دریانیوز// امروزه، در کشوری که بارها بر عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و حق دسترسی همگانی به خدمات درمانی تأکید شده است، هزاران بیمار تنها به این دلیل که توان مالی کافی ندارند، درمان را نیمهکاره رها میکنند، از بیمارستان بیرون میآیند، روی به خیریهها میآورند یا با قرض و نزول، جسمی بیمار و روحی زخمیتر از پیش بر دوش میکشند.
گرانی افسارگسیخته خدمات درمانی و دارویی به یکی از بزرگترین بحرانهای اجتماعی و انسانی کشور بدل شده است؛ بحرانی که دیگر فقط یک دغدغه نیست، بلکه تهدیدی جدی برای جان مردم، بهویژه اقشار ضعیف و محروم به حساب میآید.
واقعیت تلخ این است که در ایرانِ امروز، اگر بیمار باشی اما پول نداشته باشی، باید در صف انتظار بمانی، صبوری کنی، تحمل کنی، و اگر خوششانس نباشی، حتی ممکن است جانت را پیش از درمان از دست بدهی.
* نظام درمانی؛ در خدمت چه کسانی؟
یکی از وجوه تلخ بحران فعلی، سوق دادن بیماران به سمت مراکز خصوصی و مطبهای شخصی است. در حالی که بیمارستانهای دولتی وظیفه دارند خدمات درمانی را با تعرفههای مصوب و قابلتحمل ارائه دهند، در عمل، برخی پزشکان متخصص و فوق تخصص، از انجام عملهای جراحی یا درمانهای تخصصی در مراکز دولتی طفره میروند، بیماران را به مطبهای شخصی هدایت میکنند و بدون دریافت «زیرمیزی»، حتی به درد بیمار گوش هم نمیسپارند.
این اقدام نهتنها خلاف اخلاق حرفهای پزشکی است، بلکه نمادی روشن از تبعیض و پولمحوری در عرصه سلامت عمومی است. بسیاری از بیماران، پس از ماهها نوبتگیری در بیمارستان دولتی، نهایتاً سر از مطبها و کلینیک های گرانقیمت و بیمارستان های خصوصی در میآورند یا بهدلیل ناتوانی مالی، راهی هیچکجا نمیشوند.
* یادآوری یک فاجعه پنهان: استانهای محروم، قربانیان خاموش نظام درمان
در میان تمام این مشکلات، استانهای محرومی چون هرمزگان، در حال تجربهی یکی از وخیمترین شرایط بهداشتی و درمانی هستند. کمبود پزشک، پرستار، آمبولانس، تخت بیمارستانی، دارو و حتی تجهیزات تشخیصی و درمانی، زخمهایی کهنهاند که هر روز عمیقتر میشوند.
مردم مناطق کمبرخوردارِ هرمزگان، برای انجام یک آزمایش و ام آر آی ، یا نیاز به ویزیت متخصص، گاه مجبورند به استانهای همجوار سفر کنند. تصور کنید بیماری که با درد سرطان یا نارسایی قلبی دست و پنجه نرم میکند، چگونه میتواند رنج جاده و غربت را تاب بیاورد تا صرفاً به درمان دسترسی داشته باشد؟
* خیریهها خستهاند، مردم ناامید
در این آشفتهبازار درمان، بسیاری از بیماران ناچارند به مراکز خیریه، گروههای نیکوکاری، یا پویشهای مردمی پناه ببرند. اما این پناهگاهها نیز زیر بار بیعدالتی، فقیرتر از همیشه شدهاند. روزانه، دهها درخواست کمک به خیریهها ارسال میشود و متأسفانه، بیشتر آنها بیپاسخ میمانند؛ نه از سر بیمهری، بلکه از روی ناتوانی.
عدهای دیگر، چارهای جز دریافت پول نزول برای تأمین هزینههای درمان نمیبینند. وامهایی با سود بالا، که نهتنها مشکل را حل نمیکنند، بلکه پس از درمان، بحران مالی دیگری برای خانوادهها رقم میزنند. به راستی، کدام وجدان بیداری میتواند بپذیرد که رنج بیماری با خفت بدهکاری و استیصال همراه شود؟
* غرب بندرعباس؛ قلبی بیمار در پیکرهی صنعتی کشور
وضعیت در غرب بندرعباس، جایی که دهها صنعت بزرگ در حال فعالیتاند، به مراتب بحرانیتر است. ساکنان این منطقه، به دلیل آلودگیهای زیستمحیطی ناشی از صنایع آلاینده، با موجی از بیماریهای تنفسی، ریوی و حتی سرطان مواجهاند.
با اینهمه، این منطقه هنوز از داشتن یک بیمارستان مستقل و مجهز محروم است.سؤال ساده اما مهم اینجاست: چرا صنایعی که میلیاردها تومان سود از خاک و هوای این منطقه استخراج میکنند، تاکنون حتی یک بیمارستان برای ساکنان و کارکنان خود احداث نکردهاند؟
مسئولیت اجتماعی فقط در بروشورها و همایشها معنا ندارد؛ امروز، احداث یک بیمارستان در غرب بندرعباس، مصداق روشن و واقعی ایفای مسئولیت اجتماعی است.
* یک پیشنهاد عملی: نجات سلامت، وظیفهی ملی
وضعیت فعلی نظام درمان در کشور، بهویژه در استانهایی چون هرمزگان، نیازمند تدبیر ملی، اقدام فوری و بودجه اختصاصی است. صرف وعده دادن، بازدیدهای میدانی، یا انتشار بیانیههای حمایتی، چارهی کار نیست. باید:
• بیمارستانهای دولتی با بودجه ملی تقویت شوند.
• نظام ارجاع، حذف زیرمیزی و نظارت شفاف بر عملکرد پزشکان اجرا گردد.
• صنایع موظف به تأمین زیرساختهای درمانی در محدوده فعالیتشان شوند.
• صندوقی ویژه برای درمان اقشار کمدرآمد با حمایت دولت و خیرین راهاندازی شود.
• استان هرمزگان به عنوان منطقه نیازمند فوریت درمانی در برنامههای توسعهای قرار گیرد.
* سلامت قربانی فقر، تبعیض یا رانت نشود
سلامت، حق طبیعی هر انسان است؛ حقی که نباید قربانی فقر، تبعیض یا رانت شود. جان مردم استان هرمزگان همانقدر باارزش است که ساکنان پایتخت. بیماران نیازمند درماناند، نه تحقیر؛ نیازمند احتراماند، نه بیتوجهی؛ نیازمند خدماتاند، نه وعده.
زمان آن رسیده است که صدای بیصدایان شنیده شود. چرا که هر روز تأخیر در اصلاح نظام درمانی، برابر است با از دست رفتن یک زندگی، یک خانواده، یک امید.
ثبت دیدگاه