دریانیوز//اقتصاد، وقتی از ثبات خالی میشود، تنها اعداد و نمودارها را بههم نمیریزد؛ زندگی انسانها را آشفته میکند. امروز جامعه ما در میانه شرایطی ایستاده که فشار اقتصادی دیگر فقط بر دوش اقشار ضعیف و حقوقبگیران نیست؛ این فشار به قلب بازار، به فعالان اقتصادی، تجار، بازاریان و حتی خیرانی رسیده که تا دیروز مرهمی بر زخمهای اجتماعی بودند، اما امروز خود درگیر بقا شدهاند. بیثباتی و شرایط بازار ارز و طلا، بهجای آنکه به ساماندهی فعالیتهای اقتصادی کمک کند، به عاملی برای نااطمینانی، تعلیق تصمیمها و فرار سرمایه تبدیل شده است. نوسانهای شدید، برنامهریزی را از فعال اقتصادی گرفته؛ تاجری که نمیداند فردا نرخ ارز کجا میایستد، چگونه میتواند قرارداد ببندد، تولید را توسعه دهد یا حتی قیمت منصفانهای برای کالای خود تعیین کند؟ بازاری که هر روز با شوک جدیدی بیدار میشود، نه آرامش دارد و نه چشمانداز. اما همه ماجرا به تحریمهای بیرونی ختم نمیشود؛ آنچه بیش از هر چیز بازار را آزار میدهد، «خودتحریمیهای داخلی» است؛ تصمیمات خلقالساعه، بخشنامههای سلیقهای، تغییرات ناگهانی قوانین و مقرراتی که بدون نظرخواهی از بدنه اقتصاد صادر میشوند و یکشبه معادلات بازار را به هم میریزند. فعال اقتصادی، بیش از آنکه از رقابت یا حتی تحریم خارجی بترسد، از همین تصمیمات پیشبینیناپذیر و خودتحریمی ها هراس دارد؛ تصمیماتی که گاه مسیر فعالیت یک واحد اقتصادی را مسدود میکند.
نتیجه این وضعیت، فقط رکود و کاهش سود نیست؛ بسیاری از فعالان اقتصادی امروز به نقطهای رسیدهاند که حتی پرداخت حقوق کارکنانشان به چالشی جدی تبدیل شده است. کارفرمایی که تا دیروز علاوه بر حفظ اشتغال، دستی در کار خیر داشت و بخشی از درآمد خود را صرف کمک به نیازمندان و محرومان میکرد، امروز با شرمندگی میگوید توان پرداخت حقوق پرسنلش را هم ندارد. این، زنگ خطری است برای جامعهای که ستونهای اقتصادیاش در حال فرسایش است. در این میان، نقش دولت چیست؟ متأسفانه تصویر غالب، رهاشدگی بازار است. نبود سیاستهای شفاف، عدم ثبات در تصمیمگیری و فقدان یک نقشه راه اقتصادی روشن، باعث شده بازار به حال خود واگذار شود؛ بازاری که بدون هدایت، بهطور طبیعی به سمت التهاب و نااطمینانی میرود. دولت اگر تدبیری ندارد، دستکم باید از صدور تصمیمات شتابزده و متناقض پرهیز کند؛ چرا که گاهی «تصمیم نگرفتن» بهتر از تصمیمی است که بازار را ملتهبتر میکند. اقتصاد برای نفس کشیدن، به اعتماد و ثبات نیاز دارد. بدون ثبات در بازار ارز و طلا، بدون احترام به قواعد بازی اقتصادی و بدون شنیدن صدای فعالان بازار و بازرگانان، نمیتوان انتظار داشت تولید جان بگیرد، اشتغال حفظ شود و سرمایه اجتماعی تقویت گردد. اگر این روند ادامه یابد، نهتنها سفره مردم کوچکتر میشود، بلکه همان بازویی که میتوانست به یاری محرومان بیاید نیز از کار خواهد افتاد؛ و این، خسارتی است که جبران آن بسیار دشوار خواهد بود.






ثبت دیدگاه