دریانیوز// نمايش «حقايقي درباره ليلا دختر ادريس» به کارگرداني و نويسندگي عليرضا داوري، اقتباسي آزاد و جسورانه از فيلمنامهاي ساخته نشده به همين نام اثر استاد بهرام بيضايي است.
اين اثر با هدف پرداخت عميق به مسئله هويت، منزلت اجتماعي و جنگ بيوقفه زنان در تاريخ معاصر ايران، روايت را از فرم صرفاً داستاني خارج کرده و به بستر يک نقد تاريخي و اجتماعي کوبنده بدل ميسازد.
* مهاجرت از حاشيه و طغيان در جلد يک زن قرباني
داستان محوري، روايت ليلا است؛ زني که فاقد شناسنامه است و با تلاش براي کسب اين «کاغذ هويت»، ميکوشد خود را به رسميت بشناساند. ليلا دست به مهاجرت ميزند و از يک محله حاشيهاي خارج ميشود؛ گويي سفري «هفتخوانوار» را براي گذار از خود، کشف دنياي جديد و دستيابي به مراتب بالاتر آغاز کرده است.
او در اين مسير صعب، با قضاوتهاي ناروا مواجه ميشود و سرانجام موفق به اخذ شناسنامه ميشود.اما اين پيروزي هويتي، در برابر موج سهمگين قضاوتهاي ناثواب، برچسبزنيها و فشارهاي جامعه مردسالار دوام نميآورد. ليلا در اوج استيصال و طغيان، شناسنامهاش را پاره ميکند و خود به «جلد اعظم صد توماني» درميآيد.
اين عملي نمادين که ديگر تنها فرياد هويتخواهي نيست، بلکه تبديل به «صداي خروش و شورش اعظم» عليه نظامي ميشود که زنان را در انزوا و ابهام هويت اسير کرده است. او در يک پايان تراژيک و شورشي، به استقبال اولين مشترياش ميرود؛ اما با «خنجر» و نه با تن، از او پذيرايي ميکند؛ اين اقدام شورش عليه تبديل شدن به «ابژه جنسي» و داغ ننگي است که جامعه تلاش ميکند بر پيشاني او بنشاند.
* داناي کل و نقد بنيادين «نرينگي»
نوآوري برجسته داوري، حضور يک راوي تاريخي است؛ زني در شمايل باستاني، با شمشيري دوتيغه و چرخشهاي سماعگونه صوفيانه. اين راوي که به مثابه يک داناي کل عمل ميکند، صرفاً روايتگر نيست، بلکه منتقد تاريخي زنستيزي است.راوي با نقل متون نظم و نثر کهن و کلاسيک، پيوسته تأکيد ميکند که ليلا و زنان همنسلش، در بستر تاريخ اجتماعي اين کشور هميشه «بد قضاوت» شده و جايگاه شايسته خود را به دست نياوردهاند.
وي به تندي به نرينگي و مرداني که به نامردي در مقابل زنان سنگاندازي کردهاند، انتقاد ميکند و اعلام ميدارد که مردان، زنان را تنها در چارچوب کليشههاي سنت، تعصب، تنگنظري و داوريهاي جنسيتي ديده و خواستهاند.
* فرم منعطف و منطبق با روايت
نمايش داوري با يک فرم بصري و اجرايي حسابشده هوشمندانه، مفاهيم عميق را منتقل ميکند:
- قراردادها و ستيز: استفاده از قراردادهاي ساده و ابزارهاي موجود (مانند صندلي و موسيقي) در کنار رنگهاي ستيزآميز قرمز و سياه، عمق خشونت و فضاي سياهي را که ليلا در آن ميجنگد، تقويت ميکند.
- پوشاندن هويت و «اقتدار کاغذي»: چهره افراد جامعه و کساني که ليلا را تحت فشار قرار ميدهند، با تکهاي پارچه (لنگ) پوشيده شده است. نکتهاي قابل تأمل اين است که حتي جلد پروندههاي اداري ليلا (از جمله پرونده شناسنامه) نيز از همين پارچه است؛ نمادي قوي از قضاوتهاي گمنام و بيچهرهاي که هويت فرد را پنهان و پايمال ميکنند.
در مجموع، نمايش «حقايقي درباره ليلا دختر ادريس» با بازيهاي فرميک، دکورهاي قراردادي و نمادين، نه تنها اداي ديني به فيلمنامه ساختهنشده بيضايي است، بلکه يک بيانيه قوي در باب جنگ زنان براي منزلتيابي و شورش عليه ساختار پوسيده اجتماعي و هويت تحميلي تاريخي به شمار ميرود.






ثبت دیدگاه