دریانیوز// وقتی می شنوی دانش آموزانی همچنان نتوانسته لباس و کیف و کفش و… بگیرند و با لباس و کفش پاره سال قبل به مدرسه می روند، تحملش سخت است. دانش آموزانی محروم در قطب اقتصاد ایران.
بندرعباس، قطب اقتصاد کشور، بندری که روزانه هزاران تُن کالا از آن وارد و صادر میشود، هنوز در دل خود محلاتی دارد که فقر، محرومیت و نابرابری، چهره زندگی را تیره کرده است. محلاتی که در فاصله چند کیلومتری از اسکلههای پر زرق و برق و کارخانههای عظیم صنعتی، مردمانی در آن زندگی میکنند که حتی توان خرید یک جفت کفش برای فرزندان محصلشان را ندارند.
چند روز پیش، در یکی از همین محلهها، کوی ملت بندرعباس، قدم در راهی گذاشتم که بیش از آنکه کوچه باشد، مسیر دشوار صعودی بود از سنگ و خاک و پلههای ناتمام. با زحمت از شیب تند کوه بالا رفتم تا به خانهای رسیدم که از دور، دیوارهای فرسودهاش گواه سالها بیتوجهی بود.
خانهای قدیمی و موقر، اما فرسوده و ناایمن، که چند خانواده زیر یک سقف زندگی میکردند؛ پدر، مادر، پسر، دختر، داماد، عروس، نوهها… و در میانشان، پنج دانشآموز که در اواسط مهرماه سال تحصیلی جدید، هنوز کیف و کفش و لباس و… ندارند.یکی از زنان خانه با چشمانی خسته گفت:«بچههایم از دیروز گریه میکنند که چرا هنوز لباس مدرسه ندارند… گفتند میترسیم برویم مدرسه و خجالت بکشیم.»
پدربزرگ هم معلول است و سرپرست نوه هایی که پدر ومادر از هم جدا شده و بچه ها را به امان خدا رها کرده و رفته اند.در آن لحظه، نگاه معصوم کودکی که روی زمین و مظلومانه خوابیده بود ، همه فقر این خانه را فریاد میزد. آنها از ما خواستند تا صدایشان را به گوش خیران برسانیم؛ صدای خانوادههایی که زیر بار فقر، تنها امیدشان همین کمکهای مردمی است.
اما واقعیت تلخ این است که خانههای مشابه، با شرایطی بهمراتب سختتر، در بیشتر محلات بندرعباس وجود دارد؛ از کوی ملت تا آیتالله غفاری، اسلامآباد، نایبند، چاهستانی ها، کمربندی و…. و حتی در حاشیه شهرهای میناب و رودان. دهها هزار دانشآموز در استان هرمزگان، سال تحصیلی را با شرمساری و بیتجهیزات آغاز کردهاند و بسیاری نیز ترک تحصیل کردهاند، چون فقر، اجازه نداد پا به کلاس بگذارند.
در این میان، بندرعباس شهری است که در آمارها «پایتخت اقتصادی ایران» خوانده میشود؛ شهری که میزبان اسکله شهید رجایی، صنایع فولاد، آلومینیوم، پالایشگاههای نفت و گاز و بنادر عظیم تجاری و…. است. اما در واقعیت، مردم حاشیهنشین آن در فقر مطلق به سر میبرند. فاصله طبقاتی در این شهر چنان عمیق شده که ثروت در سواحل میچرخد و فقر در کوهپایهها نفس میکشد.
در همان کوی ملت و آیت ا… غفاری و….، خانههایی وجود دارد که با کوچکترین لرزش زمین یا باران پاییزی، بیم ریزش دارند و البته بارها حتی خودبخود فروریخته اند. ساکنانشان میدانند که سقف بالای سرشان هر لحظه ممکن است فرو بریزد، اما چارهای ندارند.
ساکنان محروم محلات محروم می گویند : «ما توان بازسازی نداریم. اگر زمینلرزهای بیاید، ما همه زیر آوار میمانیم. دولت اگر میخواهد کمک کند، از همین خانهها شروع کند.» پیرزنی می گوید توان تکمیل سقف خانه مان را نداریم؛ کمک مان کنید.
در چنین شرایطی، نقش دستگاههای متولی مسکن و شهرسازی حیاتی است. بر اساس قانون، ۷۰ درصد هزینه بازگشایی معابر در بافتهای فرسوده باید توسط دولت و راه وشهرسازی پرداخت شود، اما در عمل، مردم حاشیهنشین خود باید بار سنگین هزینهها را بر دوش بکشند. این وضعیت باعث شده تا بسیاری از پروژههای نوسازی در بندرعباس نیمهتمام بمانند و محلات قدیمی همچنان با خطر تخریب و ناایمنی مواجه باشند.
از سوی دیگر، کمبود امکانات آموزشی، فرهنگی و ورزشی در این مناطق، فقر را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده است. در بسیاری از محلات، هنوز مدرسهای ایمن، کتابخانهای کوچک، سالن ورزشی یا مرکز فرهنگی برای کودکان وجود ندارد. نبود فضای مناسب برای تحصیل و تفریح، زمینه ترک تحصیل و آسیبهای اجتماعی را افزایش داده است.
در چنین شرایطی، عدالت آموزشی و فرهنگی باید محور تصمیمگیری مدیران باشد. اگر قرار است شعار «عدالت اجتماعی» معنا پیدا کند، باید در همین محلهها معنا شود؛ جایی که کودکان با پای برهنه در فاضلاب روان کوچه ها و در خاک بازی میکنند .
فقر در بندرعباس تنها عددی در گزارشهای آماری نیست، بلکه واقعیتی است که در چهره خسته مادران، در دستان پینهبسته پدران و در دفترهای سفید و خالی کودکان دیده میشود. مردمی که در کنار کارخانهها، اسکلهها و ثروتهای کلان کشور زندگی میکنند، اما سهمی از آن ندارند. این شهر، قلب تپنده اقتصاد ایران است، اما در حاشیه همین قلب، کودکانی نفس میکشند که از ابتداییترین حقوق خود – آموزش، امنیت و سرپناه – محروماند.
اکنون زمان آن است که مسئولان، خیرین، نهادهای اجتماعی و بنیادها، صنایع و بنگاههای اقتصادی درقالب مسئولیت اجتماعی، از پشت میزها برخیزند و به دل محلات بروند؛ جایی که فقر، دیگر یک واژه نیست، بلکه زندگی روزمره است.
ثروت در بندر، فقر در محلات بندرعباس
نباید شهری باشد که ثروتش در بندرها پهلو میگیرد و فقرش در محلات و کوهها جا خوش میکند. آینده این شهر در گرو حمایت از همین کودکان است – کودکانی که اگر امروز به مدرسه نروند، فردای بندرعباس هم در تاریکی خواهد ماند.
ثبت دیدگاه