دریانیوز//در استان هرمزگان، جایی که دریا در چند قدمی مردم است و صیادی و دریاگردی بخشی از هویت تاریخی این سرزمین به شمار میرود، شنیدن اینکه خانوادههایی هستند که اسم ماهی ها را هم نمیدانند و توان خرید مرغ و گوشت را ندارند، چیزی شبیه یک درد جانکاه است. دردِ تلخی که نه در آمارهای رسمی ثبت میشود و نه در جلسات اداری دیده میشود، اما در سفرههای خالی، در چهرههای کودکانی که با نان و چای قد میکشند و در صدای مادرانی که از شرمندگی در برابر فرزندانشان بغض میکنند، خودش را فریاد میزند. این روزها، در کوچهپسکوچههای محلات حتی بندرعباس قصه مشترکی میان خانوادههای محروم میشنویم: «گوشت از سفرهمان حذف شده… ماهی سالهاست نخریدهایم… مرغ هم شاید چند ماه یکبار.» واقعیتی که در ظاهر ساده است اما در عمق خود، آسیبهایی میپروراند که سالها بعد چهرهاش را در سلامت، رشد کودکان، کیفیت زندگی و حتی آینده این استان نشان خواهد داد.سوء تغذیه کودکان و دانش آموزان بیداد می کند.
یکی از همین خانوادهها در گفتوگویی ساده، حرفی زد که مثل سیلی بر صورت جامعه است:
«توی ۱۴ سال زندگی مشترک، هنوز گوشت نخریدیم… باور میکنید؟ فقط ایام شهادتها، نذری که میدهند، آن موقع است که گوشت میبینیم.»
این جمله، تنها روایت یک خانواده نیست؛ در ماههای اخیر در گزارشهای مختلف، بارها و بارها همین جمله با شکلهای متفاوت تکرار شده است. مادری دیگر میگوید:
«اسم ماهی ها را نمیدانم چیه، تا چه برسد به اینکه خرید کنم…» و خانم جوانی که سه فرزند قد و نیمقد دارد، میگوید: «مرغ چند ماه قبل خریدیم… همان یکبار.»
اینها حرفهای آغشته به اغراق نیستند؛ حقیقت زندگی روزمره مردمی هستند که با وجود تلاش و کار، درآمدشان حتی کفاف حداقلهای خوراک روزانه را نمیدهد.
در هرمزگانِ امروز، سفره بخش بزرگی از مردم بهطور واقعی کوچک و تهی شده است. تورم افسارگسیخته، افزایش قیمت مواد پروتئینی، نبود شغل پایدار، دستمزدهای پایین و هزینههای سنگین مسکن، خانوادههای کمدرآمد را در موقعیتی قرار داده که میان خرید نان و پرداخت اجاره، میان تهیه دارو و خرید یک کیلو مرغ، باید یکی را حذف کنندو نتیجه این انتخابهای اجباری، حذف تدریجی گوشت، مرغ و ماهی از سفرههاست. حتی حبوبات هم گران شده و در حال حذف شدن از سفره بسیاری از خانواده ها. میوه که دیگر بطور کامل از سبد غذایی محرومان حذف شده و کالایی لوکس محسوب می شود.
در چنین وضعیتی، کودکان بیشترین آسیب را میبینند. رشد جسمی، تقویت استخوان، سیستم ایمنی بدن و حتی رشد ذهنی، همه نیازمند تغذیه مناسب است؛ اما کودکی که ماههاست گوشت و ماهی نخورده، از کجا انرژی لازم برای یادگیری، رشد و سلامتی را به دست بیاورد؟ مادری در بندرعباس میگوید: «بچههام از بس نان و چای خوردن، خسته شدن… اما چه کنیم؟» این فقر غذایی، فقط داستان یک خانواده یا یک محله نیست؛ به آرامی به مسئلهای اجتماعی تبدیل شده که دیر یا زود تبعاتش گریبان استان را خواهد گرفت؛ از ضعف جسمی و بیماریها گرفته تا افت تحصیلی و افزایش آسیبهای اجتماعی. اینهمه، در استانی اتفاق میافتد که قطب دریا، صید، صنایع بزرگ، بنادر عظیم، شرکتهای پردرآمد و ظرفیتهای بیشمار اقتصادی است. تناقض تلخی است؛ در کنار دریای ماهی و میگو، خانوادهای شب را با نان خالی سر کند.خانواده هایی هستند که صبحانه شان حذف شده و گاهی نهار را باید نان و چای شیرین بخورند.
در سایه دود صنایع، کودکی به خاطر نبود پروتئین کافی کمخونی بگیرد. انواع سرطان ها در مناطق مسکونی همسایه صنایع ،چالش های زیادی را در زندگی محرومان شهری و روستایی ایجاد کرده است. وقت آن نرسیده که مسئولان، صنایع، خیرین و نهادهای حمایتی با نگاهی واقعیتر و بدون تشریفات، طرحی عملی برای امنیت غذایی خانوادههای کمدرآمد روی میز بگذارند؟ صنایع بجای تهدید به قطع اندک مسئولیتهای اجتماعی شان ،به فریاد این محرومان برسند. وقت آن نرسیده که مراکز توزیع ماهی و مرغ با قیمتهای مناسب و یارانهای، واقعاً در دسترس محرومان قرار گیرد؟ کارخانه تن ماهی بندرعباس حداقل در راستای ایفای نقش مسئولیتهای اجتماعیشان از خانواده های محرومان حمایت کند و به آنها تن ماهی بدهد تا نام ماهی را فراموش نکنند. وقت آن نرسیده که کیفیت سفره مردم، بهعنوان یک شاخص مهم رفاه در استان، جدی گرفته شود؟ در هرمزگان، خانوادههایی هستند که هنوز امید دارند؛ اما امید نیز مانند جسم انسان، بدون تغذیه کافی دوام نمیآورد. این یادداشت، تنها روایت یک رنج نیست؛ دعوتی است برای آنکه همه ما ـ مسئولان، صاحبان صنایع، خیرین و حتی شهروندان ـ دست به دست دهیم تا سفره مردم از این بیشتر شرمنده نشود. هر کودک هرمزگانی، حق دارد طعم ماهیِ همین دریا را بچشد.






ثبت دیدگاه