حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

سه شنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴ Tuesday, 29 April , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 4740 تعداد نوشته های امروز : 12 تعداد اعضا : 13 تعداد دیدگاهها : 150×
  • تقویم شمسی

    فروردین ۱۴۰۴
    ش ی د س چ پ ج
        فروردین »
     12345678910111213141516171819202122232425262728293031  
  • آتش در قلب جنوب؛مرثیه‌ای برای جان‌های سوخته
    ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۹:۴۱
    شناسه : 27704
    بازدید 133
    1
    خون بندر، اشک ایران؛ سوگ‌نامه‌ای برای شهید رجایی دریانیوز// در کوچه‌پس‌کوچه‌های بندرعباس، جایی که نسیم خلیج‌فارس هنوز هم گاهی بوی نمک و امید را با خود می‌آورد، حالا سکوتی سنگین حکمفرما است. در خانه‌های کوچک و ساده، کودکانی با چشمان معصوم و دل‌های پر از اضطراب، به در خیره شده‌اند.
    ارسال توسط : نویسنده : علی زارعی منبع : روزنامه دریا
    پ
    پ

    دریانیوز// در کوچه‌پس‌کوچه‌های بندرعباس، جایی که نسیم خلیج‌فارس هنوز هم گاهی بوی نمک و امید را با خود می‌آورد، حالا سکوتی سنگین حکمفرماست. در خانه‌های کوچک و ساده، کودکانی با چشمان معصوم و دل‌های پر از اضطراب، به در خیره شده‌اند.

    آن‌ها منتظر پدران و مادرانی هستند که صبح زود، با بوسه‌ای بر پیشانی‌شان، به سوی بندر شهید رجایی رفتند و دیگر بازنگشتند. برخی از این کودکان، هنوز معنای واقعی فاجعه را نمی‌فهمند؛ تنها می‌دانند که جای خالی پدر، که هر شب برایشان قصه می‌گفت، یا مادر، که با دستان گرمش آن‌ها را در آغوش می‌کشید، حالا سرد و خاموش است.

    در گوشه‌ای دیگر، پدران و مادرانی پیر و شکسته، با دستانی لرزان و چشمانی پر از اشک، منتظر خبری از فرزندانشان هستند. فرزندانی که برای ساختن آینده‌ای بهتر، راهی بندر شده بودند و حالا نامشان در میان لیست مفقودان یا زخمی‌ها گم شده است.

    تصویر این انتظار، شاید دردناک‌ترین بخش این تراژدی باشد. کودکی که با عروسکش در گوشه‌ی اتاق نشسته و زیر لب زمزمه می‌کند: «بابا کی میاد؟» مادری که هر بار صدای زنگ در را می‌شنود، با شتاب به سوی آن می‌دود، اما باز هم ناامید می‌شود. پدری که در بیمارستان، کنار تخت بیماری که شاید پسرش باشد، ساعت‌ها بی‌حرکت نشسته و با خود دعا می‌خواند.

    این صحنه‌ها، بیش از هر چیز، نشان‌دهنده‌ی عمق زخمی است که این انفجار بر روح و روان این شهر و مردمانش وارد کرده است. زخمی که نه با دارو درمان می‌شود و نه با زمان به‌سادگی التیام می‌یابد.آن گوشه بندر شهید رجایی، که روزگاری صدای جرثقیل‌ها و خنده‌های کارگرانش در هم می‌آمیخت، حالا به گورستانی از آهن‌های سوخته و رویاهای خاکسترشده بدل شده است.

    هزاران کانتینر، که هرکدام حامل بار آرزوهای تاجران و کسبه‌ای از سراسر ایران بودند، در شعله‌های بی‌رحم آتش سوختند. خودروهایی که شاید برای خانواده‌ای، سرمایه‌ای گران‌قیمت بودند، به تلی از فلز بی‌جان تبدیل شدند. اما این خسارت‌های مادی، در برابر جان‌های ازدست‌رفته و قلب‌های شکسته، ناچیز به نظر می‌آیند.

    هر کانتینر سوخته، شاید یادآور جوانی باشد که برای تخلیه‌ی آن، جان خود را از دست داد. هر خودروی ذوب‌شده، شاید متعلق به پدری باشد که حالا فرزندانش در انتظار بازگشت او، شب را به صبح می‌رسانند.در این میان، اما، روح بزرگ این ملت بار دیگر خود را نشان داد. از گوشه و کنار ایران، مردمانی که شاید هرگز بندرعباس را ندیده بودند، با قلبی پر از مهر به یاری شتافتند.صف‌های اهدای خون تا نیمه‌شب ادامه داشت.

    حتی در روستاهای دورافتاده، مردمان ساده‌دل با دعاهای خالصانه‌شان، برای بهبودی مصدومان و آرامش جان‌باختگان دست به آسمان بردند. این موج انسانیت، گویی مرهمی بود بر زخم‌های عمیق بندرعباس؛ یادآوری اینکه در سخت‌ترین لحظات، ایران یکپارچه می‌شود.

    امدادگران و آتش‌نشانان، این فرشتگان بی‌بال، در دل دود و آتش، حماسه‌ای خلق کردند که تا ابد در حافظه‌ی این سرزمین خواهد ماند. مرد جوانی که با دستانی سوخته، باز هم به زیر آوار رفت تا صدای ضعیف یک همکار را دنبال کند. امدادگری که در تیم اورژانس، با چشمانی پر از اشک، تنفس مصنوعی به مصدومی داد و او را به زندگی بازگرداند.

    این تصاویر، که توسط رسانه‌ها ثبت شدند، نه‌تنها سند شجاعت این قهرمانان‌اند، بلکه گواهی بر این حقیقت که انسانیت، حتی در تاریک‌ترین لحظات، می‌درخشد. هلال احمر، با تیم‌های تخصصی خود، نه‌تنها به جسم مصدومان رسیدگی کرد، بلکه با مشاوران روان‌شناسی، سعی در التیام روح زخم‌خورده‌ی بازماندگان داشت.

    اما چگونه می‌توان به کودکی که پدرش را از دست داده، یا مادری که فرزندش مفقود است، آرامش بخشید؟دود غلیظی که هنوز هم گاهی از بندر به آسمان برمی‌خیزد، گویی نمادی از غمی است که بر این سرزمین سایه افکنده است.اکنون، بندرعباس در سوگ است، اما این سوگ، پایان راه نیست. این شهر، که بارها در برابر توفان‌ها و سختی‌ها ایستاده، دوباره برمی‌خیزد.

    کودکان چشم‌انتظار، شاید امروز اشک بریزند، اما فردا با یاد پدران و مادران قهرمانشان، سربلند خواهند بود. پدران و مادران داغدار، شاید امروز در سکوتی سنگین فرو روند، اما فردا با خاطره‌ی فرزندانشان، که برای آینده‌ی این سرزمین جان دادند، به زندگی ادامه خواهند داد.

    بندر شهید رجایی، این قلب تپنده‌ی جنوب، دوباره نفس خواهد کشید، اما هرگز فراموش نخواهد کرد.این فاجعه، هشداری بود برای همه‌ی ما. هشداری که می‌گوید جان انسان، ارزشمندتر از هر کانتینر و کالایی است.

    هشداری که ما را به بازنگری در ایمنی، در مدیریت و در مسئولیت‌پذیری دعوت می‌کند. باشد که از این خاکستر، آینده‌ای روشن‌تر بسازیم. آینده‌ای که در آن، هیچ کودکی چشم‌انتظار پدرش نماند، هیچ مادری در سوگ فرزندش ننشیند، و هیچ پدری با حسرت نام فرزندش را فریاد نزند.ما، مردمان این سرزمین، با اشک و امید، دست در دست هم، از این فاجعه عبور خواهیم کرد.

    بندرعباس، این شهر مقاوم، دوباره خواهد خندید، اما یاد جان‌باختگانش را چون گوهری در سینه نگه خواهد داشت. این مرثیه، نه‌تنها برای بندرعباس، بلکه برای تمام ایران است. برای ملتی که در تاریکی، نور می‌شود و در اندوه، امید می‌سازد.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.