دریانیوز// در حالی که کشور در بسیاری از حوزهها با چالشهای اقتصادی، اجتماعی و زیرساختی دستوپنجه نرم میکند، یکی از بحرانیترین و نگرانکنندهترین معضلاتی که کمتر در صدر اولویتهای ملی قرار میگیرد، کمبود شدید نیروی انسانی آموزشی و فضاهای فیزیکی مناسب در نظام تعلیم و تربیت استان هرمزگان است؛ استانی که با جمعیت رو به رشد، نرخ بالای فرزندآوری و گستره وسیع جغرافیایی، اکنون در آستانه شرایط نامناسب وغیرعادلانه آموزش عمومی در مناطق شهری، روستایی و حاشیهای خود قرار گرفته است.
بر اساس آمار رسمی مسئولان آموزش و پرورش استان در اواخر سال گذشته، هرمزگان با کمبود حداقل ۲۵۰۰ معلم مواجه است. این در حالی است که هر سال با بازنشسته شدن بخشی از نیروهای شاغل، این شکاف عمیقتر میشود. اما تناقض فاحش، آنجاست که در آزمون جدید استخدام آموزش و پرورش که بهتازگی ثبتنام آن آغاز شده، برای رشتههای مختلف در هر شهر ، تنها یک یا دو سهمیه تعیین شده و در معدود مواردی به سه یا چهار نفر و بیشتر رسیده است.
سهمیهای که حتی اگر در بهترین حالت خود نیز تحقق یابد، فقط چندصدنفرخواهد بود؛ عددی که با نیاز واقعی استان فرسنگها فاصله دارد و نمیتواند پاسخی برای کلاسهای خالی و دانشآموزان سرگردان باشد و بایستی استخدام معلم در استان حداقل ۵ برابر سهمیه فعلی باشد تا این کمبود برطرف شود.از طرفی دیگر استان هرمزگان نیازمند ساخت و تجهیز حداقل ۶۰۰ مدرسه جدید برای رسیدن به استانداردهای حداقلی آموزشی است.
این یعنی نه تنها نیروی انسانی، بلکه زیرساختهای فیزیکی آموزش نیز به شدت دچار فقر و نقصاناند. در بسیاری از روستاها و مناطق محروم، هنوز دانشآموزان در کانکس و کلاسها و ساختمانهایی فرسوده و ناایمن درس میخوانند و یا به دلیل نبود مدرسه، مجبورند کیلومترها راه را برای حضور در مدرسه طی کنند.
در مواردی نیز اساساً به دلیل نبود معلم، کلاس درس تعطیل است یا از نیروهای غیرمتخصص، بازنشسته، یا بدون صلاحیت علمی استفاده میشود که والدین از این شرایط ناعادلانه آموزشی برای فرزندان شان بشدت گلایه مندند و این تبعیض آموزشی سرنوشت فرزندان شان را تغییر می دهد.
* بیکاران تحصیلکرده در مقابل صندلیهای خالی معلمی
نکته قابل تأمل آنجاست که این بحران در حالی رخ میدهد که فارغالتحصیلان دانشگاهی استان، در صف بیکاری ایستادهاند واین استان بالاترین نرخ بیکاری را درکشور دارد. جوانانی که با هزار امید وارد دانشگاه شدهاند، اما پس از فراغت از تحصیل، نه بازار کار مشخصی دارند و نه امکان ورود به بدنه آموزش رسمی کشور برایشان فراهم است.
بسیاری از این افراد ناچارند در برخی از مدارس غیردولتی با حقوقهایی نازلتر از هزینه ایابوذهابشان تدریس کنند و برخی دیگر عطای کار را به لقایش میبخشند یا به مشاغل کاذب و غیررسمی روی میآورند. این در حالیست که اگر همین نیروهای تحصیلکرده بومی، جذب آموزش و پرورش شوند، میتوانند بخشی از کمبود مزمن معلم را در استان جبران کنند.
* دانشآموزانی در حاشیه؛ بدون معلم، بدون فرصت
ضعف زیرساختهای آموزشی و کمبود معلم، تأثیرات ویرانگری بر کیفیت آموزش دانشآموزان گذاشته است؛ بهویژه در محلات کمبرخوردار، روستاها و مناطق حاشیهای و مسکن مهر. در این مناطق، هر ساله دانشآموزان اغلب برای برخی دروس اصلاً معلم ندارند، یا در طول سال، تنها چند جلسه بهطور پراکنده تدریس میشود.
این وضعیت نهتنها باعث افت شدید پایه تحصیلی و عدم رقابت در آزمونهایی نظیر کنکور شده، بلکه بسیاری از نوجوانان بهکلی از تحصیل دلسرد شده و ترک تحصیل میکنند و برخی هم در دام اعتیاد به موادمخدر و مشروبات الکلی گرفتار می شوند. برخی نیز جذب فعالیتهای غیردرسی و حتی آسیبزا میشوند که آینده آنان و جامعه را تهدید میکند.
* عدالت آموزشی یا گزینش طبقاتی؟
یکی از پیامدهای ناگوار این کمبود، رشد بیرویه پدیدهای به نام دانشآموزگزینی است. در اردیبهشتماه، بسیاری از مدارس غیردولتی و برخی مدارس خاص در استان، اقدام به ثبتنام زودهنگام، آزمون ورودی و مصاحبه کردهاند؛ مدارسی که بهواسطه کیفیت آموزشی بهتر، تعداد معدودی از دانشآموزان را پذیرش میکنند و باعث ایجاد حس تبعیض در بین سایر دانشآموزان میشوند.
بازماندگان از ورود به این مدارس اغلب دچار سرخوردگی و افت انگیزه میشوند و به این نتیجه میرسند که آموزش باکیفیت، کالایی لوکس است که تنها در دسترس گروهی خاص قرار دارد.
* چه کسی پاسخگوست؟
پرسش اصلی اینجاست که چرا استانداری هرمزگان و ادارهکل آموزش و پرورش استان، پیگیر افزایش سهمیههای استخدامی و رفع کامل کمبود معلم نیستند؟ چرا این وضعیت بحرانی، با وجود آمارهای روشن، هنوز در سطح ملی به عنوان اولویت مطرح نمیشود؟ مگر نه اینکه آموزش زیربنای توسعه و امنیت پایدار است؟ آیا محروم ماندن فرزندان این استان از آموزش کیفی، به معنای بازتولید فقر، بیکاری، نابرابری و مهاجرتهای اجباری در سالهای آینده نیست؟
* مسئله اتباع بیگانه و فشار بر سیستم آموزشی
در کنار همه این موارد، حضور بیش از ۱۳ هزار دانشآموز اتباع خارجی در مدارس استان، به فشار بر سیستم آموزشی دامن زده است. اگرچه آموزش کودکان از منظر انسانی و بینالمللی امری ضروریست، اما در شرایطی که کودکان ایرانی از حداقلهای آموزشی محروم ماندهاند، این حضور، رقابت برای منابع محدود را افزایش داده و نارضایتیهایی را در بین خانوادهها ایجاد کرده است. در برخی مدارس، تراکم دانشآموزان به حدیست که معلم نمیتواند حتی یک دقیقه وقت مفید برای هر دانشآموز صرف کند.
* راهکار چیست؟
برای نجات آموزش در هرمزگان، باید تصمیمات جدی و عملیاتی در سطوح بالا گرفته شود:
• افزایش فوری و حداقل ۵ برابری سهمیه استخدامی معلم در آزمونهای پیشرو.
• اختصاص بودجه ملی ویژه برای ساخت و تجهیز ۶۰۰ مدرسه مورد نیاز استان.
• بهکارگیری نیروهای بومی و تحصیلکرده استان با تسهیل شرایط گزینش و استخدام.
• ایجاد انگیزه مادی و معنوی برای معلمان شاغل در مناطق محروم و روستایی.
• توسعه مدارس دولتی با کیفیت و جلوگیری از رشد افسارگسیخته مدارس غیردولتی گزینشی و غیراستاندارد در فضای آموزشی و…..
* ناعدالتی آموزشی
هرمزگان امروز، آینهای تمامنما از نابرابری آموزشی در کشور است. استان مرزی ، استراتژیک و محروم که اگر امروز مورد توجه قرار نگیرد، فردا با بحرانی انسانی و اجتماعی مواجه خواهد شد که مهار آن، بسیار پرهزینهتر از امروز خواهد بود.
ثبت دیدگاه