دریانیوز// در حاليکه جشنوارهي تئاتر هرمزگان با کمترين بودجه و بيشترين مشقت برگزار ميشود و دبير آن از نهادي به نهاد ديگر براي دريافت چند ميليون تومان در رفتوآمد است، در همان شهر و همان روزها ميلياردها تومان بودجه براي اجراي نمايشي خاص از محل شرکتهاي بزرگ و با حمايت مستقيم مقامات عالي استان هزينه ميشود.
اين تضاد تلخ، تصوير واقعيِ تبعيض در فرهنگ و هنر هرمزگان است؛ جايي که جشنوارهي استاني با گدايي برگزار ميشود و هنرمندان آن بايد براي حضور، ماه ها جان بکنند ذلت و خواري براي مکان تمرين وهر روز سگ دو بزند و در پايان با جوايزي اندک و تحقيرآميز روبهرو شوند؛ حالا در جشنواره اي که بر گزار هم مي شود هر سال خود شاهنامه هادارد و ماجراها در حوزه داوري و قضاوت که جاي بحثش در اين مجال و مقال نيست ،در حالي که گروههاي نزديک به مراکز قدرت در فضاي تبليغاتي و مالي کاملاً تأمين شده، با بليتهاي خريداريشدهي انبوه و توزيعشده در بازار و خيابان، روي صحنه ميروند.
هنرمندان فعال استان از اين وضعيت با واژههايي چون بي حرمتي ،تو دهني ، خفه کردن هنر ،توهين،بيعدالتي و دلالي سازمانيافته ياد ميکنند. آنان ميگويند که تئاتر در هرمزگان با گدايي زنده است و با رانت ميميردشرايطي که در آن، هنرمند براي خلق اثرش بايد از جيب خرج کند، اما اجراي وابستهاي ميلياردها تومان از بودجهي عمومي و بنگاههاي اقتصادي را ميبلعد؛ همان الگويي که سالها پيش، نمايشهاي مستقل و انتقادي را بهدليل نداشتن وابستگي، سرکوب و حذف کرد.ورودي جشنواره که بايد سمبل مشارکت باشد، به شکل صدقه کميته امدادي و تحقير پرداخت ميشود.
جوايز بهقدري ناچيزند که بهجاي تشويق، توهين و مسخره کردن هنرمند تلقي ميشوند.گروهها بدون حمايت مالي، بيمحل تمرين و بيتجهيزات اجرا کار ميکنند، اما همان مديراني که پاسخ تلفن هنرمندان را نميدهند، براي يک تئاتر خاص، بودجههاي کلان تصويب ميکنند.پشت اين پولپاشيها شبکهاي از دلالان هنر فعال است؛ واسطههايي که با استفاده از روابط سياسي و اقتصادي، تصميم ميگيرند کدام نمايش حمايت شود و کدام فراموش گردد.
در چنين شرايطي، تئاتر هرمزگان نه ميدان خلاقيت که ميدان معامله و نمايش قدرت است. آنچه امروز در بندرعباس ميگذرد، تنها بحران بودجه نيست؛ بحرانِ عدالت فرهنگي است.هنر در اين جغرافيا سالهاست به حاشيه رانده شده و هنرمندانش خسته از تبعيض، ريا و وعدههاي بيپشتوانهاند.جشنوارهاي که بايد جشنِ تئاتر باشد، به نمادِ بياعتمادي و شرم فرهنگي تبديل شد.






ثبت دیدگاه