حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 29 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2938 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 14 تعداد دیدگاهها : 84×
  • تقویم شمسی

    اسفند ۱۴۰۳
    ش ی د س چ پ ج
        فروردین »
     12345678910111213141516171819202122232425262728293031  
  • کانون پناهگاهی بزرگ برای من و همسالانم است
    ۱۴ آبان ۱۴۰۱ - ۸:۴۶
    شناسه : 5020
    بازدید 1409
    22
    یک عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هرمزگان : دریانیوز// درحقیقت کتاب بود که مرا کانونی کرد. والدین هم شوق و پیشرفتم را که دیدند؛ با جان و دل همراهی کردند.
    ارسال توسط :
    پ
    پ

    دریانیوز// آنهایی که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هرمزگان رفته اند واز کتاب‌ها وکارگاه هایش استفاده کرده اند واز اثراتش بخوبی آگاهند، کانون را خانه دوم خود می دانند و این خانه را به دیگر دوستان و آشنایان شان معرفی می کنند. کانون خانه ای برای ساختن کودکان و نوجوانان به عنوان نسل آینده ساز ایران اسلامی است که بایستی مورد حمایت بیشتر وجدی تر قرار گیرد تا چترش را بتواند بر سر تمام کودکان و نوجوانان شهری و روستایی بگستراند. بایستی در تمام شهرستان ها و بخش ها مراکز کانون فعال شوند که در هرمزگان در این بخش خلاء و کمبود وجود دارد ودر برخی شهرستان ها حتی یک مرکز کانون هم وجود ندارد. انتظار می رود مسئولان در این بخش فعال تر عمل نموده تا این خلاء نیز برطرف شود و در همه شهرهای استان و بخش ها مراکز کانون فعالیت داشته باشند و کودکان و نوجوانان شهری و روستایی بتوانند از برنامه های کانون بهره مند شوند. در این شماره نیز در ادامه سلسله گفتگوها با اعضای فعال کانون پرورش فکری، با عضوی دیگری از کانون گفتگو کردیم. همراهمان باشید.

    دریا: خودتان را بطور کامل معرفی کنید واز چند سالگی و چگونه با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شدید؟ والدین تان چه نقشی در آشنایی واستفاده از کتابخانه وبرنامه های کانون داشتند؟
    من ثنا قنبری نسب هستم. چهارده ساله. خیلی کم سن بودم که برای اولین بار به کانون آمدم، اما از نه سالگی پایم به طور جدی به کانون باز شد. آشنایی من با کانون، از یک اردوی شیرین برای دانش‌آموزان مادرم آغاز شد. آن روز یکی از مربیان کتاب حرف‌آباد را معرفی کرد و بخش‌هایی از آن را خواند. پسرک سر‌به‌هوای حرف‌آباد، دست من را که از همان روزها بچه‌ی کتاب‌دوستی بودم گرفت و به کانون آورد. درحقیقت کتاب بود که مرا کانونی کرد. والدین هم شوق و پیشرفتم را که دیدند؛ با جان و دل همراهی کردند.

    دریا:بیشتر در چه دوره ها وکارگاه های کانون شرکت کرده اید و ارزیابی تان از این کارگاه‌ها ودوره ها چیست ؟ شرکت کنندگان با چه مهارت‌هایی آشنا می شوند؟ بین بچه‌های کانونی وغیرکانونی چه تفاوتی فکر می کنی وجود دارد؟ مربیان کانونی با غیرکانونی بنظرتان چه تفاوتی باهم دارند؟
    دوره های بسیاری را در کانون گذرانده‌ام و همه‌ی آن‌ها به نحوی برایم آموزنده و لذت‌بخش بوده‌اند؛ اما بیشترین تاثیر را از دوره‌های طراحی، نقالی و داستان‌نویسی که در مسیر علاقه‌ام قرار داشتند گرفتم. کانون دوره‌ها و کارگاه‌های متنوعی دارد و طبیعتا نمی‌توان به تمامی آن‌ها اشاره کرد. همه‌ی بچه‌ها پر از شوق و استعداد هستند و آنچه بچه‌های کانون را از دیگران متمایز می‌کند، درست به کار بستن همین شوق و استعداد است. مربیان کانون، برای ما مثل پدر و مادر می‌مانند. آن‌ها حتی پس از اتمام دوره‌‌ها ما را همراهی می‌کنند؛ به انجمن‌ها، نشست‌های نقد و جشنواره‌های مربوط هدایت می‌کنند و سعی در ارتقای سطح توانایی ما دارند. مربیان کانون بی‌آنکه بخواهند مربی بار می‌آورند‌. ما در کانون مهارت‌ها را به گونه‌ای می‌آموزیم که بتوانیم آن‌ها را به دیگران نیز منتقل کنیم.

     

    مربیان کانون، برای ما مثل پدر و مادر می‌مانند. آن‌ها حتی پس از اتمام دوره‌‌ها ما را همراهی می‌کنند؛ به انجمن‌ها، نشست‌های نقد و جشنواره‌های مربوط هدایت می‌کنند و سعی در ارتقای سطح توانایی ما دارند. مربیان کانون بی‌آنکه بخواهند مربی بار می‌آورند‌. ما در کانون مهارت‌ها را به گونه‌ای می‌آموزیم که بتوانیم آن‌ها را به دیگران نیز منتقل کنیم

     

    دریا :با توجه به اینکه شما دانش آموز هستید، حضور در کانون چه اثری بر روی تحصیل تان داشته است؟ در روند تحصیل و درس خواندن و… چه تاثیری داشته است؟
    من با همه‌ی درسخوان بودنم هیچوقت مدرسه را دوست نداشتم‌. در مدرسه هیچوقت به آن چیزهایی که باید، پرداخته نمی‌شود. من هیچوقت در مدرسه احساس راحتی نکردم. هیچوقت احساس نکردم که آنجا خانه‌ی دوم من باشد. من کانون را خانه‌ی دوم خود می‌دانم. درسخوان بودنم خیلی‌جاها به کارم آمد، اما اصل همان چیزهایی بود که من از کانون و مطالعه‌ی کتب دیگر یاد گرفتم.

    دریا: باتوجه به مطالعه کتاب های کانون پرورش فکری، بنظرتان وجه تمایز کتاب های کانون با غیرکانونی چیست و چه چیزهایی را از این کتاب‌ها آموزش دیده اید؟
    کتاب‌های کانون، برای کانونند. برای این که زیر آن نور‌ها و رنگ‌های زیبا، در کنار قفسه‌ها خوانده شوند. ما در کانون فقط کتاب نمی‌خوانیم، کنار هم می‌نشینیم و تحلیل می‌کنیم. گاهی کوچکترها را کنار خود می‌نشانیم و برایشان قصه می‌گوییم. شعرهای کودکانه را برمی‌داریم ، با هم می‌خوانیم، می‌خندیم و کف می‌زنیم. ما یک خانواده‌ی بزرگیم. کتابخانه‌ی کانون همان بخش کودک کتابخانه‌های عمومی نیست؛ اینجا مکانی تخصصی است. خوانش، تحلیل، قصه‌گویی و در کل فضای ایجاد شده برای کتاب‌های کانون کودکان را برای ورود به کتابخانه‌‌ی عمومی و خواندن هر چه بیشتر و بهتر کتاب آماده می‌کند. این را در جایگاه کسی که عضویت در هر دو کتابخانه را تجربه کرده می‌گویم.

    دریا: در چه جشنواره هایی تاکنون شرکت کرده اید و به چه مقام هایی دست یافته اید؟
    فراخوان ادبی آوای امواج، مهرواره سرود آفرینش، جشنواره‌های فرهنگی هنری در مدرسه و چیزهای دیگری که یادم نیست.

    دریا: چه توصیه هایی را به والدین و کودکان و نوجوانان برای استفاده وبهره مندی از برنامه های کانون دارید؟
    می‌گویند:«قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری» فرزندان ایران که بارها و بارها از زر و گوهر پربهاترند، باید به زرگران و گوهریان قدری سپرده شوند و از دید من بهترین‌‌ها در کانونند.

     

    ما یک خانواده‌ی بزرگیم. کتابخانه‌ی کانون همان بخش کودک کتابخانه‌های عمومی نیست؛ اینجا مکانی تخصصی است. خوانش، تحلیل، قصه‌گویی و در کل فضای ایجاد شده برای کتاب‌های کانون کودکان را برای ورود به کتابخانه‌‌ی عمومی و خواندن هر چه بیشتر و بهتر کتاب آماده می‌کند. این را در جایگاه کسی که عضویت در هر دو کتابخانه را تجربه کرده می‌گویم

     

    دریا: بنظرتان خانواده ها ومسئولان چه میزان با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا هستند و چه کار باید کرد تا آنها بیشتر آشنا شوند و چه حمایت‌هایی فکر می کنید از کانون و هنرجویانش بایستی صورت گیرد؟
    راستش را بگویم؟ سانسور نمی‌شود؟ درباره‌ی شناخت مسئولین، باید بگویم که کم، متاسفانه خیلی خیلی کم. مسئولین ما اگر از کانون می‌دانستند، حتی فکر حذفش را به سر راه نمی‌دادند. کانون با این وضعیت چه کار کند؟ زمانی که بال‌های مرغکمان زخم است و به دوایی از سویشان محتاج، چرا زخم روی زخم می‌زنند؟مشکل یا عدم‌‌شناخت است، یا دشمنی که امیدوارم فقط گزینه‌ی اول باشد!من فکر می‌کنم باید کارگروهی تشکیل شود که سالانه تاثیرات کانون را به طور دقیق به مسئولین ارائه دهد.جای شکرش باقیست که خانواده‌های بسیاری کانون را حمایت می‌کنند. با این وجود هنوز هستند عده‌ای که شناخت دقیقی از ما ندارند و یا شناختی غلط دارند و کانون را کم و بیهوده می‌شمارند. بله، ما نیز با تمام خوبیمان شامل نقد‌هایی هستیم. کمی‌ها و کاستی‌هایی داریم. اما اینجا هدف همیشه پیشرفت کودکان و نوجوانان بوده است. کانون بارها هدف و البته تاثیرش را به روشنی نشان داده است و اگر آن عدم‌‌شناخت‌ها و دشمنی‌هایی که گفتم بگذارند، قطعا اوضاع بهتر خواهد شد.

    دریا: به نظر خودتان اگه با کانون آشنا نمی شدید مسیر زندگی تان چه تغییری می کرد؟
    هنوز شاهنامه می‌خواندم؛ اما هیچوقت جرات نقالی را پیدا نمی‌کردم. فکر نمی‌کردم بتوانم لرزش‌هایم موقع خواندن را به صحنه بکشانم. مسئله این‌ها نیست، که بسیار بزرگتر است. کانون پناهگاهی بزرگ برای من و همسالانم است. جایی که تقریبا هیچ شکاف نسلی میان ما و مربیان وجود ندارد. اگر در کانون نبودم، فرصت دیدن آدم‌های خیلی خوبی را از دست می‌دادم. خند‌ه‌هایی را، خاطرات قشنگی را، خانواده‌‌ی بزرگی را‌‌ و… بسیار مفصل است‌‌ و من از کانون خیلی چیز‌ها گرفته‌ام. کاش همبودگاهمان هم به صمیمیت و زیبایی کانون باشد.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.