دریانیوز// در گوشهای از این جهان، جایی که فقر و بیماری دست در دست هم خانوادهها را به سوی پرتگاه میبرند، زندگی برای بسیاری به یک مبارزه بیامان تبدیل شده است.
هزینههای سرسامآور درمان، داروهای گرانقیمت و نبود حمایت کافی از خانوادههای کمدرآمد یا بیسرپرست، داستانی غمانگیز را رقم زده است که هر روز در بیمارستانها، خانههای اجارهای و کوچههای تنگ و تاریک شهرها تکرار میشود. این گزارش، روایتی است از درد انسانهایی که برای زنده ماندن، گاه به فکر فروش اعضای بدن خود میافتند، از پزشکانی که زیرمیزی طلب میکنند و از بیمارانی که به دلیل فقر، جان خود را از دست میدهند.
فقر و بیماری؛ چرخهای بیرحم
در بسیاری از خانوادههای کمدرآمد یا بیسرپرست، بیماری نه تنها یک مشکل جسمی، بلکه یک فاجعه مالی است. هزینههای درمان، از ویزیت پزشک و آزمایشهای تشخیصی گرفته تا داروهای گرانقیمت و بستری در بیمارستان، برای این خانوادهها به معنای فرو رفتن در بدهیهای سنگین یا از دست دادن اندک داراییهایشان است. بسیاری از این خانوادهها حتی توانایی خرید مواد غذایی کافی را ندارند، چه برسد به تأمین هزینههای درمان بیماریهای مزمن مانند دیابت، سرطان، یا حتی بیماریهای پوستی که به ظاهر ساده به نظر میرسند اما درمانشان هزینههای گزافی دارد.
یکی از این افراد، سحر، زنی ۳۰ ساله و بیسرپرست است که با دختر ۱۲ سالهاش در یک خانه اجارهای کوچک زندگی میکند. سحر از یک بیماری پوستی مزمن رنج میبرد که نیاز به داروهای گرانقیمت و مراجعات مکرر به پزشک دارد. او میگوید: «هر ماه باید بین خرید داروهایم و پرداخت اجاره خانه یکی را انتخاب کنم. دندانهای خودم و دخترم خراب شده بود، به زور توانستم قسطی درمان کنیم، اما حالا اقساط درمان دندان و هزینه داروهای پوستیام کمرم را شکسته. گاهی فکر میکنم باید کلیهام را بفروشم تا بتوانم زنده بمانم و دخترم را بزرگ کنم.»
داستان سحر تنها یک نمونه از هزاران داستان مشابه است. بسیاری از بیماران فقیر، به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینههای درمان، به فکر فروش اعضای بدن خود، مانند کلیه یا کبد، میافتند. این تصمیم، که اغلب از سر ناچاری گرفته میشود، نه تنها سلامت جسمی آنها را به خطر میاندازد، بلکه بار روانی سنگینی بر دوششان میگذارد. آنها میدانند که با فروش یک عضو، شاید بتوانند چند ماه یا چند سال دیگر زندگی کنند، اما آیندهای مبهم و پر از مشکلات جسمی در انتظارشان است.
زیرمیزی و فساد در نظام سلامت
در کنار مشکلات مالی بیماران، برخی پزشکان و کارکنان نظام سلامت نیز به این چرخه درد دامن میزنند. گزارشهای متعددی از بیمارانی وجود دارد که به دلیل ناتوانی در پرداخت زیرمیزی، از دریافت درمان به موقع محروم شدهاند وبرخی هم تسلیم مرگ شده اند.
در برخی موارد، پزشکان از انجام عمل جراحی یا حتی معاینه بیمار خودداری میکنند تا زمانی که مبلغی خارج از تعرفه رسمی دریافت کنند. این پدیده، که به «زیرمیزی» معروف است، برای خانوادههای فقیر به معنای مرگ تدریجی است.یکی از بیماران، علی، مردی ۵۵ ساله که به دلیل مشکلات قلبی نیاز به عمل جراحی داشت، میگوید: «پزشک به من گفت اگر زیرمیزی ندهم، نوبت عمل من ممکن است ماهها عقب بیفتد.
من کارگر روزمزد بودم و به زور خرج خانهام را درمیآوردم. مجبور شدم همه پساندازم را بدهم، اما باز هم کافی نبود. در نهایت، چون نتوانستم پول بیشتری جور کنم، حالم بدتر شد و حالا حتی نمیتوانم کار کنم.» داستان علی نمونهای از بیعدالتی در سیستمی است که قرار بود پناهگاه بیماران باشد، اما برای بسیاری به یک کابوس تبدیل شده است.علاوه بر زیرمیزی، برخی پزشکان بیماران را به بیمارستانهای خصوصی ارجاع میدهند، جایی که هزینههای درمان چندین برابر بیمارستانهای دولتی است.
این بیمارستانها، با امکانات بهتر و زمان انتظار کمتر، برای بیماران مرفه گزینهای مناسب هستند، اما برای خانوادههای فقیر، حتی فکر بستری شدن در چنین مکانهایی غیرممکن است. بسیاری از بیماران، به دلیل ناتوانی در پرداخت این هزینهها، درمان خود را نیمهکاره رها میکنند یا به درمانهای خانگی و غیرعلمی روی میآورند که اغلب نتیجهای جز وخامت حالشان ندارد.
فروش داراییها برای زنده ماندن
برای بسیاری از خانوادههای کمدرآمد، ادامه درمان به معنای از دست دادن داراییهای اندکشان است. در خانههای اجارهای که مبلمان، فرش، یا حتی وسایل آشپزخانه تنها داراییهای خانواده محسوب میشوند، بیماران گاهی مجبور میشوند این وسایل را بفروشند تا بتوانند هزینه دارو یا ویزیت پزشک را تأمین کنند. این وضعیت، نه تنها وضعیت مالی خانواده را بدتر میکند، بلکه عزت نفس و امید به آینده را نیز از آنها میگیرد.
افسانه، زنی ۳۵ ساله که همسرش سالها پیش فوت کرده، میگوید: «برای درمان عفونت دندانم، مجبور شدم فرش زیر پایمان را بفروشم. حالا نه فرشی داریم، نه پولی برای خرید دارو. هر روز که میگذرد، حالم بدتر میشود، اما نمیتوانم کاری کنم. بچههایم گرسنهاند و من نمیتوانم حتی یک وعده غذای درست برایشان فراهم کنم.» داستان افسانه، داستانی است که در بسیاری از خانههای فقیر تکرار میشود: انتخاب بین غذا و دارو، بین سرپناه و درمان.
داروهای گران و جانهای ارزان
یکی از بزرگترین مشکلات بیماران فقیر، قیمت بالای داروهاست. داروهای بیماریهای مزمن، مانند بیماریهای پوستی، دیابت، یا سرطان، اغلب وارداتی هستند و قیمتشان برای خانوادههای کمدرآمد غیرقابل تحمل است. حتی داروهای تولید داخل نیز گاهی به دلیل کمبود یا افزایش قیمت، از دسترس بیماران خارج میشوند.
در این میان، برخی بیماران به داروهای تقلبی یا تاریخگذشته روی میآورند که نه تنها بیماریشان را درمان نمیکند، بلکه عوارض خطرناکی به دنبال دارد.در بسیاری از موارد، بیماران به دلیل ناتوانی در خرید دارو، درمان خود را متوقف میکنند. این توقف، گاهی به معنای مرگ تدریجی است. گزارشهای متعددی از بیمارانی وجود دارد که به دلیل عدم دسترسی به داروهای ضروری، جان خود را از دست دادهاند. این واقعیت تلخ، نشاندهنده شکاف عمیق بین نظام سلامت و نیازهای واقعی مردم است.
راهکارها و امید به آینده
برای حل این بحران، نیاز به تغییرات اساسی در نظام سلامت و حمایتهای اجتماعی است. افزایش بودجه سلامت، گسترش بیمههای درمانی برای پوشش کامل هزینههای دارو و درمان و نظارت دقیق بر عملکرد پزشکان و بیمارستانها میتواند بخشی از این مشکلات را کاهش دهد. همچنین، ایجاد صندوقهای خیریه برای حمایت از بیماران فقیر و بیسرپرست، و ارائه خدمات درمانی رایگان یا کمهزینه در مناطق محروم، میتواند به این خانوادهها کمک کند تا از چرخه فقر و بیماری خارج شوند.
علاوه بر این، مبارزه با فساد در نظام سلامت، از جمله پدیده زیرمیزی، نیازمند اقدامات قاطعانهای مانند وضع قوانین سختگیرانه و نظارت مستمر است. پزشکان و کارکنان سلامت باید به مسئولیت اجتماعی خود پایبند باشند و به جای سودجویی، به نجات جان انسانها اولویت دهند.
بیماران فقیر
داستان بیماران محروم و فقیر ، روایتی است از مبارزهای نابرابر با بیماری و فقر. در سیستمی که هزینههای درمان سر به فلک میکشد و حمایتهای کافی برای خانوادههای کمدرآمد وجود ندارد، جان انسانها ارزان به نظر میرسد. این گزارش، تنها گوشهای از درد و رنج این خانوادهها را به تصویر میکشد، اما شاید بتواند تلنگری باشد برای تغییر.
تغییر در نگاهی که به سلامت به عنوان یک حق انسانی مینگرد، نه یک کالای لوکس که تنها در دسترس ثروتمندان است. تا زمانی که این تغییرات رخ ندهد، داستانهای غمانگیز فروش کلیه برای خرید دارو، یا مرگ به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینه درمان، همچنان ادامه خواهد داشت.
ثبت دیدگاه