشان تبدیل شده است، زیرا معابر بازگشایی نشده و پروژههای نوسازی رها شدهاند.
کمبود فضاهای فرهنگی و ورزشی، نبود مراکز تفریحی و آموزشی، همه در افزایش آسیبهای اجتماعی نقش دارند.با افزایش فقر و ترکتحصیل، زمینه برای رشد مشاغل کاذب و رفتارهای پرخطر فراهم شده است. در حالیکه صنایع میتوانستند با ساخت چند سالن ورزشی، چند مدرسه فنی، یا چند مرکز فرهنگی، آیندهای روشنتر برای نسل جوان این استان بسازند.
اگر صنایع هم در بازگشایی معابر با شهرداری مشارکت کنند، کوچه ها بازتر شده و امداد رسانی در حوادث هم سهل تر می شود.حتی در حوزه آموزش عالی نیز وضع بهتر نیست. دانشگاه فرهنگیان بندرعباس، که قرار است معلمان آینده استان را تربیت کند، با کمبود کلاس، خوابگاه و تجهیزات آموزشی و…. روبهروست و هنوز مجتمع آموزشی و خوابگاهی وعدهدادهشدهاش در منطقه آزادگان ساخته نشده است.
آیا انصاف است که استانی با این همه درآمد اقتصادی، از داشتن یک دانشگاه استاندارد فرهنگیان با امکانات آموزشی و خوابگاهی هم محروم باشد؟ البته مدارس شبانهروزی هم در استان نیاز به یاری صنایع دارند. برخی فرسوده اند و از طرفی نیاز به امکانات آموزشی ، آزمایشگاهی ،برودتی ،رفاهی ،موادغذایی و…. در مدارس شبانهروزی می باشد.
امروز صدای هرمزگان باید بلندتر از همیشه باشد. این استان، نه گدایی کمک میکند و نه صدقه میخواهد؛ بلکه حق خود را از سودی میخواهد که از خاک و دریا و نیروی کارش به دست آمده است. صنایع و بنگاههای اقتصادی که هزاران میلیاردها تومان از منابع این استان میبرند، وظیفه اخلاقی، انسانی و قانونی دارند که بخشی از سود خود را برای مردم همین سرزمین هزینه کنند.
دیگر نمیتوان پذیرفت که فرزندان هرمزگان در فقر و نابرابری بزرگ شوند و آیندهشان زیر چرخهای توسعه نامتوازن له شود. سهم هرمزگان از ثروت کشور، باید به خود هرمزگان بازگردد؛ نه اینکه در جیب مراکز و پایتختهای صنعتی دیگر بنشیند.در این مسیر، نقش نماینده ولی فقیه در استان، ائمه جمعه شهرستانها، نمایندگان مجلس، شوراهای شهر و رسانهها بسیار تعیینکننده است.
باید این مطالبه را بلند و صریح فریاد زد؛ فریاد حقی که اگر فریاد نشود، در هیاهوی وعدهها گم خواهد شد.هرمزگان دیگر تاب تحمل تبعیض ندارد. استانی که از یک طرف «دروازه طلایی تجارت ایران» است، اما از طرفی دیگر برای مردمانش دروازه فقر و محرومیت شده است.
این فریاد مردم جنوب است که میگویند: اگر صنایع میبرند، باید بسازند؛ اگر میفروشند، باید بازگردانند؛ اگر میچاپند، باید جبران کنند.دیگر وقت آن رسیده که دولت، مجلس و دستگاههای نظارتی، سهم واقعی هرمزگان از مسئولیت اجتماعی صنایع را مطالبه کنند.
عدالت، وقتی معنا پیدا میکند که فرزندان هرمزگان در مدرسهای استاندارد درس بخوانند، در بیمارستانی مجهز درمان شوند و برای درمان به سایر استانها نروند، و در شهری امن و پاک زندگی کنند.تا آن روز، قلم و فریاد رسانهها باید خاموش نماند. زیرا سکوت در برابر بیعدالتی، شریک ظلم است.و امروز، بزرگترین ظلم، بیعدالتی در حق هرمزگان است؛استانی که میسوزد، تا دیگران بسازند.
ثبت دیدگاه