دریانیوز//زمانی نهچندان دور، امتحان و اضطراب ناشی از آن، تجربهای متعلق به سالهای پایانی تحصیل بود؛ اما امروز نشانههای نگرانکنندهای حکایت از آن دارد که استرس امتحان، به حیاط و کلاسهای دبستان هم راه پیدا کرده است. کودکانی که باید نخستین مواجهههای خود با یادگیری را در فضایی امن، شاد و آرام تجربه کنند، حالا با ترس از نمره، آزمون و مقایسه روبهرو هستند. این تغییر خاموش، اما عمیق، زنگ خطری جدی برای نظام آموزشی و آینده سلامت روان جامعه به شمار میرود. محمدعلی داودی، کارشناس ارشد علوم ارتباطات، در گفتوگویی رسانهای نسبت به فاصلهگرفتن مدرسه از کارکرد اصلی خود هشدار داده است؛ هشداری که فراتر از یک اظهار نظر فردی، بازتابدهنده واقعیتی ملموس در مدارس کشور است. مدرسهای که قرار بود «خانه دوم» کودکان باشد، بهتدریج به محیطی پرتنش تبدیل شده است؛ محیطی که در آن، فشار تکالیف و امتحانات، جای یادگیری عمیق و پایدار را گرفته است.واقعیت آن است که حجم بالای تکالیف، بهویژه در مقطع ابتدایی، بخش قابلتوجهی از زندگی روزمره دانشآموزان را اشغال کرده است. کودک پس از ساعتها حضور در مدرسه، بهجای بازی، گفتوگو با خانواده یا استراحت، ناچار است پشت میز بنشیند و تمرینهایی تکراری و اغلب مکانیکی را انجام دهد. چنین الگویی نهتنها خلاقیت را سرکوب میکند، بلکه فرصت رشد هیجانی و اجتماعی را نیز از کودک میگیرد. در این شرایط، مدرسه بهجای آنکه انگیزه یادگیری را تقویت کند، زمینه دلزدگی تدریجی از آموزش را فراهم میسازد.ا
ز سوی دیگر، تعدد امتحانات در طول سال تحصیلی، فضای کلاس را به محیطی اضطرابآلود بدل کرده است. امتحان بهجای آنکه ابزاری برای سنجش میزان یادگیری باشد، به معیار ارزشگذاری دانشآموز تبدیل شده و «اشتباهکردن» به امری هراسآور بدل شده است. این نگاه، تفکر انتقادی و جرئت پرسشگری را تضعیف میکند و ترس از شکست را از سالهای ابتدایی در ذهن کودکان نهادینه میسازد. نتیجه چنین روندی، تربیت نسلی محتاط، مضطرب و کمجرئت است که بیش از یادگیری، نگران قضاوت شدن است.با وجود آنکه سالهاست بر ناکارآمدی نمرهمحوری تأکید میشود، همچنان نمره مهمترین شاخص سنجش موفقیت دانشآموزان باقی مانده است. سایر ابعاد رشد، از مهارتهای اجتماعی و اخلاقی گرفته تا خلاقیت و توان حل مسئله، در حاشیه قرار دارند. خانوادهها نیز ناخواسته در این چرخه سهیم شدهاند؛ چراکه نظام آموزشی، مسیر موفقیت را از کارنامه و رتبه عبور میدهد و آموزش را به رقابتی فرساینده تبدیل میکند؛ رقابتی که در آن، «برتر بودن نسبت به دیگران» جای «رشد فردی» را میگیرد.نگاهی به تجربه برخی کشورها نشان میدهد که میتوان مسیر متفاوتی را برگزید. نظامهای آموزشی موفق، بیش از آنکه بر امتحان و نمره تکیه کنند، بر مهارتهای زندگی، یادگیری مشارکتی و کاهش فشار روانی تمرکز دارند. این رویکردها نشان میدهد که آموزش مؤثر، الزاماً سختگیرانه و پراسترس نیست، بلکه در سایه تعادل میان یادگیری و آرامش روانی محقق میشود.امروز آموزشوپرورش ایران در نقطهای قرار گرفته است که نیازمند بازنگری شجاعانه در سیاستها و رویکردهای خود است؛ از کاهش حجم تکالیف و امتحانات گرفته تا فاصلهگرفتن از نمرهمحوری و حرکت بهسوی ارزیابیهای کیفی. انتخاب پیشرو روشن است؛ یا مدرسه به «خانه دوم» کودکان بازمیگردد، یا همچنان به کارخانهای برای تولید اضطراب بدل خواهد شد. آینده، از کلاسهایی آغاز میشود که در آنها یادگیری با آرامش، معنا و امید همراه باشد، نه با ترس دائمی از امتحان و نمره.






ثبت دیدگاه