دریانیوز// استان هرمزگان، این خطه گرم و پرافتخار جنوب ایران، امروز در آستانه فاجعهای انسانی قرار دارد که ابعاد آن میتواند از انفجار بندر شهید رجایی نیز هولناکتر باشد.
نیمی از شهر بندرعباس و بخش عظیمی از این استان را بافتهای فرسوده و محلات حاشیهای تشکیل دادهاند؛ مناطقی که نهتنها از حداقلهای زندگی شهری محروماند، بلکه هر لحظه در معرض تخریب و مرگ ساکنان خود هستند. این یک هشدار نیست، یک فریاد است: اگر امروز اقدامی انقلابی برای نوسازی بافت فرسوده و بازگشایی معابر صورت نگیرد، فاجعهای با تلفات دهها هزار نفری دور از انتظار نخواهد بود.
بافت فرسوده، بمب ساعتی زیر پای محرومان
در بندرعباس و بسیاری از شهرهای هرمزگان، خانههای فرسوده و قدیمی که گاه قدمتی بیش از نیمقرن دارند، پناهگاه خانوادههای محرومی هستند که توان مالی برای بازسازی یا حتی اجاره مسکن جدید ندارند. در این خانهها، چند نسل از یک خانواده – از پدربزرگ و مادربزرگ تا فرزندان و نوهها – در کنار هم زندگی میکنند، نه از سر انتخاب، بلکه از سر اجبار.
سقفها و دیوارهای ترکخورده این خانهها، که برخی در زلزلههای خفیف یا بارندگیهای فصلی فرو ریختهاند، هر لحظه ممکن است به گور دستهجمعی ساکنان تبدیل شوند. این املاک فرسوده، که مالکانشان به دلیل فقر و محرومیت قادر به نوسازی نیستند، بمبهای ساعتی هستند که در قلب شهر تیکتاک میکنند.سالهاست که محرومان این مناطق با حداقل امکانات زندگی میکنند.
برخی از این خانهها با کمک خیرین، گروههای جهادی یا نهادهای حمایتی و… بهصورت موقت تعمیر شدهاند، اما این اقدامات، مانند وصلهای بر لباسی پوسیده، کافی نیست. واقعیت این است که بدون یک برنامه جامع و انقلابی برای نوسازی بافت فرسوده، این مناطق به قتلگاه محرومان تبدیل خواهند شد.فقط در یک محله آیت ا…غفاری بندرعباس بیش از ۱۰۰خانه فرسوده شناسایی شده است که ساکنان محرومش که چندصد خانواده مستضعف هستند، توان بازسازی و تعمیرش را ندارند وسقف و دیوار برخی از این خانه ها فروریخته اند .
معابر تنگ و تاریک، قفس مرگ ساکنان
یکی از بزرگترین مشکلات بافت فرسوده بندرعباس، معابر تنگ، باریک و تاریک این محلات است. کوچههایی که گاه عرض آنها به یک متر هم نمیرسد، نهتنها امکان تردد خودروهای امدادی مانند آتشنشانی و آمبولانس را سلب کرده، بلکه به پاتوق معتادان، اراذل و اوباش و فروشندگان مواد مخدر و مشروبات الکلی تبدیل شدهاند.
بارها شاهد بودهایم که آتشسوزی در این محلات به دلیل عدم دسترسی آتشنشانی، خانهها را به خاکستر تبدیل کرده و جان و مال ساکنان را نابود کرده است. بیماران بسیاری نیز به دلیل عدم امکان ورود آمبولانس به این کوچهها، در مسیر بیمارستان جان خود را از دست دادهاند.
تاریکی این معابر، که حتی از روشنایی حداقلی برخوردار نیستند، امنیت ساکنان را به شدت تهدید میکند. کودکان، زنان و سالمندان این محلات هر روز در معرض خطراتی هستند که نتیجه بیتوجهی به زیرساختهای شهری است. بازگشایی معابر و ایجاد خیابانهای ایمن و قابل دسترس، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت حیاتی است. بدون این اقدام، خدماترسانی به ساکنان عملاً غیرممکن خواهد بود و فاجعه بعدی تنها یک جرقه یا یک زلزله کوچک با خود به همراه خواهد آورد.
انفجار بندر شهید رجایی،هشداری که نادیده گرفته نشود
انفجار در بندر شهید رجایی، زنگ خطری است که باید همه ما را بیدار کند. این حادثه نشان داد که بیتوجهی به زیرساختها و عدم پیشگیری به موقع، میتواند به فاجعهای با ابعاد غیرقابل تصور و جبران منجر شود. اما آیا درس عبرت می گیریم؟ متأسفانه خیر. بافت فرسوده بندرعباس و هرمزگان، که بسیار شکنندهتر از هر تأسیسات صنعتی است، همچنان در انتظار انفجاری تخریبی است که میتواند جان دهها هزار نفر را بگیرد. این انفجار، نه از مواد منفجره، بلکه از فرسودگی، فقر، و بیتفاوتی مسئولان شکل خواهد گرفت.
بیتفاوتی مسئولان، آواری سنگینتر از فرسودگی
بیتفاوتی مسئولان نسبت به وضعیت بافت فرسوده، خود آواری است که بر سر محرومان این مناطق فرود آمده است. سالهاست که ساکنان این محلات فریاد کمک سر دادهاند، اما پاسخ آنها جز وعدههای توخالی و طرحهای نیمهکاره نبوده است. این بیتوجهی، نهتنها جان محرومان را به خطر انداخته، بلکه اعتماد آنها به دولت ها و دستگاههای مسئول را نیز خدشهدار کرده است. مستضعفان ،امروز در زیر سایه فقر و فرسودگی، در انتظار فاجعهای انسانی هستند.
راهکار: انقلاب در نوسازی و بازگشایی معابر
برای جلوگیری از این فاجعه قریبالوقوع، نیاز به یک انقلاب در نوسازی بافت فرسوده و بازگشایی معابر داریم. این انقلاب باید با مشارکت همه دستگاههای دولتی، نهادهای حمایتی و انقلابی، صنایع بزرگ منطقه در راستای مسئولیتهای اجتماعی و خیرین شکل بگیرد.
وقتی فقر و فرسودگی دست به دست هم میدهند
فقر در هرمزگان، بهویژه در محلات حاشیهای و بافت فرسوده بندرعباس، تنها یک مشکل اقتصادی نیست؛ بلکه یک بحران اجتماعی، فرهنگی و انسانی است. ساکنان این مناطق که اغلب از اقشار محروم و کارگران روزمزد هستند، نهتنها با مشکلات معیشتی دستوپنجه نرم میکنند، بلکه در محیطی زندگی میکنند که هر لحظه ممکن است به گورشان تبدیل شود.
خانههایی که دیوارهایشان با کوچکترین لرزشی فرو میریزند، سقفهایی که در بارانهای موسمی چکه میکنند یا فرو میافتندو کوچههایی که حتی یک خودروی امدادی نمیتواند از آن عبور کند، تصویری از زندگی این مردم است. این شرایط، نهتنها کرامت انسانی آنها را زیر سؤال برده، بلکه آنها را در معرض خطری دائمی قرار داده است.
در این میان، کودکان، زنان و سالمندان، آسیبپذیرترین گروهها هستند. کودکان این محلات که باید در محیطی امن و سالم رشد کنند، در کوچههای تاریک و پرخطر بازی میکنند و در معرض انواع آسیبهای اجتماعی قرار دارند. زنان، که گاه سرپرست خانوار هستند، برای تأمین معاش خانواده در این محیط ناامن تردد میکنند و سالمندان، که باید در آرامش دوران پیری خود را سپری کنند، در خانههایی زندگی میکنند که هر لحظه ممکن است بر سرشان آوار شود. این وضعیت، نهتنها یک فاجعه بالقوه، بلکه یک ظلم آشکار به این اقشار است.
زلزله، آتشسوزی، یا باران؛ کدامیک فاجعه را رقم خواهد زد؟
هرمزگان، به دلیل موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی، همواره در معرض بلایای طبیعی مانند زلزله و سیل بوده است. زلزلههای خفیف سالهای گذشته، که خوشبختانه تلفات سنگینی نداشتند، نشان دادند که بافت فرسوده این منطقه چقدر شکننده است. دیوارهای ترکخورده و سقفهای فروریخته در این زلزلهها، هشداری بودند که متأسفانه جدی گرفته نشدند.
اگر زلزلهای با شدت بیشتر رخ دهد، که با توجه به گسلهای فعال منطقه دور از انتظار نیست، بافت فرسوده بندرعباس به تلی از آوار تبدیل خواهد شد و هزاران نفر زیر آن مدفون خواهند شد.آتشسوزی نیز یکی دیگر از تهدیدات جدی است. بسیاری از خانههای فرسوده، به دلیل استفاده از مصالح غیراستاندارد و سیمکشیهای قدیمی، در برابر آتشسوزی بسیار آسیبپذیرند.
بارها دیدهایم که یک جرقه کوچک، به دلیل عدم دسترسی آتشنشانی، به فاجعهای بزرگ تبدیل شده است وخانه هایی به تلی از خاکستر تبدیل شده اند. بارندگیهای فصلی نیز، که در سالهای اخیر شدت بیشتری یافتهاند، دیوارها و سقفهای فرسوده را تخریب کرده و خانوادهها را بیسرپناه گذاشتهاند. این تهدیدات، هر کدام بهتنهایی کافیاند تا فاجعهای انسانی رقم بزنند، اما در کنار هم، یک کابوس تمامعیار را شکل دادهاند.
نقش نهادهای انقلابی و خیرین، از شعار تا عمل نهادهای انقلابی، که همواره داعیهدار حمایت از مستضعفان بودهاند، اکنون در آزمونی بزرگ قرار دارند. این نهادها، که از امکانات و بودجههایی برخوردارند، باید پا به میدان بگذارند و با اجرای طرحهای عملیاتی، به بازسازی بافت فرسوده و بازگشایی معابر کمک کنند. ساخت خانههای مقاوم، تأمین مصالح ساختمانی و ارائه کمکهای بلاعوض به مالکان، از جمله اقداماتی است که میتواند از این نهادها انتظار داشت.
خیرین نیز، که همواره در بحرانها یار و یاور مردم بودهاند، باید نقش پررنگتری ایفا کنند. تشکیل صندوقهای خیریه برای بازسازی خانههای فرسوده، تأمین هزینههای تعمیرات و حتی ساخت خانههای جدید برای نیازمندان، میتواند بخشی از این بار سنگین را از دوش محرومان بردارد. اما این اقدامات، بدون هماهنگی و برنامهریزی کلان، مانند قطرهای در اقیانوس خواهد بود. نیاز است که خیرین، نهادهای انقلابی و دستگاههای دولتی در یک جبهه واحد عمل کنند.
صنایع بزرگ، مسئولیت اجتماعی یا بیتفاوتی؟
هرمزگان، میزبان صنایع بزرگی مانند پالایشگاهها، بنادر ، شرکتهای پتروشیمی، کارخانجات و شرکت ها، بنگاه های اقتصادی بزرگ و کوچک و… است که درآمدهای کلانی دارند. این صنایع، که از منابع این استان بهرهمند میشوند، موظفاند در راستای مسئولیتهای اجتماعی، بخشی از درآمد خود را به بهبود شرایط زندگی محرومان اختصاص دهند.چرا سهم مردم از اینصنایع فقط باید سرطان وانواع بیماری ها، ترافیک ، آلودگی ، گرانی مسکن و….باشد ؟
ساخت مسکن برای ساکنان بافت فرسوده، تأمین بودجه برای بازگشایی معابر و حتی ایجاد فرصتهای شغلی برای جوانان این محلات، از جمله اقداماتی است که میتواند از این صنایع انتظار داشت. اما متأسفانه، بسیاری از این شرکتها تاکنون نقش حداقلی در این زمینه ایفا کردهاند. اکنون زمان آن است که این صنایع، به جای تمرکز صرف بر سودآوری، به مسئولیتهای انسانی خود عمل کنند.
مردم، رسانهها و مطالبهگری؛ سکوت ممنوع!
مردم و رسانهها نیز در این میان نقش کلیدی دارند. ساکنان محلات فرسوده باید با اتحاد و مطالبهگری، صدای خود را به گوش مسئولان برسانند. تشکلهای محلی، گروههای جهادی و فعالان اجتماعی میتوانند با سازماندهی این مطالبات، فشار لازم را بر دستگاههای مسئول وارد کنند. رسانهها نیز، بهعنوان رکن چهارم دموکراسی، باید با گزارشهای میدانی و پیگیری مستمر، وضعیت اسفبار بافت فرسوده را به موضوعی ملی تبدیل کنند. سکوت در برابر این فاجعه بالقوه، خیانت به محرومان و آینده این سرزمین است.
جهان در برابر فاجعه؛ درسهایی که باید آموخت
جهان پر است از نمونههایی که بیتوجهی به بافتهای فرسوده، به فجایع انسانی منجر شده است. زلزلههای هائیتی، ترکیه و حتی برخی شهرهای ایران مانند بم، نشان دادهاند که فرسودگی زیرساختها چگونه میتواند یک بلای طبیعی را به یک فاجعه انسانی تبدیل کند. اما در مقابل، کشورهایی مانند ژاپن با سرمایهگذاری در نوسازی زیرساختها و آموزش مردم، توانستهاند تلفات بلایای طبیعی را به حداقل برسانند. هرمزگان و بندرعباس، با الگو گرفتن از این تجربیات، میتوانند از فاجعهای قریبالوقوع جلوگیری کنند.
آخرین هشدار: زمان تنگ است
اکنون که این سطور نوشته میشود، هزاران خانواده در بندرعباس و هرمزگان در خانههایی زندگی میکنند که هر لحظه ممکن است بر سرشان فرو ریزد. کودکان در کوچههای تاریک و ناامن بازی میکنند، بیماران در انتظار آمبولانسی هستند که هرگز به کوچهشان نمیرسد و آتشسوزیها خانهها را به خاکستر تبدیل میکنند. این وضعیت، نهتنها یک بحران، بلکه یک شرم تاریخی برای همه ماست.
مسئولان، نهادهای انقلابی، صنایع، خیرین، و مردم! زمان تنگ است. اگر امروز دست به کار نشویم، فردا با صحنههایی مواجه خواهیم شد که نهتنها قلبمان را میشکند، بلکه وجدانمان را برای همیشه در برابر محرومان شرمنده خواهد کرد. انفجار تخریبی بافت فرسوده، نه یک احتمال، بلکه یک واقعیت قریبالوقوع است. بیایید قبل از آنکه دهها هزار نفر زیر آوار فقر، فرسودگی، و بیتفاوتی مدفون شوند، انقلابی در نوسازی و بازگشایی معابر رقم بزنیم. این فریاد آخر است: محرومان را نجات دهید، پیش از آنکه پشیمانی سودی داشته باشد!
ثبت دیدگاه