دریانیوز// مديرکل هواشناسي هرمزگان هشدار داده که پاييز خشکي در پيش است و اين نشانهاي جدي از تشديد بحران آب در استان است. اما هنوز راه حل جدي و موثري براي اين مشکل در هرمزگان ارائه نشده است.
اگرچه در برخي از استان ها اين روزها خبرهايي از راهحلهاي فوري و کماثر مانند بارور کردن ابرها بگوش مي رسد، اما آنچه که مشهود است غافل بودن مسئولان از اينمهم است که بدون اصلاح فرهنگ مصرف و مديريت پايدار منابع، هيچ اقدامي بحران آب را حل نميکند. بيتوجهي به کاهش مصرف و آموزش عمومي، نشان ميدهد که دولت هنوز بحران را جدي نگرفته و به جاي اقدام ساختاري، به دنبال راهحلهاي نمادين و کوتاهمدت است.
در سال ۲۰۱۸، شهر کيپتاون آفريقاي جنوبي، يکي از مهمترين مراکز اقتصادي و گردشگري قاره آفريقا، در آستانهي يک فروپاشي زيرساختي قرار گرفت؛ روز صفر—روزي که قرار بود آب لولهکشي براي ساکنان شهر کاملاً قطع شود. اين هشدار جهاني، تنها يک بحران زيستمحيطي نبود، بلکه آزموني براي مديريت شهري، مسئوليتپذيري دولتمردان و بلوغ اجتماعي مردم بود. آزموني که کيپتاون، هرچند با سختي، از آن عبور کرد.
حال، هفت سال بعد، بندرعباس-مرکز استان هرمزگان، يکي از گرمترين و مهمترين بنادر جنوب ايران- در وضعيتي مشابه قرار گرفته، اما با يک تفاوت بزرگ: ما هنوز نپذيرفتهايم که در بحران هستيم.
* بحران پنهان در پس سکوت
قطعي آب در مناطق مختلف شهر، کاهش شديد فشار در برخي محلات، استفاده از تانکر در مناطق حاشيهاي، افزايش هزينه خانوارها براي خريد آب بطري يا ذخيرهسازي، همه نشان از بحراني دارد که ديگر نميتوان آن را انکار کرد. با اين حال عجيب است که در ادبيات رسمي مسئولان، هنوز از کلمهي «بحران» استفاده نميشود. گويي هنوز اميد داريم که اين وضعيت «موقتي» و «قابل مديريت» است.
اين در حالي است که منابع آبي بندرعباس در آستانه فروپاشي هستند. سد استقلال ميناب، مهمترين منبع تأمين آب شرب شهر، به کمترين سطح تاريخي خود رسيده و با رسوبگيري شديد و کاهش ورودي از سرشاخهها، ديگر نميتواند نياز پايه شهر را تأمين کند. چاههاي نيان و شميل نيز با افت شديد سطح سفرههاي زيرزميني و افزايش شوري، عملاً در مرز بهرهبرداري غيراقتصادي قرار گرفتهاند.
آبشيرينکنها، گرچه بهعنوان راهکار جايگزين مطرح ميشوند، اما با ظرفيت اندک، هزينههاي بالا، وابستگي تکنولوژيکي و مشکلات زيرساختي در انتقال و توزيع، هنوز نقش پُررنگي در تأمين پايدار ندارند.
* از کيپتاون تا بندرعباس؛ تفاوت در مواجهه، نه در بحران
شباهتهاي اقليمي و منابع محدود آبي ميان بندرعباس و کيپتاون غيرقابل انکار است. هر دو شهر با تابستانهايي داغ، رطوبت بالا، وابستگي به منابع سطحي و کاهش بارندگي مواجهاند. اما تفاوت اصلي در مواجهه با بحران است.
در کيپتاون، وقتي روز صفر اعلام شد، شهرداري با انتشار جدول زمانبنديشده کاهش دسترسي به آب، مردم را در جريان جديترين مرحله بحران قرار داد. استفاده از آب بيش از ۵۰ ليتر در روز براي هر شهروند با جريمه مواجه شد. شرکتهاي بزرگ مکلف به بازچرخاني آب شدند، دستگاههاي دولتي الگوهاي مصرف را تغيير دادند و رسانهها به شکل شبانهروزي، افکار عمومي را نسبت به وضعيت بحراني آگاه کردند.
نتيجه؟ مردم احساس کردند که بايد مشارکت کنند. کمپينهاي مردمي راه افتاد، مخازن آب باران بر بام خانهها نصب شد، استفاده مجدد از آب دوش، آبياري قطرهاي خانگي و آموزش صرفهجويي در مدارس، همه به يک فرهنگ جديد زيستمحيطي بدل شد.
در بندرعباس اما، نه کمپيني آغاز شد، نه صداي آژير خطر به درستي به گوش مردم رسيد. مردم با بحران نه بهعنوان يک پروژه همگاني، که بهمثابه يک تهديد بيپاسخ برخورد ميکنند. نتيجه اين غيبت حکمراني آب، چيزي نيست جز افزايش بياعتمادي، خشم پنهان و خودياري فردي-مانند ذخيره آب در تانکرها، خريد آب و مهاجرت موقت.
* نقش پنهان صنايع و پروژههاي توسعهمحور
در حاشيه بحران آب در بندرعباس، نميتوان از نقش صنايع بزرگ، پروژههاي عمراني، ساختوسازهاي گسترده و تخصيصهاي غيرشفاف منابع آبي غافل شد. هماينک، واحدهاي پتروشيمي، نيروگاهها و کارخانههاي متعدد در غرب بندرعباس، حجم قابل توجهي از آب را-حتي آبشيرين شده-مصرف ميکنند. در حالي که مردم شهر در برخي محلات بهدنبال ظرفي براي پر کردن آب مصرفي روزانهاند، پروژههاي صنعتي به فعاليت خود ادامه ميدهند، بيآنکه اطلاعات شفافي از ميزان مصرف، سيستمهاي بازچرخاني يا حقآبه مشخص آنها در دسترس عموم باشد.
از سوي ديگر، توسعه بيبرنامه شهر، بدون توجه به ظرفيتهاي زيستمحيطي، موجب شده تا بارگذاري جمعيتي و زيرساختي بيشتر از توان طبيعي شهر شود. طرحهاي مسکن مهر، نوسازي بافتهاي فرسوده بدون ارتقاي تأسيسات زيرساختي و توسعه شهرکهاي جديد بدون منابع آب پايدار، به بحراني فراتر از کمآبي دامن زدهاند: بحران عدالت.
* رسانههاي ساکت، جامعهي بيخبر
يکي از تفاوتهاي بنيادين بندرعباس با کيپتاون، در عملکرد رسانهها و نخبگان اجتماعي است. در کيپتاون، رسانهها نه تنها بحران را بازتاب دادند، بلکه روايتهاي اميدبخش از مقاومت شهري، اصلاح الگوي مصرف، ابتکارات مردمي و راهحلهاي خلاقانه را نيز پوشش دادند.
اين نقشآفريني رسانهاي، اعتماد عمومي را بالا برد و به شکلگيري يک هويت جمعي در مواجهه با بحران کمک کرد.در بندرعباس اما، رسانهها يا در سکوتاند، يا دچار روزمرگي و پراکندگي روايتاند. برخي به بيان شکايتهاي پراکنده مردم بسنده ميکنند، برخي با ملاحظه از کنار موضوع عبور ميکنند و کمتر رسانهاي ديده ميشود که با گزارشهاي ميداني، تحليلهاي علمي يا روايتهاي الهامبخش، مسئله را به دغدغهاي اجتماعي بدل کند.
* راهحل چيست؟ اميد هست، اما…
واقعيت اين است که بحران آب در بندرعباس، اگرچه سخت و پيچيده است، اما غيرقابل مديريت نيست. آنچه اکنون نياز فوري ماست، پذيرش رسمي بحران، اقدام هماهنگ، شفافيت اطلاعات و مشارکت واقعي مردم است. پيشنهادهايي که ميتوانند مبناي يک بازنگري ساختاري در سياستهاي آبي شهر باشند، عبارتاند از:
- تدوين و اجراي طرح اضطراري مديريت آب شهري، با اعلام رسمي وضعيت بحران و انتشار دادههاي دقيق و بهروز؛
- اصلاح نظام تخصيص منابع آبي و اولويتبخشي به شرب، بهداشت و نيازهاي عمومي بر صنايع پرمصرف؛
- سرمايهگذاري در انرژي پاک و توسعه آبشيرينکنهاي خورشيدي، همراه با بازچرخاني گسترده آب در بخشهاي صنعتي و خدماتي
- آموزش عمومي، مشارکت داوطلبانه مردم و ايجاد کمپينهاي شهري براي تغيير الگوي مصرف؛
- تقويت رسانهها، حمايت از روزنامهنگاران محيطزيستي و ايجاد فضاي گفتگو بين مردم، مديران و نخبگان علمي.
* در پايان
بندرعباس، شهري استراتژيک است که تا کنون تابآوري بالايي را در مواجهه با مشکلات از خود نشان داده است. اما تابآوري اين شهر در برابر بحرانها، بهويژه بحران آب، ديگر نبايد بهعنوان «قدرت تحمل» تعبير شود. تابآوري واقعي، توانايي جامعه براي درک بحران، سازماندهي پاسخ و بازسازي آينده است. اکنون زمان تصميم است. يا بندرعباس ميپذيرد که در آستانهي روز صفر قرار دارد و براي تغيير اقدام ميکند، يا در سکوتي خفهکننده، آب و اعتماد را با هم از دست خواهد داد.
ثبت دیدگاه