دریانیوز//بحران احترام امروز به یکی از شاخصهای بارز دگرگونیهای اجتماعی در جوامع تبدیل شده است. در زندگی روزمره چه در خیابان، محل کار، محیط آموزشی و چه در فضای مجازی، شاهد افزایش واکنشهای تند، کاهش صبوری و گسترش بیتفاوتی نسبت به حرمت و شأن دیگران هستیم. این وضعیت بیش از آنکه یک مسئله فردی ، بازتاب فشارهای ساختاری و تغییرات فرهنگی گستردهای است که طی سالهای اخیر شدت یافته است.
ریشه این مهم از افزایش مسائل اقتصادی و کاهش اعتماد عمومی گرفته تا رشد ارتباطات آنلاین و سرعت بالای تعاملات اجتماعی نشان گرفته است. لذا عوامل فوق موجب شده روابط انسانی شکننده تر و ظرفیت گفتوگو کاهش یابد. بحران احترام در اصل یک هشدار اجتماعی محسوب و نشان میدهد جامعه برای حفظ آرامش، همبستگی و امنیت روانی به بازسازی شیوههای ارتباطی و تقویت ارزشهای مشترک نیاز دارد.
از نگاه جامعهشناسی بحران احترام به وضعیتی گفته میشود که در آن هنجارها و الگوهای تعامل اجتماعی دچار اختلال و روابط میان افراد، گروهها و نهادها از چارچوبهای معمول ادب، حرمت و رعایت شأن انسانی فاصله میگیرد. این بحران نتیجه فرسایش سرمایه اجتماعی، کاهش اعتماد میانفردی، گسترش نابرابری و افزایش تنشهای ساختاری است. عواملی که باعث میشوند سازوکارهای تنظیمکننده تعاملات مانند خانواده، مدرسه، رسانه و قوانین نانوشته فرهنگی قدرت اثرگذاری خود را از دست بدهند و در چنین شرایطی جامعه به سمت تعارضهای کلامی، خشونت نمادین، قطبیسازی و کاهش تحمل تفاوتها گام بر می دارد.
بنابراین بحران احترام در سطح اجتماعی نشانهای از ضعف انسجام، کاهش همبستگی و تضعیف فرهنگ گفتوگو است.از دیدگاه روانشناسی بحران احترام زمانی رخ میدهد که توانایی افراد در مدیریت هیجانها، تنظیم خشم، همدلی و حفظ مرزهای بینفردی مختل و فشارهای روانی، استرس مزمن، فرسودگی عاطفی و احساس بیارزشی یا تهدیدشدگی، افراد را به واکنشهای سریع، پرخاشگرانه و دفاعی سوق میدهد. در سطح فردی بحران احترام به شکل کاهش تحمل و پایین آمدن تابآوری متعدد زندگی ظاهر میشود و افراد نسبت به نقد یا تفاوتهای رفتاری حساس تر میشوند.
در این شرایط احترام به عنوان یک ارزش هزینه بر و غیرضروری تجربه میشود و سلامت روان جمعی و مهارتهای ارتباطی افراد به شدت تضعیف میشوند.بخشی از ریشههای بحران احترام در فشارهای اقتصادی و ساختاری نهفته است. فشارهای مالی و اقتصادی، نابرابری و احساس بیعدالتی تابآوری اجتماعی را کاهش داده و اعتماد میانفردی و اعتماد به نهادها را فرسوده می نمایند و در چنین فضایی، روابط اجتماعی از حالت همدلی و تعاملی به شکلی رقابتی و مبتنی بر بیاعتمادی تغییر می یابد.
این وضعیت هنجارهای قدیمی احترام و حرمتگذاری را تضعیف و جامعه را نسبت به تنش، سوءظن و واکنشهای هیجانی حساس تر میسازد.تحولات فرهنگی و رسانهای نیز نقش مهمی در این بحران دارند نظیر گسترش شبکههای اجتماعی و سرعت بالای ارتباطات دیجیتال که تعاملات را سطحی و هیجانی تر نموده و زمینه بروز خشونت کلامی و بیاحترامی را فراهم آورده است. ضعف نهادهایی مانند خانواده، مدرسه و رسانههای مسئول باعث شده الگوهای ارتباطی مبتنی بر احترام کمتر آموزش داده شده و نسلهای مختلف فرصت گفتگوی سازنده و همدلانه را نداشته باشند.
فاصله میان ارزش ، باور و بایدها و سبکهای زندگی نسلها سوء تفاهم و کاهش همراهی کلامی و غیر کلامی را تشدید کرده است.شرایط زندگی شهری و سبک زندگی جدید، فشار روانی و ازدحام اجتماعی را افزایش داده و افراد را در روابط روزمره کم صبر و طاقت نموده است. فردگرایی تقویت شده و توجه به منافع جمعی و حقوق دیگران کاهش یافته است و لذا این مجموعه فشارهای ساختاری، تحولات فرهنگی و تغییرات سبک زندگی زمینه شکلگیری یک بحران چندلایه و گسترده در جامعه امروز را فراهم آورده است.مصادیق بحران احترام را میتوان در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی مشاهده کرد.
در تعاملات روزمره رفتارهایی مانند پرخاشگری در رانندگی، بیتوجهی به نوبت، بیاعتنایی به حریم شخصی و واکنشهای تند در مواجهه با اختلافنظر، نمونههای آشکار این بحران هستند. در خانواده بیاعتنایی میان نسلها، تحقیر فرزندان یا والدین، و ناتوانی در گفتگوی آرام نشانههای کاهش احترام در روابط نزدیک است. در مدارس و محیطهای آموزشی کاهش حرمت معلم، رفتارهای توهینآمیز دانشآموزان و ضعف در رعایت مقررات دیده میشود و در محیط کار بیتوجهی مدیران به کرامت کارکنان، برخوردهای تحقیرآمیز و رقابتهای مخرب نمونههای روشن این پدیدهاند.
در فضای مجازی نیز خشونت کلامی، قضاوتهای عجولانه، تمسخر و حملههای گروهی به وضوح قابل مشاهده است.با وجود این بحران جدی والدین با الگو بودن در رفتار محترمانه، گوش دادن فعال، آموزش مدیریت هیجان و حل تعارض فضایی را ایجاد نمایند که فرزندان ارزش احترام فردی و اجتماعی را درک نمایند. ایجاد فرصت برای بیان نظر، تشویق به رعایت حقوق دیگران و بازخوردهای سازنده عملکردی، مهارتهای ارتباطی و همدلی از مصادیق کاهش بحران احترام در حوزه خانواده محسوب می شوند. در سطح سازمانی نیز مدیران با رفتار حرفهای، عدالت در تصمیمگیری، شنیدن نظرات کارکنان و قدردانی از تلاشها، فرهنگ احترام و همکاری را نهادینه می نمایند.
لازمه این اقدام جدی و پیشگیرانه در سازمانها تدوین مقررات روشن، آموزش مهارتهای ارتباطی و مقابله با رفتارهای تحقیرآمیز ، استرس و … می باشد. در پایان بایتذکر شد که بحران احترام پدیدهای چندلایه ای است که ناشی از فشارهای اقتصادی، تحولات فرهنگی، تغییر سبک زندگی و … است. آثار بحران احترام امروزه در روابط روزمره، خانواده، مدرسه، محیط کار و فضای مجازی به وضوح دیده میشود و لازمه کاهش این بحران بازسازی الگوهای رفتاری، آموزش مهارتهای ارتباطی، ارتقای همدلی و تقویت فرهنگ گفتگو است. در این میان و در شرایط کنونی والدین و مدیران نقش کلیدی در نهادینه کردن احترام داشته و با رفتار و ایجاد فضای امن و عادلانه میتوانند سلامت روانی و انسجام اجتماعی را افزایش دهند.






ثبت دیدگاه