دریانیوز// در هرمزگانی که نامش با دریا، بندر، آب و تجارت گره خورده است، طولانیترین صفها نه در بازار ماهی و نه در اسکلهها، بلکه کنار تانکرهای آب شکل میگیرد؛ صفهایی از دبههای پلاستیکی، نگاههای خسته و دستهایی که به آبی چشم دوختهاند که هر روز از میان روستاهایشان عبور میکند، اما یک قطرهاش هم سهم آنها نیست. چگونه ممکن است در استانی که میزبان بزرگترین آبشیرینکن کشور است آن هم با ظرفیت خیرهکننده یک میلیون مترمکعب هنوز هزاران خانواده در روستاها و حتی برخی شهرها در انتظار تانکر بمانند یا با بی آبی دست و پنجه نرم کنند و ساعات و روزهای طولانی آب نداشته باشند؟ چگونه ممکن است لولههای قطور انتقال آب، درست از کنار خانههای مردم چلوگهره، قطبآباد، سیاهو، فین، سرچاهان، دهستان تا حاجیآباد عبور کند، اما هیچ خروجی فرعی برای سیراب کردن این مناطق وجود نداشته باشد؟این پرسشها نه احساسیاند و نه غیرواقعی؛ اینها صدای مردمی است که سالهاست با بیعدالتی در توزیع آب زندگی کردهاند. مردم این مناطق میگویند که «آب را از دریا میگیرند، در خاک ما شیرین میکنند، از کنار روستای ما عبور میدهند، اما به ما نمیدهند» و سخت است که کسی بتواند پاسخ قانعکنندهای برای این گلایه پیدا کند.
آبشیرینکنی که سهم هرمزگان در آن صفر است
فاز اول آبشیرینکن یکمیلیونمترمکعبی با همه ظرفیتش، تنها ۵۰ هزار مترمکعب را به هرمزگان میفروشد؛ فروش، نه هبه. فاز دوم همین پروژه که دو ماه پیش و با حضور رئیسجمهور افتتاح شد، حتی همین مقدار اندک را هم ندارد. سهم هرمزگان از فاز دوم «هیچ» است. این درحالی است که سالها پیش از آغاز پروژه، مسئولان ملی و محلی بارها وعده داده بودند که ۳۰ تا ۴۰ درصد آبشیرین تولیدی باید به عنوان ایفای مسئولیت اجتماعی در اختیار هرمزگان قرار گیرد. وعدههایی که امروز حتی یادآوری آنها برای مردم تلخ است.پروژهای که ۱۵۰ هکتار از ساحل بکر بندرعباس را به خود اختصاص داده، بهگونهای طراحی شده که تمام سود و مزایای آن راهی استانهای دیگر شود؛ یزد، اصفهان، کرمان… و هر استان دیگری که دورتر از دریا اما قدرتمندتر در مطالبهگری بوده است. اما سهم هرمزگان چه؟ فقط پساب شورتر از آب دریا که زیستگاه آبزیان را تهدید میکند و دبههای خالی آب که هر روز در صف تانکرها پر و خالی میشوند.
تشنگی در سایه لولههای پرآب
مردم روستاهای مسیر انتقال آب هر روز شاهد عبور لولههایی هستند که گنجایش آبرسانی به چندین شهر بزرگ کشور را دارد. آنها لولهها را لمس میکنند، صدای جریان آب را میشنوند، اما خانههایشان هنوز از بیآبی رنج میبرد. روستاهای چلوگهره، قطبآباد، سیاهو، فین، سرچاهان و دهستانهای اطراف حاجیآباد سالهاست به تانکر عادت کردهاند. اما آیا عادی شدن یک بیعدالتی، دلیل بر درستی آن است؟آیا پذیرفتنی است که در کنار میلیونها مترمکعب آب شیرینشده، روستاییان همچنان مجبور باشند در گرمای تابستان در صف تانکر بایستند؟ آیا رواست که در میان بیآبی، هر بار به مردم گفته شود «بودجه نیست»، «زیرساخت زمانبر است»، «اولویتهای ملی را درک کنید»؟مردم این مناطق سالهاست میپرسند:«چگونه ممکن است آب در خانه ما تولید شود اما به خانه ما نرسد؟»و هیچ مقام مسئولی تاکنون پاسخی ارائه نکرده است که مردم آن را عادلانه بدانند.
اگر این پروژه در استانهای دیگر بود…
این یک پرسش کلیدی است؛ اگر این آبشیرینکن در یزد یا اصفهان یا کرمان ساخته میشد و آب آن قرار بود به هرمزگان برسد، آیا آن استانها اجازه میدادند سهمی از آب برای ساکنانشان در نظر گرفته نشود؟ آیا هیچ مسئولی در آن استانها میپذیرفت که لولهای پر از آب از کنار مردمش عبور کند اما به آنها نرسد؟قطعاً نه.اما در هرمزگان، قصه متفاوت است؛ گویی سهم مردم این استان از «توسعه» فقط تبعات زیستمحیطی و محدودیتهای ساحلی است، نه بهرهمندی از منابعی که در خاک خودشان تولید میشود.
نقش مسئولیت اجتماعی؛ صفرِ مطلق
شرکتی که این آبشیرینکن را مدیریت میکند، در حوزه مسئولیت اجتماعی عملکردی نزدیک به صفر دارد. نه سهمی از آب به مردم داده، نه پروژهای پایدار برای کاهش تنش آبی هرمزگان تعریف کرده و نه حتی تلاش کرده است کمترین انتفاع محلی را ایجاد کند. درحالیکه در استانداردهای جهانی، شرکتهایی که از منابع طبیعی یک منطقه استفاده میکنند — بهویژه در پروژههای عظیم و اثرگذار — موظفاند سهم قابل توجهی برای جبران آثار محیطی و اجتماعی خود اختصاص دهند.اما اینجا چه؟پساب شور سهم دریا شده، بیآبی سهم مردم و سود پروژه سهم استانهای دیگر.
مطالبه روشن هرمزگان: حقآبه اجتماعی
مردم هرمزگان خواسته پیچیدهای ندارند. هیچکس از سهم سایر استانها نمیخواهد کاسته شود. مطالبه مردم فقط این است که «قبل از انتقال آب به کیلومترها دورتر، سهمی نیز به کسانی برسد که میزبان پروژهاند». این خواسته نه سیاسی است و نه شعاری؛ یک مطالبه ساده، انسانی و در چارچوب عدالت منطقهای است.واقعبینانهترین راهکار نیز روشن است: ایجاد انشعابات فرعی در مسیر خطوط انتقال و اختصاص درصدی از تولید آبشیرین به روستاها و شهرهای هرمزگان.این کار نه هزینه سرسامآور دارد و نه پیچیدگی فنی غیرقابلحل. کافی است ارادهای برای اجرای آن وجود داشته باشد؛ ارادهای که تاکنون شکل نگرفته است.اگر امروز بخشی از آب این پروژه به صورت هبه یا سهمیه اجتماعی به هرمزگان اختصاص یابد، بودجهای که اکنون برای خرید آب مصرف میشود آزاد خواهد شد و میتواند صرف تقویت زیرساختهای آبرسانی در سراسر استان شود؛ اقدامی که اثر آن دهها برابر مهمتر و پایدارتر است.
وقت پاسخگویی و اقدام است
مسئولان ملی و استانی باید صریح و شفاف پاسخ دهند:چرا با وجود وعدههای پیشین، سهم هرمزگان از این پروژه نادیده گرفته شده؟چرا مردم روستاهای تشنه باید نظارهگر عبور آب از کنار خانههایشان باشند؟و چرا هنوز هیچ طرح الزامآور و مشخصی برای ایفای نقش مسئولیت اجتماعی این آبشیرینکن وجود ندارد؟این سکوت طولانی، بهویژه پس از افتتاح فاز دوم پروژه توسط رئیسجمهور، بیشتر از گذشته سؤالبرانگیز شده است. رئیسجمهور در مراسم افتتاح این پروژه حضور داشت، اما آیا رئیس جمهور نمی دانست که مردم هرمزگان حتی یک لیوان از این آب را دریافت نمیکنند؟ آیا کسی از تشنگی سیاهو، فین، حاجیآباد و دهستانهای اطراف سخن گفت؟اگر این واقعیتها گفته نشده، باید گفته شود. اگر گفته شده اما نادیده گرفته شده، باید مطالبه شود. و اگر مطالبه شده اما نتیجه نداده، باید بیشتر و واضحتر تکرار شود.
سهم مان را هبه کنید
امروز هرمزگان نیازمند صدای بلند مطالبهگری است؛ صدایی که بگوید:«آب فقط برای انتقال نیست؛ برای زندگی است.» و زندگی مردم این استان نباید گرو بیتوجهی، بیعدالتی و بیتدبیری باشد.آبشیرینکن یکمیلیونمترمکعبی نه باید نماد نابرابری باشد و نه نشانهای از توسعه نامتوازن. این پروژه میتواند همزمان هم به استانهای دوردست آب برساند و هم روستاها و شهرهای هرمزگان را سیراب کند اگر مسئولیت اجتماعی، عدالت منطقهای و حقوق مردم این استان جدی گرفته شود.مردم هرمزگان دیگر چشمانتظار وعده نیستند؛آنها حق خود را میخواهند؛ سهمی از آبی که در خانهشان تولید میشود.
دریانیوز// در هرمزگانی که نامش با دریا، بندر، آب و تجارت گره خورده است، طولانیترین صفها نه در بازار ماهی و نه در اسکلهها، بلکه کنار تانکرهای آب شکل میگیرد؛ صفهایی از دبههای پلاستیکی، نگاههای خسته و دستهایی که به آبی چشم دوختهاند که هر روز از میان روستاهایشان عبور میکند، اما یک قطرهاش هم سهم آنها نیست.






ثبت دیدگاه